بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
لِكُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اكْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ وَ الَّذِي تَوَلَّى كِبْرَهُ مِنْهُمْ لَهُ عَذابٌ عَظِيمٌ.: 11 «1» گفت تو اين ديگران را حدّ قذف بزن كه من آن مهتران ايشان كه اين كار بزرگ بكردند و اين سخن ايشان نهادند من ايشان را خود عذاب بزرگ كنم.پس پيغامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) بيرون آمد و صحابه را گرد كرد و اين آيت بر ايشان خواند كه خداى عزّ و جلّ گفت: إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشِيعَ الْفاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ.: 19. «2» گفت آن كسها كه دوست دارند كه مؤمنان را زشتيها گويند ايشان را عذابيست دردناك اندرين جهان و اندران جهان. و عذاب اين جهان حدّ قذف بود كه فرموده بود.پس پيغامبر (عليه السلام) مردمان را گرد گرد و حسّان بن ثابت را و مسطح را و حمنه را، هر سه بياوردند و ايشان را حدّ قذف بزدند و اين حديث كوتاه شد.و حسّان ثابت از ان رنجور شد و در خانه بخفت. پس چون بهتر شد و از خانه بيرون آمد، روزى صفوان مىآمد و حمايلى در گردن انداخته و اندر راه حسّان را بديد و شمشير بكشيد و زخمى سخت اندر حسّان كرد، و او را گفت كه من شاعر نيستم و لكن سخن من شمشير باشد. پس مردمان صفوان را بگرفتند و حسّان را از دست وى بستدند. و حسّان را خويشى بود و مردى با زور و قوت بود و بيامد و صفوان را بگرفت و دستهاى او باز پس بست و مىبرد و گفت او را بخانه برم، اگر حسّان از آن زخم كه خورده است بميرد من صفوان را باز كشم. پس مردمان گفتند كه اين حال معلوم پيغامبر (صلّى الله عليه وآله وسلّم) ببايد كرد. پس پيش پيغامبر(1) النور 11(2) النور 19