قصه جرجيس (عليه السلام) - ترجمه تفسیر طبری جلد 3

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر طبری - جلد 3

به تصحیح و اهتمام حبیب یغمایی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

زن برفت و كافران آگاه كرد. ايشان بيامدند و گوش و بينى شمسون ببريدند، و چشم او بركندند.

و ملك آن شهر [را] «1» منظرى بود، او از آن همى نگرست. شمسون دعا كرد اندامهاى او درست شد، برفت و دست بدان ستون منظر اندر زد، و آن ستون را بجنبانيد، و بفكند، و آن كسها كه با ملك بودند بدان منظر، همه زانجا بيوفتادند. «2» و شمسون را هيچ چيز نرسيد و خلق را همى كشت و اسير همى كرد تا وقت مرگ.

و چنين گويند كه اين آيت اندر كار او آمد كه خداى گفت «3» عزّ و جلّ:

قَدْ مَكَرَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَأَتَى اللَّهُ بُنْيانَهُمْ.: 26 الايه. «4» خداى تعالى پيغامبر را آگاه كرد از قصّه شمسون و آن كافران كه باو حرب كردند، بدين آيت كه بفرستاد.

قصه جرجيس (عليه السلام)

و قصّه جرجيس هم از عجايبهاست. او نيز بروزگار ملوك طوايف بود، وز پس عيسى بن مريم بود.

و آن جرجيس مردى بود مسلمان، پارسا، و هم بدين عيسى بود، وز اهل فلسطين بود، و دين از حواريان عيسى آموخته بود. و اين جرجيس بازرگانى كردى، و شهر بشهر همى‏رفتى، و هر چه سود كردى بدرويشان دادى و باز سرمايه خويش باز آمدى «5». گفتى اگر از بهر صدقه نيستى من اين بازرگانى و خواسته نخواهيمى.

(1) (خ. صو)

(2)- بيوفتادند و همه هلاك شدند. (خ. نا)

(3)- تا روز مرگ و چنين گويند كاين آيت بكار شمسون فرو آمدست. قوله. (خ)

(4)- النحل 26

(5)- و باز سرمايه خويش باز شدى. (خ)- نسخ ديگر مطابق است با متن.

/ 272