چند شعر از نگارنده تقديم به حضرت معصومه(ع)
نگارنده نيز در حد بضاعت اندك خود، در اين راستا چنين سروده ام:
اي سرزمين قم توكن از روي افتخار
بر ساير اراضي عالم زعز و جاه
برگو به آسمان كه مناز از ستارگان
كاو خواهر امام بوُد دختر امام
همواره شيعه از ره صدق مي كند خطاب
اي گوهر يگانه عصمت، دْر شرف
خاك درت بْدي و بود توتياي چشم
دارند فرشتگان ز سرالتجاء و صدق
قربان شوند و چاكر درگاهت اي مهين
از فر تواست حوزه علميه با شكوه
اندر حوادث و خطر و پستي و فراز
از نور تواست ديده خفاش بي قرار
زيبدكني شفاعت ما را زروز حشر
زآن روي كه شفيعه بود مر تو را لقب
دارد"محمدي" زسر صدق و بندگي
صبح و مساء در كنف لطف تو بهار
زآن گوهر خجسته و آن اخت شهريار
فخر و سرور، هر دم و هر لحظه بي فكار
در من ستاره شرف است و خور نهار
هم عمه امام و زعصمت چو هشت و چار
بر دخت مصطفي و نگهدار ذوالفقار
وي منبع فضايل و معنا و اعتبار
مهر رخت حكايت و مرآت نور يار
اندر سراي تو سر تعظيم و روي خوار
اي گوهر نُه صدف عفت و وقار
از لطف تواست رونق آن جمله برقرار
باشي پناه و ياور اين"يار ارجدار"
از كوي تواست ديده اعداء، تار و مار
اي شافع شكسته دلان نزد كردگار
بهر دليل در زيارت او"اِشْفَي" بيار
صبح و مساء در كنف لطف تو بهار
صبح و مساء در كنف لطف تو بهار
"يا فاطِمَهُ اِشْفَعي لِي فِي الْجَنَهِ، فَاِنَ لَكِ عِنْدَاللهِ شأناً مِنَ الشَأنِ؛
اي فاطمه معصومه! در مورد رفتن به بهشت، مرا شفاعت كن، چرا كه در پيشگاه خداوند، داراي مقام و منزلتي بس ارجمند هستي."(191)