بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
لقمن بسى فايدهها بود.و لقمن يك روز پيش داود (عليه السلام) نشسته بود، و داود (عليه السلام) زره همى كرد، و لقمن آن نديده بود و نمىدانست كه آن چيست و بچه كار آيد، و خواست كه باز پرسد، و بس از حكمت خاموش همى بود، تا داود (عليه السلام) آن زره را تمام كرد و برخاست و بلقمان اندر پوشيد تا بنگرد، لقمن آن بديد. داود (عليه السلام) گفت يا لقمن نيك «1» چيزى است اين حرب را. پس لقمن بدانست كه آن چيست و بچه كار باز آيد.و گفت: الصّمت حكم و قليل فاعله. گفت كه خاموشى حكمتى بزرگ است و مردمان اندكى بكار دارند. «2»و حديث لقمن بسيار است و لكن محمّد بن جرير اندرين كتاب بيشتر نياوردست از بهر آن كه تا دراز نگردد.اما اين پندها كه لقمن پسر خويش را دادست و خداى عزّ و جلّ اندرين سورة ياد كردست همه بواضح اندر گفته آمدست. «3»(1) تا بنگرد، پس گفت اى پسر نيك. (بو)(2) و نيز گويند حكمة كثيرة و قليل فاعله. (بو)(3) از بهر آن كه مگر اين مجلد دراز گردد و آن پندها كه پسرش را داده است بواضح اندر گفته آمد بر مراتب. و اللَّه اعلم بالصواب و اليه المرجع و المآب. (بو)- و حديث لقمان بسيارست اما اينجا اين قدر گفته آمدست تا دراز نشود. و السلام. و باز گشتيم بقرآن. بتوفيق اللَّه تعالى. و الحمد للَّه رب العالمين. (آ)