نقدى برتاريخ‏گذارى قرآن از ديدگاه برخى خاورشناسان (قسمت اول) - نقدی بر تاریخ گذاری قرآن از دیدگاه برخی خاور شناسان (1) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نقدی بر تاریخ گذاری قرآن از دیدگاه برخی خاور شناسان (1) - نسخه متنی

محمد جواد اسکندرلو

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نقدى برتاريخ‏گذارى قرآن از ديدگاه برخى خاورشناسان (قسمت اول)

محمّد جواد اسكندرلو

طرح مسئله

«تاريخ‏گذارى» دانشى است كه عهده‏دار تعيين زمان وقوع حوادث يا بيانگر تاريخ رخدادهاى تاريخى مى‏باشد. در اين مقاله، «تاريخ‏گذارى قرآن» (Chronology of Quran) از ديدگاه خاورشناسان بررسى مى‏گردد. در دانش تاريخ‏گذارى قرآن، از تاريخ نزول وحى‏هاى قرآنى بر حضرت محمّد صلى‏الله‏عليه‏و‏آله بحث مى‏شود و اين كار، فقط در خصوص قرآن كريم امكان‏پذير است؛ زيرا ساير كتب آسمانى نزول دفعى داشته‏اند، ولى قرآن بر اساس مقتضيات و نيازهايى نازل مى‏شد كه به صورت تدريجى در دوران و محل زندگى پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله پديد مى‏آمد(1).

گر چه برخى از خاورشناسان از تحقق يافتن چنين امر مهمّى مأيوس گشته‏اند يا عدّه‏اى ديگر از آنان راه رسيدن به چنين هدفى را منحصر در تعيين نوع سبك و شكل و لحن آيات و سوره‏ها دانسته‏اند، ولى به نظر مى‏رسد كه به رغم دشوارى چنين اقدامى، مى‏توان از طريق اشارات تاريخى در آيات قرآن به سيره و سنّت پيامبر و نيز با استفاده از روايات ترتيب نزول، به ميزان قابل توجّهى به اين آرمان بلند و هدف والا دست يافت.

خاورشناسان بيشتر بر سبك و آهنگ آيات و مفاد آنها تأكيد كرده‏اند و بر اين اساس به طبقه‏بندى سوره‏ها در قالب سه يا چهار يا شش مرحله پرداخته‏اند و تاريخ نزول سوره‏ها را به صورت حدسى و ذوقى تعيين نموده‏اند. از آنجا كه مبناى كار آنان اِعمال ذوق و حدس محض بوده در موارد متعدّدى نتايج نادرستى را ارائه داده‏اند؛ به عنوان نمونه، برخى از سوره‏هاى مدنى را به خاطر كوتاهى آياتشان يا ذكر آيات اعتقادى در آنها جزء سور مكى به‏شمار آورده‏اند. اين سوره‏ها عبارت‏اند از: زلزال، رحمان، انسان، نصر، تغابن، رعد، حج و بيّنه(2).

سابقه تاريخى پژوهشهاى خاورشناسان در اين موضوع به اواسط قرن سيزدهم قمرى برمى‏گردد. آنان در ضمن كتابهايى از قبيل تاريخ قرآن، تأليف نولدكه (در سال 1860م)، قرآن، تركيب و تعليمش، تأليف موير (در 1878م)، مقدمه تاريخى ـ انتقادى بر قرآن، تأليف ويل (در 1872م) و... به بحث و بررسى چنين موضوعى پرداخته‏اند(3). طيف طبقه‏بندى سوره‏ها توسط خاورشناسان از سه مرحله گرفته تا شش مرحله را شامل مى‏گردد. اين تلاش به منظور نيل به ترتيب نزول آيات و سور قرآن انجام گرفت، به گونه‏اى كه با رشد و ويژگيهاى متنوع شخصيّت دينى پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله منسجم باشد.

در اين مقاله به منظور دورى گزيدن از گسترش يافتن دامنه بحث، تنها به گزارش و نقد پژوهش خاورشناسانى پرداخته مى‏شود كه شيوه طبقه‏بندى چهار مرحله‏اى را برگزيده‏اند.

