/ سوره مريم / آيه هاى 92 - 83 - ترجمه تفسیر مجمع البیان جلد 16

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر مجمع البیان - جلد 16

امین الاسلام طبرسی؛ ترجمه: علی کرمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

/ سوره مريم / آيه هاى 92 - 83

83 . اَلَمْ تَرَ اَنَّا اَرْسَلْنَاالشَّياطينَ عَلَى الْكافِرينَ تَؤُزُّهُمْ اَزًّا.

84 . فَلا تَعْجَلْ عَلَيْهِمْ اِنَّما نَعُدُّ لَهُمْ عَدًّا.

85 . يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقينَ اِلَى الرَّحْمنِ وَفْدًا.

86 . وَ نَسُوقُ الْمُجْرِمينَ اِلى جَهَنَّمَ وِرْدًا.

87 . لا يَمْلِكُونَ الشَّفاعَةَ اِلاَّ مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْدًا.

88 . وَ قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَدًا.

89 . لَقَدْ جِئْتُمْ شَيْئاً اِدًّا.

90 . تَكادُ السَّمواتُ يَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَ تَنْشَقُّ الْأَرْضُ وَ تَخِرُّ الْجِبالُ هَدًّا.

91 . اَنْ دَعَوْا لِلرَّحْمنِ وَلَدًا.

92 . وَ ما يَنْبَغى لِلرَّحْمنِ اَنْ يَّتَّخِذَ وَلَدًا.

ترجمه

83 - [هان اى پيامبر!] آيا نديدى كه ما شيطان ها را بر كفرگرايان گسيل داشتيم تا آنان را سخت [به سوى گناه و زشتى وسوسه ] به جنبش درآورند؟!

84 - پس بر كيفر آنان شتاب مورز، جز اين نيست كه ما [همه لحظات زندگى شان را ]براى آنان به دقّت برمى شماريم.

85 - و روزى را [به ياد آور] كه پرواپيشگان را به سوى [نعمت هاى خداى ]بخشاينده به صورت دسته جمعى و با احترام مى بريم.

86 - و مجرمان [و تبهكاران ] را [بسان شتر] تشنه [و در بند] به سوى دوزخ [و آتش شعله ورش ] مى رانيم.

87 - [آن روز هيچ يك از آفريدگان ] اختيار شفاعتگرى ندارند، جز آن كسى كه از سوى خداى بخشاينده پيمانى گرفته است.

88 - و [شرك گرايان ] گفتند: [خداى ] بخشاينده فرزندى [براى خود ]برگرفته است.

89 - راستى كه چيز بسيار [زشت و] ناپسندى را [بر زبان ] آورديد.

90 - نزديك است كه آسمان ها از اين [دروغ رسوا] از هم بپاشند و زمين شكافته شود و كوه ها [ى استوار] فرو ريزند،

92 - از اينكه [شرك گرايان ] براى [خداوند] بخشاينده فرزندى خواندند.

نگرشى بر واژه ها

«أَزّ»: به جنبش درآوردن.

«وفد»: جمع «وافد» به مفهوم گروهى كه به سوى مكانى رهسپار شده اند.

«سوق»: راندن

«وِرد»: گروهى كه بر آب وارد مى شوند و به آب مى رسند.

«ادّ»: كار بزرگ.

«انفطار»: شكافته شدن.

«هدّ»: ويران شدن و از هم پاشيدن.

تفسير

ما گفتار و كردارشان را به حساب خواهيم آورد

در آيات پيش، سخن در مورد شرك گرايان بود، اينك در ادامه آيات روى سخن را به پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله نموده و مى فرمايد:

اَلَمْ تَرَ اَنَّا اَرْسَلْنَاالشَّياطينَ عَلَى الْكافِرينَ تَؤُزُّهُمْ اَزًّا.

[هان اى پيامبر!] آيا نديدى كه ما اين كفرگرايان را به كيفر بدانديشى ها و زشتكارى هايشان به شيطان ها واگذارديم، تا آنان را وسوسه كنند و به گمراهى فراخوانند، و هيچ مانعى ميان آنان و شيطان ها قرار نداديم تا آنان را به گناه و نافرمانى سوق دهند و اينان نيز از پى آنان بروند؟!

