اشعاري در مدح حضرت معصومه(ع) - انوار پراکنده نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

انوار پراکنده - نسخه متنی

محمدمهدی فقیه محمدی جلالی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اشعاري در مدح حضرت معصومه(ع)

قصايد فراوان و اشعار نغز و روان از شعراي فاري گوي كشور عزيزمان، در عظمت و جلالت شأن حضرت معصومه(ع) سروده شده كه همه‌ اينها ناشي از محبت و مودت اين طبقه از جامعه اسلامي نسبت به خاندان عصمت و طهارت(ع) دارد.

ما هم بجهت ارج نهادن به آثار و سروده هاي اين شاعران اهلبيت(ع) و مادحان خاندان پاك رسول اكرم(ص) از هر چمني گلي برچيده و طبق ذوق اينحقير چند بيتي از نغمه هاي دلنشين اين خادمان اهلبيت(ع) را تقديم شما خوانندگان عزيز مي نمايم.
(أخت الرضا"1")




  • هركه را ره در حريم بضعه موسي دهند
    در رواق حضرت معصومه اخت الرضا
    گربهشت جاوداني طالبي در قم بيا
    در يكي بخشش به هنگام عطاي فاطمه
    گرشهنشاهان عطاي دنيوي بنموده اند
    در سحرگاهان به هنگام مناجات و اذان
    دوستان، جاي شما خاليكه بر زوار او
    حوزه عليمه اش پروده صدها بوعلي
    در رواق دختر باب الحوائج فاطمه
    "واصلا" گرمعرفت باشد كسي را در حقش
    كور اگر باشد زلطفش ديده بينا دهند



  • روز معشر جايش اندر جنه‌ الماوي دهند
    پاس خدمت حوريان عالم بالا دهند
    چون برات جنت فردوس را اينجا دهند
    صدهزاران ملك جم دارائي دارا دهند
    اندر اين دربار، هم دنيا و هم عقبي دهند
    خلق را گوئي ندا از عالم اعلي دهند
    اي بسا منشور آزادي كه با امضا دهند
    كاندر عالم داد علم و دانش و تقوي دهند
    حاجت مردم به امر مادرش زهرا دهند
    كور اگر باشد زلطفش ديده بينا دهند
    كور اگر باشد زلطفش ديده بينا دهند



"سروده شاعر معاصر محمد واصل"

(برترز خلد برين"2")




  • رواق دختر موسي بن جعفر است اينجا
    در بهشت برين گر طلب كني به خدا
    زمين(قم) به مثل چون صدف بود آري
    ببند عقد نماز اندرين مقام رفيع
    مخوان به خلد برينم زكوي او واعظ
    حبيبه حق و ريحانه رسول و علي
    ببوس از سر صدق و صفا ضريحش را
    مسيح زنده شود در حريم اين بانو
    زيمن مركب اجلال فاطمه بنگر
    برو طهارت دل كن بيابه روضه او
    از آن پناه به كوي تو آرم اي بانو
    مرا كه نام بود(حيدر) آمدم به درت
    زمين قم شده روشن از آن به غيب و شهود
    آفتاب قيامت غمي نخواهد بود
    سزد كه(معجزه) قم همچنان بهشت شود
    چراكه دختر موسي بن جعفر است اينجا



  • حريم فاطمه بنت پيمبراست اينجا
    ببوس با ادب آن را كه آن در است اينجا
    وجود حضرت معصومه گرهر است اينجا
    كه جاي گفتن(الله اكبر) است اينجا
    براي من زد و صدخلد برتر است اينجا
    يگانه دختر زهراي اطهر است اينجا
    كه مورد نظر حق داور است اينجا
    عجب زفيض دمش روح پرور است اينجا
    كه در تاج سر هفت كشور است اينجا
    كه جاي مردم پاك و مطهر است اينجا
    كه فيض روح زلفطت ميسر است اينجا
    چرا كه نور دو چشمان حيدر است اينجا
    كه نور حق به جمالت برابر است اينجا
    مرا كه سايه لطف تو بر سراست اينجا
    چراكه دختر موسي بن جعفر است اينجا
    چراكه دختر موسي بن جعفر است اينجا



"اثر طبع آقاي حيدر آقا تهراني بطور خلاصه"

(سينه سينا"3")




  • آتش موسي عيان از سينه سيناستي
    بضعه موسي بن جعفر فاطمه كز روي قدر
    نوگلي روشن زطرف گلشن ياسين بود
    برتري از آفتاب اصطفاي مصطفي
    صحن او را هست اقصي پايه عزت چنان
    بستي از صحن حريمش را به پاطاق حرم
    كين مكان عزت و آن مسكن غراستي



  • يا كه زرين بارگاه بضعه موساستي
    خاك درگاهش عبير طره حوراستي
    آيتي روشن زصدر نامه طاهاستي
    زهره اي از آسمان عصمت زهراستي
    كز شرف مسجود سقف مسجد اقصاستي
    كين مكان عزت و آن مسكن غراستي
    كين مكان عزت و آن مسكن غراستي



