بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
و از گروه صالح (عليه السلام) اندران هنگام يك تن بمكّه رفته و كنيت وى ابو غالب بود و چون اين خبر بشنيد هم انجايگاه بنشست تا بمرد، و ديگران همه هلاك شدند، چنان كه خداى عزّ و جلّ گفت: كَأَنْ لَمْ يَغْنَوْا فِيها، أَلا إِنَّ ثَمُودَ كَفَرُوا رَبَّهُمْ، أَلا بُعْداً لِثَمُودَ: 68. «1» و معنى اين كه مىگويد، كان لم يغنوا فيها،- كان لم يكونوا فى دار الدّنيا- چنان شدند كه گويى هرگز خود درين دنيا نبودند.و امّا اين پسر كه آن اشتر را بكشت شوم بود و گروه خويش و عرب مثل زنند بدين پسر كسى كه نه ببركه باشد گويند يا عاقر الناقة. «2»و امّا پس ازين قصّه لوط آيد و آن گفته آمدست بسورة الحجر بتمامى. «3» و از پس آن قصّه شعيب آيد (عليه السلام) و آن نيز بگفته آيد بجايگاه خويش. و از پس آن قصّه پيغامبر ما (صلّى الله عليه وآله وسلّم) و جمع كردن خويشان خويش را و ايشان را بيم كردن بخداى عزّ و جلّ خواندن، و آن نيز گفته آمده است اندرين مصحف، و آن آنست كه خداى عزّ و جلّ همى گويد: وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ: 214. «4» و اين را بشرح گفتهايم.و بازگشتيم بقرآن.(1) هود 68(2) شوم بود بر گروه خويش و عرب مثل زند بدين پسرى را كه نه ببر كه باشد. گويند يا عاقر الناقة و او را بدينگونه مخاطبه كنند. (آ)(3) سورة الحجر اندر بتمامى. (بو)- بسورة الحجر گفته آمده است بسورة هود نيز بهرى گفته آمدست. (آ)(4) الشعراء 214