«سعيد بن جبير» مى گويد: شيطان ها آنان را از راه فرمانبردارى خدا، به راه گناه و زشتى مى كشانند و آنان نيز فرمانبردارى شيطان ها را گردن مى گذارند.

گفتنى است كه تعبير فرستادن شيطان ها، يك سخن مجازى است و نه حقيقى.

در دوّمين آيه مورد بحث مى فرمايد:

فَلا تَعْجَلْ عَلَيْهِمْ اِنَّما نَعُدُّ لَهُمْ عَدًّا.

هان اى پيامبر! خاطر آسوده دار و براى فرود آمدن عذاب بر اينان شتاب مورز، چرا كه دوران زندگى آنان در اين سرا كوتاه است و ما روزها و سال هاى زندگى شان را مى شماريم و سرانجام به آنها مهلت نخواهيم داد و كيفر كارهايشان را به آنان خواهيم چشاند.

«ابن عباس» مى گويد: منظور اين است كه: ما، دم و بازدم آنان را مى شماريم، چرا كه دم و بازدم هاى آنان تا روز مرگشان حساب شده و معلوم است.

امّا به باور پاره اى ديگر منظور اين است كه: ما كارهايى را كه آنان در زندگى انجام مى دهند، همه را به شمار مى آوريم.

فرجام كار پرواپيشگان

پس از هشدار به گناهكاران و ظالمان، اينك در اشاره اى تفكّرانگيز به فرجام كار پرواپيشگان مى فرمايد:

يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقينَ اِلَى الرَّحْمنِ وَفْدًا.

هان اى پيامبر! روزى را به ياد آور كه پرواپيشگان را گرد مى آوريم و گروه گروه در اوج عزّت و شكوه به سوى بهشت پرطراوت و زيبا رهنمونشان مى شويم.

«ابن عباس» در اين مورد آورده است كه در آن روز سرنوشت، شايسته كرداران و پرواپيشگان بر مركب ها و محمل هاى پرشكوه و وصف ناپذيرى - كه به زر و سيم و زبرجد آراسته شده اند - به سوى بهشت زيبا رهنمون مى گردند.

گفتنى است كه اين مطلب از امير مؤمنان عليه السلام نيز روايت شده است.

لا فرجام گناهكاران

لا و در اشاره اى روشنگر به فرجام سياه گناهكاران و ظالمان مى فرمايد:

وَ نَسُوقُ الْمُجْرِمينَ اِلَى جَهَنَّمَ وِرْدًا.

و گناهكاران را بسان شتر تشنه كه به سوى آب برده مى شوند، به سوى آتش هاى شعله ور دوزخ مى رانيم.

اين ديدگاه «ابن عباس»، «قتاده» و «حسن» در تفسير آيه است، و به باور اينان بدان دليل واژه «وِرْد» در مورد تشنگان به كار مى رود كه آنان از پى آب وارد منطقه مى گردند.

و به باور «ابو مسلم» اين واژه به مفهوم نصيب و بهره مى باشد و منظور اين است كه مردم با ايمان نصيب بهشت مى گردند و مردم گناهكار بهره دوزخ.

چه كسانى مى توانند شفاعت كنند؟

در پنجمين آيه مورد بحث، قرآن هشدار مى دهد كه:

لا يَمْلِكُونَ الشَّفاعَةَ

در آنجا و در آن روز مردم تبهكار، هرگز نه توانايى شفاعت ديگرى را دارند و نه كسى مى تواند آنان را شفاعت كند درست برعكس مردم با ايمان و شايسته كردار كه هم به اذن خدا ممكن است مورد شفاعت قرار گيرند و هم بتوانند از كسى شفاعت نمايند.

با اين بيان، مالك و صاحب اختيار شفاعت بودن دو گونه است:

1 - قدرت و توان شفاعت ديگران داشتن؛

2 - تقاضاى شفاعت براى خود نمودن.

و كفرگرايان در آنجا در شرايطى هستند كه نه مى توانند شفاعت كنند و نه مورد شفاعت قرار گيرند.

اِلاَّ مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْدًا.

