جغرافياى تاريخى هجرت حضرت معصومه(س)(2)
كريمه اهل بيت(ع)
اوضاع سياسى و فرهنگى عصر موسوى - دولت عباسى
گروههاى مختلف فكرى و سياسى چون شيعيان، عباسيان و خوارج با امويان مخالف بودند و مخالفت گروههايى چون شيعه اماميه به سالهاى آغازين عصر خلافت مىرسيد. به شهادت رساندن امامان شيعه موج خشم و نفرت را در ميان شيعيان به حركت درآورده بود و گاه اين حركتها به صورت قيامهايى عليه خاندان اموى خودنمايى مىكرد. عباسيان كه به صورت خزنده حيات سياسى خود را در دوره خلافت امويان شروع كرده بودند با دو پشتوانه دينى و دنيايى حكومت را به دست گرفته و احزاب مدعى را يكى پس از ديگرى بركنار كردند. سابقه دنيايى آنها، اتكاء به سابقه اشرافيت قريشى بود كه ريشه در پيمان سياسى و تجارى يك قرن گذشته اعراب داشت و سابقه دينى آنها، اتصال به خاندان نبوت و وراثت فاطمى و علوى بود كه در دل مردم مؤمن حجاز و عراق و يمن و ايران ريشه دوانده بود.(نقشه 5) عباسيان از خاندان عموى پيامبر، «عباس» بودند و از خاندان مكى «هاشم» محسوب مىشدند، همين سبب ادعاى حقانيتخود را بر خلافت در چشم مؤمنان مىآراستند، حال آنكه بنىاميه از اين امتياز محروم بودند. با اين همه پس از استقرار حكومتشان با علويان همان رفتارى را نمودند كه پيش از آنها خاندان اموى كرده بود. خلفاى معاصر حضرت معصومه(س)
حضرت فاطمه معصومه(س)، دخت گرامى امام موسى كاظم(ع) در سال173 هجرى تولد يافت و دولت عباسى از سال 132 هجرى با به خلافت رسيدن ابوالعباس سفاح بوجود آمد و تا سال656 هجرى ادامه داشت. از اين رو تمامى حيات حضرت معصومه(س) در دوره خلافت عباسيان بوده، بر خلاف امام كاظم(ع) كه زوال حكومت اموى را شاهد بوده است. خلفاى عباسى از آغاز حكومت تا انجام حيات حضرت معصومه(س) به قرار زير است: 1 - سفاح 132 هجرى2 - منصور136 هجرى3 - مهدى 158 ه.ق4 - هادى169 ه.ق5 - هارون الرشيد 170 ه.ق6 - امين193 ه.ق7 - مامون 128 - 198 ه.ق(نقشه6) علامه سيد جعفر مرتضى عاملى گويد: «عباسيان ناگزير بودند كه ميان انقلاب خود و اهل بيتخط رابطى ترسيم كنند به چند دليل: نخست: آنكه بدين وسيله توجه فرمانروايان را از خويشتن به جاى ديگر منصرف مىساختند. دوم: آنكه مردم بيشتر به آنان اعتماد مىكردند و از پشتيبانيشان برخوردار مىگرديدند. سوم: آنكه دعوت خود را بدين وسيله از ابتذال و برانگيختن شگفتى مردم مىرهانيدند. چه اينان در سرزمينهاى اسلامى آنچنان از شهرت كافى برخوردار نبودند و مردم نيز براى هيچيك از آنان، بر خلاف علويان حق دعوت و حكومت را نمىشناختند. از اين رو با وجود علويان، دعوت عباسيان اگر به سود خودشان آغاز مىشد امرى فريبآميز و باور نكردنى مىنمود. چهارم: آنكه مىخواستند اعتماد علويان را نيز به خود جلب كنند و اين از همه برايشان مهمتر بود. چه مىخواستند، بدين وسيله رقيبى در ميدان تبليغ و دعوت نداشته باشند و نمايش اينكه دارند، به نفع علويان تبليغ مىكنند، خود آنان را از تحرك باز دارند». ليكن امام صادق(ع) مخالفتخود را با دستگاه عباسى اعلام كرد، رشته سياست را از دستخليفه وقتخارج ساخته، خشم وى را به جان خريد. امام صادق(ع) پس از استوارى حكومت منصور در جواب سؤال وى كه چرا به دربار عباسى رفت و آمد نمىكند فرمود: «ما كارى نكردهايم كه به جهت آن از تو بترسيم و از امر آخرت پيش تو چيزى نيست كه بدان اميدوار باشيم و اين مقام تو در واقع نعمتى نيست كه آن را به تو تبريك بگوييم و تو آن را مصيبتى براى خود نمىدانى كه تو را دلدارى بدهيم، پس پيش تو چكار داريم؟» حكومتبر سرزمين پهناور اسلامى چنان منصور را مغرور كرده بود كه مبانى سياسى خلافت عباسى را به فراموشى سپرد و پيشواى علويان و امام شيعيان را به شهادت رساند. قيام علويان
