ترجمه تفسیر طبری جلد 3

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر طبری - جلد 3

به تصحیح و اهتمام حبیب یغمایی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اين شبان برفت و اين سگ با او بود. مردمان نينوى را مژدگان داد، برد، «1» كه من يونس را ديدم، ايشان آن حديث او نشنيدند. پس آن سگ گوايى [داد] «2» بزبان فصيح، كه اين شبان همى راست گويد.

پس چون گوايى سگ ديدند عجب داشتند. جمله مردمان نينوى روى بصحرا نهادند بطلب يونس. سوى اين رمه گوسفند آمدند، و يونس را آنجا نيافتند.

پس آن شبان آن گوسپند سرخ بياورد، و اندر پيش كرد، و آن گوسفند همى رفت، و خلق را از پس او همى‏رفتند. و آن گوسپند بكوه اندر شد و همى رفت بنزديك يونس، و يونس (عليه السلام) بنماز اندر بود، و ايشان بيستادند تا يونس نماز بكرد، و سلام داد. همه قوم پيش او رفتند و او را بپرسيدند، و زو اندر خواستند كه بشهر نينوى باز آيد.

ايشان را اجابه كرد و باز آمد، و عيال و كودكان سوى او باز آمدند.

و يونس مردمان نينوى را شريعت اندر مى‏آموخت چنانك ايزد تعالى فرموده بود. و هر كى يونس را همى ديد مسلمان مى‏شد. و خبر آمدن يونس بجهان اندر بشد، وز مصر و يمن و جايها مردمان روى بشهر نينوى نهادند، و دين يونس همى پذيرفتند.

و بدان وقت كه پيغامبر (عليه السلام) از مكّه بطايف رفت و آن هجرت اول بود، چون از طايف بازگشت باغى ديد پر از ميوه و بر در باغ حوضى بود پر آب، و پيغامبر (عليه السلام) بر لب آن حوض بنشست و آن باغ آن عتبه و شيبه [بود] «3» و ايشان هر دو بدان باغ اندر بودند. و چون پيغامبر را بديدند ورا بشناختند. غلامى داشتند آن‏

(1)- مژدگان بردند. (صو)- مژدگانى برد. (نا)

(2، 3) (صو. نا)

/ 272