تنها كسانى مى توانند مالك شفاعت باشند كه در نزد خداوند بخشاينده عهد و پيمانى داشته باشند.

به باور پاره اى منظور اين است كه تنها شفاعت به حال اين گروه سودبخش است و بس.

منظور از اين عهد و پيمان چيست؟

به باور پاره اى منظور از اين عهد و پيمان، گواهى به يگانگى خدا و رسالت پيامبران و پيام هاى آسمانى است.

امّا به باور «ابن عباس» منظور گواهى به يكتايى خدا و بازگشت هر قدرت و نيرويى به ذات پاك او، كه سرچشمه قدرت هاست مى باشد.

پاره اى در تفسير آيه بر اين باورند كه تنها كسانى مى توانند شفاعت كنند كه خدا به آنان اجازه شفاعت داده باشد؛ و اينان عبارتند از: پيامبران، پيشوايان و امامان معصوم، علما و دانشوران پرواپيشه، ايمان آوردگان شايسته كردار، و ديگر شهيدان راه حق و فضيلت.

لازم به ياد آورى است كه اين نكته در روايات نيز آمده است كه به يك نمونه بسنده مى شود.

در اين مورد از پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله آورده اند كه فرمود:

هر كس در آستانه مرگ درست وصيت نكند، در مروّت و جوانمردى اش خدشه اى است.

گفتند: اى پيامبر خدا! بايد چگونه وصيت نمايد؟

فرمود: بايد انسان با ايمان در آستانه مرگ در برابر كسانى كه بر گرد بسترش مى نشينند با همه وجود رو به بارگاه خدا آورد و بگويد:

اللّهم فاطر السّماوات و الأرض، عالم الغيب و الشّهادة، الرحمان الرّحيم، إِنّى اعهد اليك فى دار الدّنيا، انى اشهد ان لا اله الاّ انت وحدك لا شريك لك، و انّ محمّداً عبدك و رسولك. و أَنّ الجنّة حقّ، و أَنّ النّار حقّ و أَنَّ البعث حق...

اللّهم يا عدّتى عند كربتى، و يا صاحبى عند شدتى و يا ولىِّ نعمتى! الهى و إله آبائى لا تكلنى الى نفسى طرفة عينٍ...(234)

بار خدايا! اى پديدآورنده آسمانها و زمين!

اى داناى نهان وآشكار!

اى بخشاينده بخشايشگر!

من در اين جهان با تو پيمان مى بندم، و گواهى مى دهم كه هيچ خدايى جز تو - كه يكتا و بى همتا و بى شريك و نظيرى - خداى ديگرى نيست، و گواهى مى دهم كه محمد صلى الله عليه وآله بنده برگزيده و پيامبر توست.

و گواهى مى دهم كه بهشت و دوزخ، روز رستاخيز، و قدر و ميزان حق است،

و گواهى مى دهم كه دين و آيين تو همان گونه است كه خود وصف فرمودى، و اسلام همان است كه تو مقرّر داشتى، و پيام تو همان گونه است كه خود فرمودى، و قرآن همان است كه بر قلب پاك پيامبرت فروفرستادى، و به يقين ذات پاك و بى همتاى تو همان خداى بر حق و روشنگر است.

خدا محمد صلى الله عليه وآله و خاندان گران قدر او را بهترين پاداش ها ارزانى داشته و آنان را زنده و گرامى بدارد.

بار خدايا! هان اى آن كه در گرفتارى و بى كسى پناه من هستى!

هان اى كسى كه در سختى و رنج يار و همدم من مى باشى!

اى كسى كه ارزانى دارنده و صاحب حقيقى نعمت هايى!

هان اى خداى من!

اى خداى پدران توحيدگراى من!

مرا به اندازه يك چشم بر هم زدن، يك پلك روى هم نهادن به خودم وامگذار؛ چرا كه اگر مرا به حال خود واگذارى، به بدى ها نزديك و نزديك تر، و از خوبى ها و نيكى ها دور و دورتر مى گردم.

خداوندا، در تنهايى خانه قبر همدم من باش و مرا پناه ده؛ و اين ايمان و اخلاص و راز و نياز را براى روزى كه برانگيخته مى شوم و تو را ديدار مى نمايم. عهد و پيمانى برايم قرار ده. هان اى پرمهرترين مهربانان.