"اثر طبع فتحعلي خان صبا، متوفاي 1228"

(تربت پاك"4")




  • يا رب اين خلد برين يا جنه المأواستي
    فاطمه اخت الرضا سلطان دين كزروي قدر
    اين مهين بانو كه در برج شرافت اختري است
    ملجأ اهل زمان و شافع يوم المعاد
    مرقد نوراني اش گويا رياض جنت است
    خواندمش عرش معظم بانگ زد برمن خرد
    باكي از محشر و بيم از نشر نبود هركه را
    خطه قم شد زيمن مقدمش رشك جنان
    در صفا دارالخلود و از شرف غبراستي



  • اي همايون بارگاه بضعه موساستي
    خاك درگاهش عبير طره حوراستي
    نسل پاك و زاده انسيه الحوراستي
    خواهر سلطان دين و ثاني زهراستي
    تربت پاكش زمشك و عنبر ساراستي
    كه خطا كردي، بر آن افزودي و زين كاستي
    در جوار حضرت او مدفون و مأواستي
    در صفا دارالخلود و از شرف غبراستي
    در صفا دارالخلود و از شرف غبراستي



"اثر طبع آقاي سيد محمدرضا ـ خادم حرم مطهر"

(سوگنامه حضرت معصومه(ع)"5")




  • اين خبر از مجلسي نقل است در اخبار قم
    گفت در سال دوصد از هجرت خيرالانام
    پس روان شد از مدينه سوي خاك پاك طوس
    از فراقش شد چنان معصومه زار و دل فكار
    آن مهين بانو پس از يكسال دوري و محن
    از مدينه شد روان با شوق بيرون از بيان
    گشت چون از اين سفر موسي بن خزرج با خبر
    گوي سبقت را ربود از جمع در يك اختري
    پس مهار ناقه آن مفخر كون و مكان
    ريختند از شوق دل برگرد آن بانوي دين
    چون كه در قم كرد منزل كاروان اشتياق
    كرد بانو، جان خود تسليم برجان آفرين
    بود موسي را به قم باغي و ملكي دلگشا
    گفت سردابي در آنجا بهربانو بركنند
    بهر دفن حضرتش ديدند بي گرد و غبار
    آن دو بعد از خدمت وتعظيم و اكرام و نماز
    خود نميدانم ملك بودند يا از اولياء
    از محن موسي بن خزرج سايباني ساختي
    بعد از آن برپا كرد اين بارگه بنت الجواد
    دختر نيك اختر مولا جواد آن ميردين
    گشت مدفون در كنار عمه خود دل غمين



  • ثبت گشته در كتب از او همه اسرار قم
    كرد مأمون دعوت از موسي الرضا هشتم امام
    آن ولي حق، امام هشتمين، شمس الشموس
    كز كف خود داد آرام و توان، صبر و قرار
    بهرديدار برادر، چشم پوشيد از وطن
    تا به شهر ساوه بيماري گرفت از اوعنان
    شد به استقبال آن بانوي دين با كر و فر
    موسي آن فرخنده بخت آل سعد اشعري
    خود گرفت و شد به پاي شوق سوي قم روان
    دوستان و شيعيانش از يسار و از يمين
    شد بلند از بستر بيماريش بانگ فراق
    آفرين بر همت بانوي عالم، آفرين
    چون بساط سبزه و مانندگلشن جانفزا
    تا به دنبا و به عقبي از نهالش بركنند
    دو سوار بانقاب از دور گشتند آشكار
    دفن كردند آن بدن را با دوصد سوز و گداز
    يا تقي بودش به همراه علي موسي الرضا
    بر سرقبرش به فرياد و فغان پرداختي
    تاكه گردد قبله گاه مردم نيكو نهاد
    گشت مدفون در كنار عمه خود دل غمين
    گشت مدفون در كنار عمه خود دل غمين



"اثر طبع آقاي حاج سيد علي ميره اي"

(قره عين النبي"6")




  • اي كه هستي دختر پاك علي مرتضي
    جده ات باشد خديجه همسر پاك نبي
    دخت پاك سبط احمد مجتبي و هم حسين
    دختر موسي، تو هستي باب حاجات همه
    خواهر هشتم امام شافعه بر مجرمان
    رتبه ات بلابود نزد خداي لامكان
    هست دربانت فرشته، روضه ات"روضه" بود
    مرقد پاكت چو خورشيد درخشان تابناك
    راه تو راه رسول الله و راه بن عمش
    چشم اهلبيت باشي چونكه قم باشد به حق
    هركه قبرت را زيارت كرد او با معرفت
    زائران درگهت حاجت رواگشته همه
    "مجرما" اين نعمت عظمي مده از كف به عمر
    هركه قدرش را نداند او ظلوم است و جهول



