بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
و پيرى ازان ميان آواز گريستن برآورد و سخت همى گريست. «1»و عبد الملك ازو پرسيد كه اى پير چرا چنين همى گريى؟ پير گفتا اگر دستورى باشد تا بگويم. گفتا بگوى. آن پير گفت كه اين جايگاه كه تو نشستهاى «2» عبيد اللَّه زياد را ديدم نشسته و سر حسين بن على رضى اللَّه عنهما پيش نهاده، و بعد ازان مصعب بن زبير را ديدم نشسته و سر مختار پيش او نهاده، و هر بارى همچنين ما را بار دادند، تا بديديم. و ندانم كه از پس اين چون خواهد بودن و ما چه خواهيم ديدن.پس اكنون اين قصّههاى گذشته ياد كرديم تا بدانى و عبرت گيرى و اگر ترا از بهر دين المى رسد تافته نشوى و اين آيت كه خداى عزّ و جلّ گفت: الم. أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ: 1- 2. «3»اندرين فتنها فرو آمده است كه ياد كرديم. و خداى عزّ و جلّ گفت:وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ: 3. «4» گفتا آن كسها كه پيش از ايشان بودند ايشان را نيز آزموده كرديم بفتنها. فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكاذِبِينَ: 3. «5» تا بدانيم كه راست گوى كيست و دروغ زن كيست. و كيست كه بر ايمان ثبات كند و كيست كه برگردد.پس اين همه از بهر آن آورديم تا بدانى كه محنتها ديرينه است و هر كى مخلصتر و ايمان او قوىتر او بمحنت نزديكتر، چنان كه پيغامبر ما (صلّى الله عليه وسلّم) گفت:ان اشد الناس بلاء الانبياء ثم الاولياء ثم الامثل فالامثل. «6»(1) پيرى ازان ميان بانگ برگرفت و بگريستن اوفتاد. (صو)(2) اينجا كه امير المؤمنين نشسته است. (صو)(3) العنكبوت 2- 1(4، 5) العنكبوت 3(6) بازگشتيم بقرآن. (صو)