بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
نيافتند ميان نماز شام و خفتن چهار تن برفتند و درى بر كندند و عثمان رضى اللَّه عنه را بران در خوابانيدند، و بدان چهار كس برگرفتند، و بيرون آوردند. و ازان چهار تن يكى جابر بن مطعم «1» بود و دوم حكيم بن حزام بود و سه ديگر ابو جهم بن حذيفه بود و چهارم عدى ابن هاشم «2» بود. و بيرون آوردند و آن غوغا بر راه گذر ايستاده بودند، و سنگ بجنازه و بدين چهار تن كه برداشته بودند مىانداختند، و ايشان امير المؤمنين عثمان رضى اللَّه عنه همى دوانيدند و سر او بدان در همى آمد و طاق طاق همى كرد، و جابر بن عبد اللَّه الانصارى از دور ايستاده بود و بگريست و گفت كه چندانى رحمت كه تو با مسلمانان كردهاى ايشان اين بى رحمتى بتو چرا همى كنند؟پس چون به بقيع الغرقد رسيدند بنهادند و جابر بن مطعم در پيش شد و بر وى نماز كردند اين هر چهار تن. پس غوغاى مصريان غلبه كردند و گفتند كه ما البتّه رها نكنيم كه شما او را بگورستان مسلمانان دفن كنيد. و ميان ايشان جنگ خاست و خواستند كه آن بزرگ شود. پس آنجا حايطى بود در پهلو بقيع و اندران حايط گورستان جهودان بود، و نام آن حايط حشر كوكب «3» بود و ميان آن حايط و ميان گورستان مسلمانان ديوارى بود و عثمان رضى اللَّه عنه بدان حايط اندر دفن كردند بپهلو ديوار. و هم چنان همى بود تا آن وقت كه جهان آرام گرفت و با معاويه اوفتاد. پس معاويه بفرمود «4» تا آن ديوار از(1) جبير بن مطعم بن عدى بن نوفل. (الاصابة فى معرفة الصحابه)(2) هشام.(بو)(3) جسر كوكب. (بو)- حشر كوكب. (صو)- [حشّ كوكب.(تاريخ طبرى)](4) تا آن گاه كه جهان صافى گشت و معاويه بفرمود. (بو)
لطفا منتظر باشید ...
