مردم قم عطر بهشت مي دادند . چند گاهي بود كه قدمهاي قمي ها ساوه را با طراوت كرده بود . سادگي از چشمهايشان مي باريد و عشق به اهلبيت در پيشاني بلندشان تجلي داشت . آنقدر عاشق بودند كه چون خبر رسيدن محبوبه آل رسول را شنيده بودند به ساوه آمدند تا اين سلاله سبز با قدمهاي بهاري اش شهر آنان را نيز معطر سازد .قم سالهاي متمادي عطر ولايت مي داد و از رايحه دل نواز حب علي لبريز بود . قم نگين انگشتر ولايت پيشگان ايران بود و تنديس محبت ايرانيان به خاندان آفتاب . و امروز كه ساوه ميزبان محبوبه رضا حضرت معصومه است قدمهاي سبكبال قمي ها را نيز شانه هايش احساس مي كند .بيماري و از دست دادن تعدادي از كاروانيان توان از معصومه (س) ربوده بود اما وقتي قاصدكها خبر حضور قمي ها را به او دادند لبخند زيبايش به صبح طراوت داد داد و شبنم ها بار ديگر بر گونه گل ها خود نمايي كردند .آري اهالي قم به استقبال قدمهاي خانم آمده بودند تا غبار راهش را سرمه چشمانشان گردانند و از مژگان عاشقشان فرشي بگسترنند تا پذيراي گامهاي هاشمي حضرت فاطمه معصومه (س) باشند ؛ گاه ملاقات قمي ها با بانو ديدني بود . فرشتگان مسافت آسمان تا زمين را پيموده بودند تا در اين ضيافت زيبا حضور داشته باشند.اشك ميهمان چشم ها بود . بي بي پشت پرده اي آرام نشسته بودند و قمي ها عاشق دست بر سينه ايستاده بودند .خورشيد با تمام زيبايي اش اين لحظات ناب را مي سرود و آسمان دست نوازش خود را بر سر همگان مي گستراند .چه زيبا بود حضور اين عاشقان ولايت در كنار بانوي كرامت.موسي بن خزرج از عاشقان مجنون و دلسوخته اهل بيت كه هميشه چشمانش تجليگاه ياد و نام اهل بيت (ع) بود ، گام پيش نهاد و آرام گفت : بانوي بزرگوار ، "قم" در انتظار قدمهاي ملكوتي شماست . آيا قمي ها اين سعادت را دارند كه ميزباني شما را داشته باشند ؟ اگر كرامت كنيد و قدم بر چشمهاي ما بگذاريد سعي خواهيم كرد ميزبانان خوبي براي شما باشيم .سكوت معني دار خانم دل شيعيان قمي را چراغاني كرد و چيزي نگذشته بود كه موسي بن خزرج مهار مركب خانم را در دست گرفته و راه قم را در پيش رو داشت .قاصدكها شاد بودند اما تلخي بيماري بانو هنوز تمام لبخند را بر لبهايشان ننشانده بود . زمين ساوه دلگير و غمين به غروب مي مانست چون در اين چند روز بهترين ساعات خويش را زير گامهاي گل محبوبه سپري كرده بود .ابرها از پس كاروان بانو در حركت بودند و نسيم هم آنها را همراهي مي كرد . موسي بن خزرج چون گل نوشكفته شاد بود و قم به پايان رسيدن اين انتظار را به جشن نشسته بود.