سير و سلوك در مسير شرع - مبادی اخلاق در قرآن کریم نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مبادی اخلاق در قرآن کریم - نسخه متنی

عبد الله جوادی آملی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سير و سلوك در مسير شرع

مهمترين نكته اى كه بايد ياد آور شد اين است كه مرحوم بوعلى، همه اين مطالب را به بركت نبوت مى داند (30) . چون در كتابهاى عقلى پس از بيان لزوم نبوت و عصمت انبيا، دليل نياز جامعه به پيغمبر نيز مطرح مى شود كه: انسان، مدنى بالطبع است و در جامعه زندگى مى كند

 و جامعه نيازمند قانون است و قانون بايد از آسيب خطا، سهو و نسيان و عصيان مصون باشد و چنين قانونى جز از راه وحى و نبوت تدوين نخواهد شد. ولى مرحوم بوعلى گرچه در پايان الهيات شفا، راه متعارف بين حكيمان را در تبيين ضرورت وحى و نبوت پيموده، ليكن در نمط نهم اشارات بعد از مسئله زهد و عبادت و عرفان، نبوت را مطرح مى كند.

معلوم مى شود اگر تهذيب و تزكيه، بر خلاف مسير شرع باشد، چنين رياضتى باطل است; يعنى سير و سلوك جز با انجام واجبات و مستحبات از يك سو و ترك محرمات و مكروهات از سوى ديگر، قابل قبول نيست و بازدهى هم ندارد چنانكه اگر جامعه اى هم نباشد و انسان تنها در عالم زندگى كند، باز نيازمند به وحى و نبوت است، ولى مهمترين عمل، همان است

 كه انسان به عبادتهاى قلبى بپردازد; زيرا عبادتهاى قالبى يعنى بدنى مانند نماز و روزه در عين لزوم، محدود است; اما ذكر خدا نامحدود است خداى سبحان مى فرمايد: يا ايها الذين امنوا اذكروا الله ذكرا كثيرا (31) :

تا مى توانيد به ياد خدا باشيد. ذكر هم در سوره اعراف مشخص شده است. در آيه اى مى فرمايد: و اذكر ربك فى نفسك تضرعا و خيفة (32) و در آيه ديگر آمده است: ادعوا ربكم تضرعا و خفية (33)

يعنى، با ترس از خدا ياد كنيدو مخفيانه و آرام خدا را بخوانيد; دائما نام خدا را بر لب و ياد او را در دل داشته باشيد. در اين صورت انسان آيينه جان خود را به سمت مخازن الهى نگه داشته و اسرار الهى بر آن مى تابد. جهان، يعنى مخازن الهى لبريز از معارف و رمز و راز آفرينش است

 و قلب انسان به منزله آيينه شفاف است كه اگر كسى آن را گرد گيرى و غبار روبى كند و بداند كه آن را به كدام سمت نگه دارد، اسرار عالم در آن ميتابد و انبيا (عليهم السلام) آمده اند تا آينه بودن دل و كيفيت قرار دادن آن را به فرد و جامعه، نشان دهند.

تامين دانش و گرايش انسان در قرآن

چون اخلاق، سير باطنى انسانى است كه موجودى متفكر و مختار است، به دو عنصر اصيل انديشه صحيح و گرايش راستين وابسته است. قرآن كريم هم انديشه و نيازهاى علمى بشر را با اقامه براهين قاطع تامين مى كند

 و هم گرايش درست او را با تبشير و انذار، تشويق و توبيخ، وعد و وعيد، مدح و قدح تضمين مى كند و او را از اين جهت تربيت مى كند و مى پروراند; تا مطلبى براى انسان مبرهن نشود حاضر نيست بر اساس آن حركت كند و يا اگر مطلبى مبرهن شود ولى مورد پذيرش و گرايش عقل عملى او قرار نگيرد، باز راكد و ساكت است و حركت نمى كند.

سر اهتمام قرآن به گرايش انسانى

از آن جا كه تاثير گرايش و جناح عقل عملى بيش از عقل نظرى است، قرآن كريم به جنبه عقل عملى بيش از جنبه عقل نظرى بها مى دهد و سر اهتمام فراوان قرآن به آن را مى توان با مطالعه در آيات استنباط كرد. گرچه قرآن براهين و ادله متقنى براى اثبات اصول كلى دين مانند توحيد، وحى، رسالت و نبوت تدوين و اقامه مى كند، ولى بيشترين سخن قرآن از بهشت و جهنم، تشويق و توبيخ، مدح و قدح، ثواب و عقاب، اطاعت و عصيان و امر و نهى است. همه امور ياد شده براى گرايش عقل عملى است انسان بعد از اقامه برهان به آنها گرايش پيدا كند.

