بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
و اين عهد با حسن بكرد و حسن بيعت كرد معاويه را و همه فرزندان امير المؤمنين.پس سپاه خويش را گرد كرد و گفت كه شما دانيد كه پدر من اندرين كار چند رنج كشيد و آخر بكشتندش، و شما نيز با من چنين كرديد، و مرا بكارد زديد، و من شما را از بيعت خويش بحل كردم هر كجا خواهيد رويد.و حسن (عليه السلام) برخاست و سوى معاويه شد بمسكن، و معاويه او را بنواخت و آنچه پذيرفته بود وفا كرد.پس چون حسن بدمشق آمد، عمرو عاص معاويه را گفت بفرماى تا حسن بن على بر منبر شود و خطبه كند كه او خطبه نداند كردن، تا مردمان بدانند كه او خليفتى را نشايد. پس معاويه حسن را (عليه السلام) بفرمود تا بر منبر شد و خطبه نيكو بكرد و پس گفت:ايها الناس ان اللَّه تبارك و تعالى هداكم باولنا و حقن دماءكم بآخرنا و ان الدنيا دول و لكل شيء مدة و اجل، و انكم ستلومونى على هذه البيعة بذلتها لغير اهلها، و وضعتها فى غير حقها، و انى اقول كما امر اللَّه تعالى نبيه: و ان ادرى لعله فتنة لكم و متاع الى حين.چون بدينجا رسيد معويه گفت يا محمد فرود آى و معاويه عمر و عاص را گفت، اين آنست كه تو گفتى كه خطبه نداند كردن.و يك ماه حسن بدمشق ببود پس برفت و بمدينه شد.و معاويه بهمه ولايتها كسهاى خويش را بفرستاد. بصره بشر بن ارطاه «1» را داد و ولايت مصر بعبد اللَّه بن عامر داد. پس سال چهل و سه مروان بن الحكم را اميرى داد اميرى مكه. و حجاج بن يوسف بدين سال از مادر زاد.
زهر دادن حسن را رضى اللَّه عنه
پس چون حسن رضى اللَّه عنه با معاويه صلح كرد و بمدينه باز آمد با همه اهل بيت خويش، معاويه بكار او بر ايستاد تا او را بچه روى هلاك كند چنانك خلق نه داند كه معاويه او را هلاك كرده است.پس نامه كرد سوى زن حسن (عليه السلام) اسما بنت اشعث بن قيس، و گفت اگر تو حسن را بكشى من ترا بزنى به پسر خويش دهم يزيد، و ده هزار دينار ترا دهم.زن گفت من ندانم كه او را بچه بايد كشتن. معاويه دستارچه زهر آلود بنزديك آن زن فرستاد، و گفت چون حسن با تو گرد آيد او را بدين دستارچه پاك كن.پس اسما زن حسن آن كار بساخت، و چون حسن با وى گرد آمد او را بدان دستارچه زهر آلود پاك كرد، و آن زهر بحسن اندر بپراكند، و بدان اندر هلاك شد، و نيز گويند معاويه شربتى زهر بفرستاد تا حسن را دادند و اندران هلاك شد.و نيز گويند كه آن زن او را سونش داد تا جگر حسن بدان اندر تباه شد تا بمرد.(1) بسر بن ارطاة. (الاصابة)