حديث زهر دادن امير المؤمنين ابو بكر صديق رضى اللَّه عنه «4» - ترجمه تفسیر طبری جلد 5

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر طبری - جلد 5

به تصحیح و اهتمام حبیب یغمایی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

و اندر كتاب مغازى بزرگ چنين «1» گويند كه آن بره بريان پيش پيغامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) بنهادند و پيغامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) قصد كرد كه از آن بخورد، و آن بره بريان با آواز آمد و گفت يا رسول اللَّه مرا مخور «2» كه مرا بزهر آلوده كرده‏اند.

پس پيغامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) آخر كار باين زهر از اين جهان بيرون شد. پس اين هم از فتنها باشد كه پيغامبر خداى عزّ و جلّ را زهر دادند بدين سان. و اين بشر بن البراء كه آن لقمه بخورده بود ديگر روز از دنيا بيرون شد. «3» و عاقبت وفات پيغامبر (عليه السلام) از آن بود. و السّلم.

حديث زهر دادن امير المؤمنين ابو بكر صديق رضى اللَّه عنه «4»

امّا «5» زهر دادن امير المؤمنين ابو بكر الصدّيق رضى اللَّه عنه چنان بود كه او بخانه جهودى از جهودان خيبر بمهمان بود از پس آن كه به خليفتى بنشست بيك سال و حارث بن كلده طبيب همه عرب بود و او نيز هم آنجا مهمان بود.

پس طبقى برنج، «6» بياوردند و بنهادند. و ابو بكر رضى اللَّه عنه دست فراز كرد و يك لقمه از آن برداشت و بدهان اندر نهاد. حارث نيز دست فراز كرد و يك لقمه برداشت و بدهان اندر نهاد. پس حارث آن لقمه از دهان بيرون انداخت، و گفت: هذا مسموم بسمّ سنة. گفتا اين بزهر آلوده است بدان زهر كه مردم را از پس يك سال بكشد. و هم چنان بود كه او گفت كه ابو بكر رضى اللَّه عنه از پس يك سال بيمار گشت‏

(1) مغازى چنين. (بو)- مغازى بزرگ چنين. (صو)

(2) بسخن آمد و گفت:

يا رسول اللَّه لا تأكل منى فانى مسموم. گفت از من. (بو. صو)

(3) ديگر روز بمرد. (بو)

(4) زهر دادن ابو بكر الصديق را رضى اللَّه عنه. (بو)

(5) و اما اين حديث. (بو)

(6) كرنج. (بو)

/ 378