مسئله اصلى در اين مقاله عبارت است از: «بررسى اعتبار تحقيقات خاورشناسان در زمينه تاريخ‏گذارى قرآن و اينكه آيا مقاطع تاريخى و ويژگيهاى معيّن شده از سوى آنان براى هر طبقه مى‏تواند مبناى درستى براى طبقه‏بندى سوره‏هاى قرآن قرار گيرد؟».

پژوهش ويل

گوستاو ويل (Gustav Well)(1808-1889م) خاورشناس آلمانى آثار متعددى از خود به يادگار گذاشت كه مهم‏ترين آنها مقدمه تاريخى ـ انتقادى بر قرآن است. وى در اين كتاب، درباره جمع قرآن و نظم تاريخى سوره‏ها و آيات قرآن سخن گفته و تاريخ‏گذارى سوره‏ها را بر اساس سه معيار ارائه نموده است:

1. استناد به رخدادهاى تاريخى كه از طريق منابع ديگر شناخته شده است؛ يعنى در قرآن به برخى از وقايع تاريخى اشاره شده، ولى شرح آنها را بايد در منابع تاريخى جست و جو نمود.

2. مضامين وحى يا محتواى آياتى كه بيانگر شرايط و وظايف گوناگون پيامبر است.

3. سبك و سياق ساختار وحى به لحاظ نحوه لحن و آهنگ و شيوه نثر يا سجع عبارات.

آن‏گاه سوره‏هاى قرآن را به چهار دسته ـ سه دسته مكى و يك دسته مدنى ـ تقسيم نموده و سوره‏هاى مكى را به ترتيب به اين مقاطع تاريخى نسبت داده است:

از آغاز بعثت تا هجرت به حبشه (1-5 بعثت)، حدود سال 615 ميلادى؛

از آن زمان تا هنگام بازگشت پيامبر از طائف (5-10 بعثت)، حدود سال 620 ميلادى؛

و از آن زمان تا هجرت پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله به مدينه (10-13 بعثت)، برابر با سپتامبر 622 ميلادى.

او براى سوره‏هاى هر طبقه، ويژگيهاى معيّنى را برشمرده است:

ويژگيهاى طبقه نخست

يك. اغلب سوره‏ها با برخى از سوگندها آغاز شده‏اند.

دو. بيشتر آيات، كوتاه و خيال‏انگيزند.

سه. آيات آن موزون و داراى سجع هستند.

چهار. زبان اين سوره‏ها مملوّ از تصويرها و تمثيلهاى شاعرانه و جاذبه شعرى است.

ويژگيهاى طبقه دوم

يك. سوره‏ها بلندتر و به نثر نزديك‏ترند.

دو. ويژگى خيال‏انگيزى و جاذبه شعرى هنوز در آنها ديده مى‏شود.

سه. در آنها از صفات الهى همچون رحمت او، و نشانه‏هاى خدا در طبيعت سخن گفته شده است.

چهار. اوصاف بهشت و دوزخ و نيز چگونگى عقاب و عذاب مورد بحث قرار گرفته است.

ويژگيهاى طبقه سوم

يك. سوره‏ها بلندتر و از سوره‏هاى طبقه دوم، به نثر نزديك‏ترند.

دو. به گونه خطابى و موعظه‏اى نازل شده و جنبه خيال‏انگيزى ندارند.

سه. در آنها اخبار پيامبران و كيفرهاى اخروى با جزئيات بيشترى بازگو شده است.

ويژگيهاى طبقه چهارم

يك. سير حوادث را پس از هجرت بيان مى‏كنند.

دو. آيات و سوره‏ها بلندتر از گذشته مى‏باشند.

سه. بيانگر قدرت و فرمانروايى سياسى و اجتماعى پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله هستند(4).

نقد و بررسى

از معيارهاى سه‏گانه‏اى كه براى تاريخ‏گذارى سوره‏ها ذكر گرديد دو معيار سبك و مضامين سوره‏ها از آنجا كه توانايى تعيين تاريخ نزول سوره‏ها را به صورت دقيق و روشن ندارند، طبقه‏بنديهاى مبتنى بر آنها صرفا ذوقى و سليقه‏اى بوده و از حيّز اتقان و اعتماد خارج‏اند؛ امّا معيار نخست ـ استفاده از اشارات و تصريحات قرآن به رخدادهاى زمانمند زندگى پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ـ مى‏تواند در كنار روايات صحيح، سودمند و راهگشا باشد.