از اين رو ذات اقدس اله، دو عنصر اصلى حكمت عملى، يعنى تبيشر و انذار را جزو برنامه هاى رسمى انبيا (عليهم السلام) قرار داد و فرمود: رسلا مبشرين و منذرين (34)

چون تبشير و انذار براى تامين نيازهاى عقل عملى است تا او را بجا بترساند و بجا اميدوار كند و از ترس نابجا و از اميدوارى به چيزى كه شايسته اميدوارى نيست دور دارد. لذا كمتر آيه اى است كه دستور تقوا، عبادت، ترغيب و بهشت و ترهيب از جهنم در آن نباشد. برهان را به اندازه نصاب اقامه كردن، كافى است و تكرارش لازم نيست; ولى تكرار موعظه، نافع است چنانكه گفته اند:

هو المسك ما كررته يتضوء. از اين جهت آياتى كه مربوط به تهييج و تحريك عقل عملى است بيش از آياتى است كه مربوط به تعليل عقل نظرى و اقامه برهان براى آن است.

جهش دانش و گرايش

گذشته از اين كه بايد در درجه اول براى تنظيم سير و سلوك ، برهان لازم اقامه گردد تا نياز عقل نظرى تامين شود بايد حيثيت تولى و تبرى را تكميل كرد تا عقل عملى گرايش پيدا كند; زيرا از همه قواى ادراكى و تحريكى كمك گرفته مى شود تا اين جهش و پرواز درونى صورت پذيرد. در بعد انديشه، قله بلند برهان به كمك حس و خيال و وهم، بهتر بنا مى شود و از آن جا پرواز، بهتر صورت مى گيرد، و در بعد عمل بايد آنچه در جذب و دفع، دخيل است و گرايشهاى فراوانى كه مربوط به قواى گوناگون تحريكى است تامين شود تا عقل عملى را در جهشش مشايعت كنند و از شيعيان آن باشند. همان طور كه نيروهاى ادراكى حس، خيال و وهم از شيعيان عقل نظرى هستند و آن را در انديشه صحيح مشايعت مى كنند و پيروان راستين آن به حساب مى آيند، قواى تحريكى هم نسبت به عقل عملى از شيعيان آن به شمار مى آيند; يعنى آن را مشايعت مى كنند و دنباله رو آن هستند و مطالب آن را در شئون نازله، شيوع مى دهند.

قرآن كريم از اين جهت فروگذار نكرده است. هم نيازهاى قوه شهوت را بازگو كرده و از انواع و اقسام خواركيها، پوشاكيها و لذايذ در بهشت سخن به ميان آورده است تا قوه شهوى انسان براى جذب به بهشت جهش پيدا كند و هم قوه غضب را كه عامل دفاع ست با بيان انواع و اقسام غضب و عذاب در جهنم تامين كرده است تا قوه غضبى او براى پرهيز از دوزخ تحريك شود. البته همين معنا را در بلنداى لقاءالله بازگو كرده است تا عقل عملى او جهشى پيدا كند و محبوب خود را جذب كند و گريزى داشته باشد و از خط مهجور بودن از لقاى الهى برهد.

يكى از اسرار افزونى بخش تشويق و توبيخ در قرآن، بر بخش اقامه برهان نظرى همين است. در بين عالمان به دين و دين شناسان افراد دين شناس دين باور، اندكند; زيرا بسيارى از افراد مسائل علمى را به خوبى درك مى كنند; ولى در مقام عمل كمبودى دارند چون رام كردن عقل نظرى با اقامه برهان چندان دشوار نيست; اما به دام كشيدن عقل عملى دربخش جهش و ايمان، كار بسيار دشوارى است. چون شيطان همان گونه كه براى عقل نظرى، وهم و خيال را دام قرار مى دهد; براى عقل عملى نيز دامهاى فراوانى دارد و نفس اماره به سوء از بزرگترين ابزارها و وسايل شيطان به شمار مى رود. از اين رو ذات اقدس اله قرآن كريم را در اين مسير قرار مى دهد كه همه نيازها را برطرف كند تاعالمان دين شناس ما ديندار، و مؤمنان دين باور، خردمند و فرزانه گردند. براى تامين اين هدف، قرآن كريم از مثالهاى گوناگون، قصه هاى انبيا و امم و قبايل پيشين، سرگذشت تبهكاران و سرنوشت پرهيزكاران استفاده مى كند.