  • آنكه اعمال همه باطاعتش گردد قبول
    هم بود مام گرامت فاطمه بنت الرسول
    اي كه هستي اختر تابان ارباب عقول
    كرده در قم اخترت جانا طلوع و هم افول
    عمه باشي بر تقي آن قبله اهل وصول
    شأن تو والا بود اي اصل تو اصل الاصول
    زائرت بايد بگيرد از ملك اذن دخول
    نزد تو زانو زند شايستگاني از فحول
    هركه راه تو رود، طي كرده از آن ره عدول
    عش آل احمد و باشد حرم زآل رسول
    باشدي بي شك به فردوس برين او را نزول
    كس نگردد در حريمت خسته و زار و ملول
    هركه قدرش را نداند او ظلوم است و جهول
    هركه قدرش را نداند او ظلوم است و جهول



"اثر طبع آقاي حاج سيد حسين شيخ الإسلامي تويسركان"

(عصمت كبري"7")




  • اين بارگه كه خاك درش مشك اذفر است
    دارالشفاء و عقده گشا و فرح فزاست
    طور حضور و مطلع نور مطاف حور
    خاتون دين پناه كه برهان عزتش
    هركس دري به خانه و راهي گزيده است
    چشم اميد لطفي صافي بر اين دراست



  • بويش چوبوي خلد برين روح پرور است
    باب امان زمحنت فرداي محشر است
    آرامگاه دختر موسي بن جعفر است
    هر صبح و شام صيحه الله اكبر است
    چشم اميد لطفي صافي بر اين دراست
    چشم اميد لطفي صافي بر اين دراست



"اثر طبع آيه الله حاج شيخ لطف الله صافي گلپايگاني"

(مديحه نورين نيرين"8")

اين اشعار ارزنده، از بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران حضرت امام خميني(ره) است كه در 44 بيت سروده است و در ديوان امام كه مجموعه اشعار آن حضرت مي باشد در صفحه 253 تا 257 آمده است و ما در اينجا بخشي از آن را ذكر مي نمائيم.




  • نور خدا در رسول اكرم پيدا
    وز وي تابان شده به حضرت زهرا
    آبروي ممكنات جمله از اين نور
    دختر چون اين دو از مشيمه قدرت
    آن يك، امواج علم را شده مبدأ
    آن يك بر فوق انبياء شده تارك
    آن يك در عالم جلالت، كعبه
    لم يلدم بسته لب و گرنه بگفتم
    آن يك بر ملك لايزالي، تارك
    آن يك خاك مدينه كرده مزين
    خاك قم اين كرده، از شرافت، جنت
    عرصه قم غيرت بهشت برين است
    زيبد اگر خاك قم به عرش كند، فخر
    خاكي عجب خاك، آبروي خلايق
    ملجأ بر مسلم و پناه به كافر



  • كرد تجلي ز وي به حيدر صفدر
    اينك ظاهر زدخت موسي جعفر
    گرنبدي باطل آمدند سراسر
    نامد و نايد دگر هماره مقدر
    وين يك افواج حلم را شده مصدر
    وين يك اندر سر، اوليا را مغفر
    وين يك در ملك كبريايي مشعر
    دخت خدايند اين دو نور مطهر
    وين يك بر عرش كبريايي، افسر
    صفحه قم را نموده اين يك، انوار
    آب مدينه نموده آن يك، كوثر
    بلكه بهشتش يساولي است برابر
    شايد گر، لوح را بيابد همسر
    ملجأ بر مسلم و پناه به كافر
    ملجأ بر مسلم و پناه به كافر



(ستاره شرف"9")




  • اي سرزمين قم تو كن از روي افتخار
    بر ساير اراضي عالم زعز وجاه
    برگو به آسمان كه مناز از ستارگان
    كاو خواهر امام بود دختر امام
    همواره شيعه از ره صدق مي كند خطاب
    اي گوهر يگانه عصمت، در شرف
    خاك درت بدي و بود توتياي چشم
    قربان شوند و چاكر درگاهت اي مهين
    از فرتواست حوزه علميه باشكوه
    اندر حوادث و خطر و پستي و فراز
    از نور تواست ديده خفاش بي قرار
    زيبد كني شفاعت ما را زروز حشر
    زآن روي كه شفيعه بود مر تو را لقب
    دارد(محمدي) زسر صدق و بندگي
    صبح و مساء در كنف لطف تو بهار



  • زآن گوهر خجسته و آن اخت شهريار
    فخر و سرور، هر دم و هر لحظه بي فكار
    درمن ستاره شرف است وخور نهار
    هم عمه امام و زعمصت چو هشت و چار
    بردخت مصطفي و نگهدار ذوالفقار
    وي منبع فضايل و معنا و اعتبار
    مهر رخت حكايت و مرآت نور يار
    اي گوهر نه صدف عفت و وقار
    از لطف تو است رونق آن جمله بر قرار
    باشي پناه و ياور اين يار از جدار
    از كوي تو است ديده اعداد، تا رومار
    اي شافع شكسته دلان نزد كردگار
    بهردليل در زيارت او اشفعي بيار
    صبح و مساء در كنف لطف تو بهار
    صبح و مساء در كنف لطف تو بهار



"اثر طبع محمد محمدي اشتهاردي"

/ 130