بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
عهد پيغامبر را (عليه السلام) بشكستند، و با پيغامبر (عليه السلام) تعصّب ساختند از بهر قريش. و پيغامبر همى خواست كبا ايشان حرب كند، وز بهر آن كه ايشان را با او عهد بود حرب نمىتوانست كردن. و ايشان همىگفتند اگر ما آن روز بچاه بدر بوديمى ما محمّد را بنموديمى كه حرب چگونه كنيد. «1»پس بكار ايشان جبرايل بيامد و اين آيت بياورد: وَ إِمَّا تَخافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِيانَةً: 58 «2». الى الايه. گفت اگر عهد با گروهى همى دارى وز خيانت ايشان همىترسى آن عهد باز افكن «3» و مر ايشان را آگاه كن، و پس با ايشان حرب كن. پيغامبر (عليه السلام) شاد گشت و برخاست و بدين حديث بده بنى قينقاع شد با صد مرد از ياران خويش. و ايشان [را] نزديك مدينه حصارى بود و بر در آن حصار بازارى بود.و پيغامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) ايشان را بمسلمانى خواند و گفت اندر تورية يافتيد كه من پيغامبر خدايم، اگر بمن بگرويد «4» و گرنه با شما حرب كنم. ايشان گفتند يا محمّد اگر حرب كنى حرب بينى كه حرب پيشه ما است كه ما نه چون قريشايم بحرب كردن، اگر بحرب ما آيى بينى. پيغامبر (عليه السلام) آن عهد ايشان با ايشان باز داد، و گفت كنون حرب را بياراييد.پس پيغامبر (عليه السلام) بمدينه باز آمد. و لبابة بن المنذر «5» بمدينه خليفت كرد، و روز يازدهم از شوّال از مدينه بيرون رفت با سپاه، و لواى سپيد «6» بدست حمزه بود.(1)- كنند. (خ)(2)- الانفال 58(3)- باز پس فكن. (خ)(4)- اگر مسلمان شويد. (خ)(5)- لبابة بن المنذر. (صو. خ)- ابا لبابة بن عبد المنذر. (تاريخ طبرى)(6)- لواء پيغامبر. (خ. صو)