بيشتر ويژگيهاى مذكور سوره‏ها نيز مخدوش بوده، نمى‏توانند به عنوان وسيله سنجش و تفكيك سوره‏ها به‏شمار آيند. به نظر «ويل» در سوره‏هاى نخستين، سجع بيشترى به كار رفته است. اوّلاً از او هيچ دليلى در اختيار نيست كه به چه جهت آن سوره‏ها را داراى سجع بيشتر دانسته‏است. اگر دليل او روايات ترتيب نزول است، اين روايات، رشد سجع سوره‏ها را بر اثر پيشرفت رسالت پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله به گونه اجمالى و جزئى نشان مى‏دهد، نه به صورت كلّى. به‏علاوه، اگر وى آن روايات را مبناى تاريخ‏گذارى قرار داده است، از چه رو در آن دخل و تصرّف كرده و خود ترتيب ديگرى را فراهم آورده است؟! در هر صورت، كاربرد سجع هيچ اختصاصى به سوره‏هاى مكى يا اوائل دوران مكّه نداشته، بلكه در سراسر قرآن در مواردى به حسب اقتضاى خاص خود به كار رفته است.

ملاك كوتاهى يا بلندى آيات و سوره‏ها نيز امرى ذوقى و تخيّلى است و نمى‏توان بر پايه آن ميان مراحل دوران وحى مكى و وحى مدنى تفكيك قائل شد. اساسا كوتاهى و بلندى آيات امرى توقيفى بوده نه اجتهادى و پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله آن را بر حسب مقتضاى حال مخاطبان از سوى خداوند بيان فرموده و در آنها شيوه‏ها و اسلوبهاى كلام عرب در هر دو محيط مكه و مدينه رعايت شده است(5) و هرگز عقل و خرد يا شيوه عقلائى و ادبى دانشمندان نمى‏پذيرد كه خداوند متعال لزوما سوره‏هاى كوتاه را در اوائل وحى نازل كند، آن‏گاه به تدريج به فرستادن آيات و سوره‏هاى بلندتر بپردازد؛ چرا كه نقش موضوع و محتواى آنها بسيار مهم‏تر از نوع و تعداد كلمات و عبارات است.

پژوهش نولدكه

تئودر نولدكه (1836-1930م) (Theodor Noldeke) خاورشناس آلمانى جايگاه بلند و شهرت عظيمى را در ميان خاورشناسان جهان به دست آورده است(6). او مدرك دكتراى خود را در سال 1856م با دفاع از رساله‏اى با عنوان «تاريخ قرآن» به دست آورد كه اين كتاب از مشهورترين آثار وى مى‏باشد(7). البته اين كتاب به آلمانى نوشته شده و تاكنون به زبان ديگرى ترجمه و منتشر نشده است.

نولدكه در كتاب مآخذ و ريشه‏هاى قرآن (The Origins of th Koran) ـ كه به زبان انگليسى نوشته شده ـ مقاله‏اى با عنوان «قرآن» (The Koran) دارد كه از مقايسه مطالب آن با آنچه ديگر خاورشناسان از آراى او نقل كرده‏اند، چنين به نظر مى‏رسد كه چكيده نظراتش را در كتاب آلمانى تاريخ قرآن، در اين مقاله انگليسى منعكس نموده است. از اين رو مناسب است ابتدا با مهم‏ترين نظريات او در زمينه تاريخ‏گذارى قرآن آشنا شويم، آن‏گاه به نقد و بررسى پاره‏اى از ايده‏هايش بپردازيم.

نولدكه همچون «ويل» سوره‏هاى قرآن را بر پايه سه معيارى كه در پژوهش پيشين ذكر شد، به چهار طبقه ـ سه طبقه مكى و يك طبقه مدنى ـ تقسيم نموده است. او بحث خود را در تقسيم‏بندى وحى‏هاى نازل شده بر پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله اين‏گونه آغاز مى‏كند:

