بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
و فرقت «1» را ميان گرويدگان و راه گرفتن را «2» آن را كه حرب كند با خداى و پيغامبر او از پيش، و سوگند خورند كه نه خواستيم مگر نيكويى، و خداى گواهست كه ايشان دروغ گوياناند108- كه نه باز ايستى اندران هرگز «3»، كه مسجدى كه بنا كرده باشند «4» بر پرهيزكارى از نخست روز بحقتر و سزاوارتر كه بيستى اندران كه اندران مردانىاند كه دوست دارند كه پاكيزگى كنند، و خداى عزّ و جلّ دوست دارد پاكيزگان را109- آنك بنا او كند و باشد بنياد آن بر پرهيزكارى از خداى و خشنودى بهتر يا آنك او كنده بود بنياد آن [بر كناره رود] افتاده و افتاده «5» بدان اندر آتش دوزخ؟ و خداى عزّ و جلّ نه راه نمايد گروه ستمكاران را110- هميشه بنياد ايشان آنك بنا كردند گمانى اندر دلهاى ايشان، مگر كه بريده شود «6» دلهاى ايشان، و خداى عزّ و جلّ داناست و درست گفتار111- كه خداى عزّ و جلّ بخريد از گرويدگان تنهاى ايشان و خواستهاى ايشان، بدانك ايشانراست بهشت، و كارزار مىكنند اندر(1)- پراكنده را. (صو)- جدا كردن. (نا. خ)(2)- راهبانى را. (خ)- چشم داشتن را. (نا. صو)- ترجمه «ارصاد».(3)- مهايست اندران هرگز. (خ)- ميست اندر انجا هرگز يعنى نماز مكن. (صو)(4)- مهايست اندران هگرز، مزكتى كه بنا افكندند آن را. (نا)(5)- يا آنكه برآورد بناء او را بر كناره رود بگردنده تا بگردد. (خ)- يا آن كس كه برآورد بنيان خويش بر كناره كنده ژرف و اندر افتاد. (نا)- يا انكسى بنياد افكند برآورده خويشى را بركناره رودى زير فروخورده كه همى فرو افتد. (صو)- در متن «شفا جرف» ترجمه نشده.(6)- گمانى است اندر دلهاشان مگر كه پاره گردد. (خ)