نياز عمومى به بحثهاى عقل عملى

به دو دليل نياز جامعه انسانى به بحثهاى عقل عملى، بيش از عقل نظرى است. دليل اول اين است كه آن برهانهاى قاطع عقل نظرى در دسترس فهم همه مردم نيست. برهانهايى كه به صورت قياس استثنايى يا اقترانى در قرآن و روايات آمده كم نيست; اما براى توده مردم مقدور نيست كه آياتى مانند:

هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن (35) يا هو معكم اينما كنتم (36) يا لو كان فيهما الهة الا الله لفسدتا (37) را درك كنند; در حالى كه قرآن، هدى للناس (38) است و براى همه مردم نازل شده است. از اين رو در برخى از روايات آمده است كه چون در آخر الزمان اقوام متعمقى مى آيند، ذات اقدس اله سوره مباركه قل هو الله احد و آيات نخستين سوره حديد تا و هو عليم بذاتالصدور

را نازل كرده است (39) .

دليل دوم اين است كه همه انسانها، اعم از علما و خواص و توده مردم و اعم از كسانى كه با براهين عقلى آشنايند كسانى كه از اقامه براهين تفصيلى ناتوانند نيازمند به مسائل عقل عملى هستند و همراه جاذبه و دافعه حركت مى كنند و به همين جهت مسئله بشارت به بهشت و ترس از دوزخ، در قرآن كريم مكرر ذكر شده و اين بخش از قرآن فراگيرتر از بخش نظرى است.

سنت معصومان (عليهم السلام) نيز بر اساس همين اصل، حركت مى كند; يعنى در روايات، ترغيب و ترهيب بيش از براهين عقلى است. ادله عقلى كه روايات اقامه مى كنند در حد نصاب است; ولى بخشهايى كه مربوط به عقل عملى و ايجاد جاذبه، موعظه، نصيحت و... است نصاب پذير نيست; همان گونه كه ذكرخدا نصاب پذير نيست:

يا ايها الذين امنوا اذكروا الله ذكرا كثيرا و سبحوه بكرة و اصيلا (40) .

شاگردان قرآن و عترت نيز، اين دو مسير يعنى اقامه برهان و موعظه را داشته اند; مثلا، در عرفان گرچه برهان اقامه كرده اند بر اين كه خدا واحد است و در اصل هستى، كس يا چيزى، شريك او نيست و آنچه مشهود است مظهر و آيت اوست; ولى گرايشها را در بخش عمل يعنى عرفان عملى بيش از عرفان نظرى توصيه كرده اند. همان گونه كه حكما، علماى اخلاق و محدثان نيز دراين زمينه چيزى فروگذار نكرده اند.

1. سوره حديد، آيه 3.

2. سوره شورى، آيه 53.

3. سوره مائده، آيه 35.

4. سوره قصص، آيه 88.

5. لبيد بن ربيعه (اسد الغابة، ج 4، ص 483).

6. سوره اعلى، آيه 17.

7. سوره طه، آيه 73.

8. همان، آيه 71.

9. همان، آيه 72.

10. همان، آيه 73.

11. سوره قصص، آيه 60.

12. سوره يوسف، آيه 64.

13. سوره جمعه، آيه 11.

14. سوره حديد، آيه 3.

15. اشارت و تنبيهات، ج 3، ص 384.

16. همان، ص 380.

17. همان.

18. سوره واقعه، آيه 3.

19. نهج البلاغه، حكمت 211.

20. اسرار الشريعه، ص 245-250.

21. اشارات و تنبيهات، ج 3، ص 388.

22. اشارات و تنبيهات، ج 3، ص 384.

23. سوره بقره، آيه 115.

24. همان، آيه 55.

25. سوره حديد، آيه 4.

26. بحار، ج 3، ص 3، ح 3.

27. شرح غرر الحكم، ج 4، ص 250.

28. سوره الرحمن، آيه 46.

29. همان، آيه 62.

30. ر ك: نمط نهم اشارات و تنبيهات ج 3، ص 363.

31. سوره احزاب، آيه 41.

32. سوره اعراف، آيه 205.

33. همان، آيه 55.

34. سوره نساء، آيه 165.

35. سوره حديد، آيه 3.

36. همان، آيه 4.

37. سوره انبياء، آيه 22.

38. سوره آل عمران، آيه 4.

39. ان الله عزوجل علم ان يكون في آخرالزمان اقوام متعمقون...(كافى، ج 1، ص 91، ح 3).

40. سوره احزاب، آيه 4241.


/ 35