موضعگيرى امام صادق(ع) و عكس العمل منصور، علويان را با فتنه سياستبازان عباسى آشنا ساخت و پرده از پنهانكارى آنها برداشت. از اين رو قيام علويان در مصر موسوى رو به اوج نهاد و مخالفتبا خلافت عباسى فراگير شد. برخى از قيامهاى عصر عباسى به قرار زير است: 1 - قيام محمد بنعبدالله محض (عصر امام صادق - 145 ه)2 - قيام ابراهيم بنعبدالله محض (عصر امام صادق - اول رمضان 145 ه)3 - فراخوانى علىبنعباس بنحسن (عصر موسوى)4 - قيام فخ به رهبرى حسين بنعلى بنحسن مثلث(عصر موسوى،169 ه) در قيام فخ برخى از شخصيتهاى هاشمى و غير هاشمى به شهادت رسيدند و بعضى چون «يحيى بنعبدالله بنحسن» و «ادريس بنعبدالله بنحسن» به ايران و مصر رفتند تا به خونخواهى رهبر قيام فخ قيامهاى ديگرى برپا دارند. هر چند يحيى در كار خود توفيق نيافت و پس از هجرت به منطقه «ديلم» به بغداد فراخوانده شد و به شهادت رسيد، ولى ادريس از مصر به مراكش رفت و حكومت ادريسيان را بنا نهاد كه تا دو قرن دوام آورد. حكومتى كه به قول محمد جواد مغنيه نخستين حكومتشيعه شناخته شد. موقعيت علمى و منابع مالى قيام كنندگان
عموم رهبران قيام در عصر موسوى و برخى از پيروان آنها از شاگردان مكتب امام صادق(ع) و شخصيتهاى برجسته علمى مذهبى عصر خود بودند كه به پارسايى زندگى مىگذراندند. فهرستشمارى از شخصيتهاى انقلابى مكتب جعفرى به ترتيب زير است: 1 - ابراهيم بنعبدالله محض2 - محمد بنعبدالله محض
3 - حسين على، رهبر قيام فخ
4 - سليمان بنعبدالله
5 - يحيى بنعبدالله بنحسن، صاحب ديلم و مرد شماره 2 قيام فخ
6 - ادريس بنعبدالله بنحسن، پايهگذار حكومن ادريسيان با توجه به اين نكته كه قيامكنندگان عصر موسوى خود از عالمان دينى محسوب مىشدند كه مكتب امام معصوم (ع) را درك كرده، از آن بهره برده و آنگاه اقدام به قيام عليه عباسيان نموده بودند و تاييد آنها چون قيام فخ و گسترش آيين وكالت و پذيرش هداياى خلفاى جور از سوى امام كاظم(ع)، ما را به اين نكته هدايت مىكند كه منابع مالى قيامكنندگان علاوه بر غنايم جنگى، كمكهاى مالى امام(ع) بوده است. شيخ صدوق نقل مىكند زمانى كه امام كاظم(ع) نزد هارون الرشيد حاضر شده هارون غضب خود را پنهان كرد و به دلجويى امام پرداخت و پرسيد: چرا به ديدار ما نمىآيى؟ امام فرمود: پهناورى كشورت و دنيا دوستى تو مانع از آن مىشود. پس از آن هارونالرشيد هدايايى به آن حضرت داد و امام در رابطه با قبول هدايا فرمود: «به خدا قسم، اگر من در فكر تزويج افراد مجرد خاندان ابوطالب نبودم كه تا نسل او براى هميشه قطع نشود، هرگز اين هدايا را نمىپذيرفتم». از طرفى وقتى ائمه طاهرين(ع) مىخواهند اصحاب خود را توثيق نمايند از عبارت «حزب آبائى» و «من حزبنا» استفاده مىكنند. چنانكه امام رضا(ع) در توثيق اسماعيل بن خطاب و صفوان بنيحيى فرمايند: «رحم الله اسماعيل بنالخطاب، رحم الله صفوان، فانهما من حزب آبائى و من كان من حزبنا ادخله الله الجنة». به سبب اينكه قيامكنندگان ولايت ائمه طاهرين(ع) را پذيرفته و ائمه پيروى آنها را تاييد كردهاند، در رديف افراد حزب آنها، كه همان حزب الله است داخل شدهاند. پيشوايان دينى نيز سرپرستى آنها را پذيرفته و منابع مالى آنها را هم تامين مىكنند. از اين رو امام كاظم(ع) حتى هداياى خلفاى جور را مىپذيرد تا به خاندان ابوطالب رساند، خاندان پرشور شيعهاى كه قيامهاى عصر موسوى را برپا مىنمايند.
وكلا و كارگزاران امام كاظم(ع)
امام كاظم(ع) براى سامان بخشى به نظام فرهنگى، اقتصادى و اجتماعى جامعه شيعه و انسجام امت اسلامى، وكلا و كارگزارانى را در مناطق مختلف كشور پهناور اسلامى قرار داده بود تا جهان تشيع در زير لواى سازماندهى واحد با امام عليه السلام در ارتباط باشند. اين ارتباط موجب مىشد تا امام بتواند به سؤالات مستحدثه پاسخ گويد، مسائل مالى چون پرداخت وجوهات از طريق وكلا به آسانى صورت پذيرد و نظام اقتصادى شيعيان سامان يابد. برخى از اين وكلا كه از اصحاب خاص امام كاظم(ع) شمرده مىشوند، به قرار زير هستند: 1 - اسامة بن حفص2 - ايوب بن نوح
3 - نضر بن قابوس
4 - عبدالرحمن بن حجاج
5 - عبدالله بن جندب بجلى
6 - على بن مهزيار
7 - على بن يقطين