«اجزاى سازنده قرآن كنونى، بخشى به دوران مكه ـ قبل از سال 622 ميلادى ـ و بخشى هم به دورانى مربوط مى‏شود كه آغاز هجرت پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله به مدينه بوده است (از پاييز سال 622 تا هشتم ژوئن 632). موقعيّت پيامبر در مدينه كاملاً با شرايط و موقعيّت او در مكّه متفاوت بوده است؛ زيرا او در مدينه از ابتدا رهبر گروه نيرومندى بود و به تدريج حاكم مقتدر حجاز گرديد، در حالى كه در مكه صرفا يك مبلّغ و موعظه‏گرى ساده براى جماعتى اندك بود. وحى‏هاى مدنى، اعم از سوره‏هاى كامل يا فرازهاى محدود كه جزء سوره‏هاى مكّى گنجانده شدند، به لحاظ مفاد و محتوا كاملاً متغاير با وحى‏هاى نازل شده در مكه هستند. از آنجا كه وحى‏هاى مدنى مربوط به وقايعى مى‏شوند كه ما امروزه اطلاعات نسبتا دقيقى درباره آنها داريم و تاريخشان دست كم به گونه تقريبى روشن مى‏باشد، از اين رو مى‏توان تاريخ نزول آنها را تا اندازه قابل توجهى با اطمينان تعيين نمود و در اين رابطه، روايات نيز كمك شايانى مى‏كنند. البته پاره‏اى از وحى‏هاى مدنى، نامشخص هستند. يكى به دليل اينكه اشارات مربوط به رخدادها و ويژگيهاى تاريخ آنها مبهم است و ديگر اينكه روايات مربوط به اسباب نزول آنها اغلب با يكديگر ناسازگارند و نوعا مبتنى بر برداشتهاى غلط يا حدس و گمانهايى محض هستند. با وجود همه اين دشواريها، تاريخ‏گذارى سوره‏هاى مدنى به مراتب آسان‏تر از تعيين تاريخ سوره‏هاى مكى مى‏باشد. در ميان وحى‏هاى نازل شده در مكه، سوره‏هاى كوچكى را مى‏بينيم كه بر اساس قضاوت هر خواننده كنجكاوى آنها بايد آخرين واحدهاى نزول باشند و سبك و آهنگشان كاملاً با سوره‏هاى مكى متفاوت است. در نقطه مقابل آن، برخى از سوره‏هاى مطرح شده در دوران مدينه را ملاحظه مى‏كنيم كه نسبت به ديگر سوره‏هاى مدنى كمترين پيوند و شباهت را دارند و بنابراين بايد تاريخ نزولشان به اواخر دوران مكه برگردد».

نولدكه در نقد تفكيكى كه گوستاو ويل در مورد سوره‏هاى مكى انجام داده مى‏نويسد:

«در ميان اين دو دسته، واحدهايى از نزول وحى وجود دارد كه به نظر مى‏رسد از مرحله اول به مرحله سوم از دوران وحى انتقال يافته‏اند. لذا به سختى مى‏توان پذيرفت كه تفكيك سوره‏هاى مكّى آن‏گونه كه گوستاو ويل انجام داده است بر مبناى دقيقى صورت پذيرفته باشد. بنابراين تعيين دقيق تاريخ نزول بسيارى از آنها ناممكن است.

از آنجا كه قرائن و شواهد روشنى براى حوادث وجود ندارد، ما ناگزيريم كه از طريق خود قرآن، رشد و پيشرفت روان‏شناختى شخصيّت پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله را پى‏گيرى و جست و جو نماييم و بر همين اساس به تاريخ‏گذارى سوره‏ها بپردازيم. البته در اين رهگذر نيز همواره با فرضياتى ذهنى و يا حدس و گمان مواجه هستيم، ولى بايد بدانيم كه روايات معتبر در زمينه وحى‏هاى نازله در دوران مكه بسيار اندك‏اند و در واقع مى‏توان گفت كه تاريخ مربوط به دوران پيش از هجرت پيامبر از مكه به مدينه آنچنان تاريك و مبهم است كه ما حتى نسبت به سالى كه پيامبر به نبوّت رسيد اطمينانى نداريم. احتمال دارد در سال 610 ميلادى بوده، ممكن است اندكى زودتر از آن تاريخ بوده و شايد هم قدرى ديرتر از آن سال واقع شده است. در هر صورت، بهتر آن است كه به تاريخ‏گذارى نسبى و تقريبى وحى‏هاى دوران مكّه در سه طبقه‏بندى عمده و مجزّا بپردازيم».

ادامه دارد ...

/ 1