بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
صفحهى 192در اينجا بيان كنم، ولى از آنها آن چه را كه از آن فرق بين دو كلمه فهميده مىشود مىآورم تا بدان حكم زبان روشن شود و سپس بدان چه حق تعالى در اين باره دروازه فتح را بر من گشوده و آن چه ذوقم (كشفم) آن را اقتضا مىكند سخن گويم، و اگر قصد تطبيق امور ذوقى بر آن چه كه مفهوم، آن را اقتضا مىكند، يعنى از حيث اصطلاح لغوى نبود، هيچ چيز از سخن اهل نقل را نقل نمىكردم، ولى در آغاز التزامم كه در مقدمه كتاب گفته شد اين مقدار را براى اين حكمتى كه بر آن هشدار دادهام استثنا كردم.لذا گويم: از جمله چيزها كه در فرق بين «ملك» و «مالك» گفتهاند اين كه: «مالك»، مالك بنده است و «ملك» پادشاه رعيت است، و بنده حالش از رعيت پستتر است، پس لازم است كه غلبه در مالكيّت بيشتر از ملكيّت باشد، پس در اين صورت مالك حالش از ملك برتر است، و ملك از برخى وجوه با غلبه و سياست و تدبير مالك مىشود، در حالى كه مالك بر هر حال مالك است و پس از مرگ هم ولاء و مالكيت باقى است. و نيز گفتهاند:حق تعالى بدين گونه مدح مىشود كه مالك ملك است و ملك ملك بدو گفته نمىشود، و اين بيان خودش است كه فرموده: قُلِ اللَّهُمَّ مالِكَ الْمُلْكِ، يعنى: بگو: پروردگارا! تو مالك ملكى (26- آل عمران) پس ثابت شد كه مالك برتر از ملك است. و گفتهاند: ملك گاهى مالك است و گاهى مالك نيست، هم چنان كه مالك گاهى ملك است و گاهى نيست، بنابر اين گاهى ملكيّت و مالكيّت هر يك از ديگرى ملكيّت انفكاك و جدايى دارد، جز اين كه مالكيّت سبب براى اطلاق تصرف است و ملكيّت اين گونه نيست، بنابر اين مالك، به اين معنى سزاوارتر است.بدان كه چون ديگر مفهوماتى كه اين كلمه- با «الف» و بدون «الف» (مالك و ملك)- از صفات كمال در بر دارد تمامى براى حق تعالى ثابتاند، از اين روى قرائت به دو روايت اجازه داده شده است، اگر چه جمع (بين هر دو) سزاوارتر و كاملتر است، و چون امر حق تعالى واحد است و برترى دادن در هر مرتبه از مراتب اسماء و صفات جز براى يك چيز و از يك نسبت جايز نيست، لذا به واسطه اين امر برتر است كه امر واحد الهى به غير او، از اشياء برترى داده شده در آن مقام و مرتبه مىرسد، و آن مظهر حق تعالى و حامل سرّ ربوبيت است، و