ترجمه تفسیر طبری جلد 3

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر طبری - جلد 3

به تصحیح و اهتمام حبیب یغمایی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بدان حيلت اين سپاه ازين شهر باز گردند. ملك گفت چيست آن حيلت؟ بلعام گفت هر آن سپاهى كه ايشان بزنان مشغول گردند آن سپاه زود زير و زبر گردند. اكنون ملك اين زنان اين شهر بايد آراستن و بيرون فرستادن و گفتن كه هيچ مردى را از خويشتن باز ندارند.

ملك هم چنان بكرد. و آن سپاه بنى اسرايل را طاعون برآمد، و بسيار خلق بمرد ازيشان.

و اندر ميان بنى اسرايل مردى بود افنحام «1» بن عمران و از خويشان هارون بود، برفت و نيزه برداشت، مردى را ديد با زنى خفته هر دو را بر هم دوخت بدان نيزه، و ايشان را بر سر نيزه كرد و اندر لشكرگاه همى‏گردانيد، و همى گفت كه هر كى زنا كند جزاى او اينست. تا آن لشكر بديدند، و عبرت گرفتند، و آن زنان را بيرون كردند.

پس زلزله آمد و پاره‏اى از ان حصار بيوفتاد و بنى اسرايل آن شهر بستدند و همه را بكشتند. يوشع آن خواستهاى ايشان همه گرد كرد، بسوخت.

پس چون آن شهر بستدند يوشع ايشان را گفت در شارستان بلقا اندر رويد و بگوئيد: حطّ عنّا خطايانا. بگوئيد يا رب تو گناهان ما از ما پاك كن. ايشان گفتند چون بدر شارستان رفتند: حنطة نقية نحتاج اليها. گفتند ما را گندم پاكيزه مى‏بايد. تا خداى تعالى بر ايشان خشم گرفت و گروهى را هلاك كرد.

و اين قصّه گفته آمده است. و خداى عزّ و جلّ ذكرى كرده بود ازين، چنانك گفت: وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً وَ قُولُوا حِطَّةٌ: 58 (الى قوله)

(1)- فنياص. (خ. نا)

/ 272