و آنگاه به هر آنچه مى خواهد سفارش و وصيت نمايد كه گواه اين وصيت در سوره «مريم» است كه مى فرمايد:

لا يملكون الشفاعة الاّ من اتخذ عند الرحمن عهداً.

و اين همان عهد و پيمان فردى است كه در آستانه مرگ اين گونه وصيت مى كند. و اين وصيّت موضوعى است كه بر هر انسان توحيدگرايى لازم است و بايد آن را بياموزد و به ديگران آموزش دهد.

از امير مؤمنان عليه السلام آورده اند كه فرمود: اين وصيت را پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله به من آموخت و فرمود كه آن را از فرشته وحى دريافت داشته است.

پندار و باور رسواى شرك گرايان

در ششمين آيه مورد بحث، قرآن در اشاره به يكى از دروغ هاى رسوا و باورهاى خرافى شرك گرايان مى فرمايد:

وَ قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَدًا.

و شرك گرايان به دروغ گفتند كه خداى بخشاينده براى خود فرزندى برگرفته است.

اين باور خرافى و اين دروغ احمقانه از يهود و نصارى و شرك گرايان عرب است، چرا كه گروه نخست «عزير» را پسر خدا مى خواندند و به او افتخار مى كردند؛ و گروه دوّم براى اين كه از آنان عقب نمانند «مسيح» را پسر خدا مى ناميدند؛ و شرك گرايان عرب نيز مى گفتند: فرشتگان دختران خدايند.

آنگاه به پيامبر فرمان مى رسد كه اى پيامبر! در نفى دروغ رسوا و پندار خرافى آنان بگو:

لَقَدْ جِئْتُمْ شَيْئاً اِدًّا.

راستى كه دروغِ زشت و سخن رسوايى را بر زبان آورديد!

و بگو:

تَكادُ السَّمواتُ يَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ

اين سخن شما به اندازه اى گزاف و رسواست كه اگر مى بايست آسمان ها و زمين بشكافند و كوه ها متلاشى شوند، به خاطر اين دروغ هولناك شما، آسمان ها از هم مى پاشيد.

وَ تَنْشَقُّ الْأَرْضُ

و زمين شكاف بر مى داشت!

وَ تَخِرُّ الْجِبالُ هَدًّا.

و كوه هاى استوار فرو مى ريختند.

اَنْ دَعَوْا لِلرَّحْمنِ وَلَدًا.

چرا كه شما شرك گرايان براى خداى يكتا، به دروغ، فرزند و همسر و همتا مى سازيد.

روشن است كه هيچ عامل و نيرويى نمى تواند آسمان ها و زمين را از هم بشكافد و كوه ها را فرو ريزد، امّا نسبت دادن فرزند و همسر و همتا براى خداى يكتا، تا آنجايى زشت و رسواست كه اگر خدا بخواهد چنين مى شود، و جهان در آستانه نابودى و از هم گسيختگى قرار مى گيرد.

در آخرين آيه مورد بحث روشنگرى مى كند كه:

وَ ما يَنْبَغى لِلرَّحْمنِ اَنْ يَّتَّخِذَ وَلَدًا.

هرگز براى خداوند بخشاينده نزيبد كه فرزندى برگيرد، و يا فرزندانى داشته باشد، چرا كه چنين نسبتِ نادرست براى ذات پاك و بى همتاى او، بدين مفهوم است كه شرك گرايان او را نيز بسان ديگر پديده ها و موجودات، حادث مى نگرند و آفريدگار و گرداننده هستى اش نمى دانند، مگر نه اين است كه اگر او فرزند داشته باشد، همسر و همتا نيز دارد، و در نتيجه نيازمند است؛ و چنين وصفى با ذات پاك و بى همتا و بى همانند او، ناسازگار مى باشد؟

با اين بيان، آنان در حقيقت خدا را نشناخته اند، چرا كه اگر آنان ذات بى همانند او را آن گونه كه قرآن وصف مى كند، مى شناختند، اين بافته هاى خرافى و رسوا را نمى بافتند و خود را در خور عذاب دردناك نمى ساختند.

/ 33