ترجمه تفسیر طبری جلد 3

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر طبری - جلد 3

به تصحیح و اهتمام حبیب یغمایی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

دانستند كه آن حصارى استوار است بدان شهر ديگر رفتند كان را اريحا خواندند، آن شهر بستدند و آن مردمان كه آنجا بودند همه را بكشتند، هر مردى ده مرد مى‏بايست تا گردن ايشان بزدندى. پس چون شارستان اريحا بستده بودند آهنگ بلقا كردند و ملك ايشان بدين بلقا بود و آنجا يكى بنده بود از بندگان خداى نام او بلعام بن باعور بود و خداى عزّ و جلّ نام بزرگ خويش او را داده بود و هر حاجتى كه از خداى تعالى بخواستى روا شدى بدان نام.

پس چون يوشع با بنى اسرايل بحرب آمدند آن ملك كسى بفرستاد سوى بلعام، گفت دعا كن تا آن سپاه از شهر باز گردند. اين بلعام گفت اين سپاه خداى‏وند «1» منست، من دعا نكنم كه شما همه بت پرستان‏ايد، شما را اين بت پرستيدن دست باز بايد داشتن. دعا نكرد و باز آمد.

مرين بلعام را زنى بود كافر هم از اين شهر. پس ملك او را بخواند و بى‏عدد خواسته داد. گفت ماند كه بلعام را بدان آرى كه دعا كند تا «2» اين سپاه از در شهر باز گردد. بلعام گفت من دعا [نكنم‏] «3» بر سپاه خداوند خويش.

پس ملك دارى بزد و بلعام را گفت اگر دعا كنى تا اين سپاه باز گردد و گرنه ترا برين دار كنيم تا بميرى، و آن خواستها كه مر زنت را داده‏ام باز ستانم. بلعام از بهر آن كه خواستها باز نستاند و ديگر از بهر آن كه از ملك همى ترسيد «4» كه او را بدار كند گفت بروم و دعا كنم.

(1)- خداوند. (خ. صو)

(2)- بايد كه اين بلعام را بر آن دارى تا او دعا كند. (نا)

(3) (صو)

(4)- و اين خواسته كه فرا زنت دادم همه باز ستانم. بلعام بطمع آن خواسته كه فرا زنش داده بود تا باز ستاند يكى از بهر اين و ديگر از بهر آن كه همى ترسيد از ملك. (نا)

/ 272