ترجمه تفسیر طبری جلد 5

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر طبری - جلد 5

به تصحیح و اهتمام حبیب یغمایی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آن مهتران غوغا گفتند كه رها نكنيم «1» كه شما او را بگورستان مسلمانان بريد ببقيع، و آنجا دفن كنيد كه او مسلمان نبود، و بنو اميّه بيستادند و گفتند كه مگر شما ما را همه بكشيد و اگر نه ما او را بجز گورستان مسلمانان نبريم، و بجز آنجا دفن نكنيم. پس يك روز هم چنان آنجا بمانده بود و دفن نكرده بودند كه رها نمى‏كردند.

پس مردى بود نام وى اصلت بن الحرث «2» و اين مرد صيد دوست داشتى. و مردى از انصاريان سگى ازين اصلت عاريت خواست و اين انصارى سگ باز گرفت و باز اصلت نداد. پس گروهى گرد آمدند و آن سگ را از خانه آن انصارى برون آوردند، و انصاريان بيامدند و بعثمان رضى اللَّه عنه گله كردند. عثمان رضى اللَّه عنه آن مرد را بفرمود تا بزندان بازداشتند، و آن مرد اندران زندان بمرد. و اين اصلت را پسرى بود و چون بشنيد كه عثمان را رضى اللَّه عنه بكشتند، آن پسر بيامد و عمودى آهنين داشت و استخانهاى عثمان رضى اللَّه عنه بپوست اندر همه اندر هم شكست، و مى‏گفت كه يا سگ تو پدرم را بزندان اندر بكشتى. پس چون آن چنان بكرد برخاست و بعراق آمد و پير شد.

پس حجّاج او را بكشت.

و پس مردم بسيار گرد آمدند و شفاعت مى‏كردند بدين مهتران غوغا.

پس گفتند كه برويد و او را بگورستان جهودان بريد و آنجا دفن كنيد.

پس همه شهر مدينه بگرديدند و هيچ جا جنازه‏اى نيافتند و هيچ كس از ترس آن غوغا جنازه بديشان نمى‏يارست دادن. «3» پس چون جنازه‏

(1) كه ما دست بنه داريم. (بو. صو)

(2) و لما قتل عثمان رضى اللَّه عنه جاء عمير ابن ضابئ بن الحارث البرجمى. (الشعر و الشعراء ص 311)

(3) پس همه مدينه بگشتند هيچ كس جنازه نداد و كس از دست غوغا جنازه فرا نيارست دادن. (بو)

/ 378