16. آيا خدا از آنچه مى آفريند، دخترانى [براى خود ]بر گرفته و [آن گاه با واگذاردن ] پسران [به شما] شما را برترى داده است؟!17. و [اين پندار شرك گرايان در باره خدا در حالى بود كه ]هرگاه يكى از آنان را به آنچه براى [خداى ] بخشاينده وصف نموده است نويد دهند، در حالى كه [درونش ] لبريز از اندوه مى گردد، چهره اش به تيرگى مى گرايد.18. و آيا كسى را كه در [ميان زر و] زيور پرورش يافته و در [ميدان كشمكش و] مبارزه بيانگر [دليل و برهان خود] نيست [، او را فرزند خدا و نصيب و بهره او مى پندارند]؟!19. و فرشتگان را كه بندگان [خداى ] بخشاينده هستند، دخترانى [براى او] قرار داده اند! آيا اينان آفرينش آنان را گواه بوده اند [كه اين گونه دروغ و خرافه مى بافند]؟! به زودى گواهى [بى اساس ] آنان نوشته شده و [به كيفر آن ] بازخواست خواهند شد.20. و [نيز به ناروا] گفتند: اگر [خداى ] مى خواست ما آنها را نمى پرستيديم. آنان بر اين [بافته هاى پوچ و خرافى خويشتن ]هيچ [دليل و] دانشى ندارند، [آرى ] آنان تنها خيالبافى مى كنند.
تفسير
مبارزه اديان توحيدى با خرافات و خرافه سازان
در آخرين آيه از آيات گذشته سخن به پاره اى از پندارها و بافته هاى بى اساس و خرافى شرك گرايان كشيد، اينك در نخستين آيه مورد بحث در نفى و انكار اوهام پردازيهاى آنان مى فرمايد:أَمْ اتَّخَذَ مِمَّا يَخْلُقُ بَنَاتٍ آيا خداى فرزانه از آنچه خود مى آفريند و پديدار مى سازد، براى خود دخترانى برگرفته و برگزيده است؟!در آغاز آيه شريفه «اَمْ» براى پرسش انكارى و به منظور سرزنش و نكوهش آمده و به معناى «بل» مى باشد و منظور اين است كه: آرى، براساس پندار خرافى شما شرك گرايان و حق ستيزان، پروردگارتان از ميان انسان هايى كه آفريده، براى خود دختران را برگرفته است! به راستى آيا اين پندار پوچ در باره خدا درست است؟!وَأَصْفَاكُمْ بِالْبَنِينَ و آيا ذات پاك او پسران را از آنِ شما قرار داده و آن گاه با اين كار شما را برترى بخشيده است؟آيه مورد بحث بسان آيه ديگرى است كه در نفى اين پندار شرك گرايان مى فرمايد:أَفاصفاكم ربكم بالبنين(42)آيا پروردگارتان پسران را ويژه شما ساخت و با اين كار به شما برترى بخشيده است؟! روشن است كه در اين آيه نيز بسان آيه مورد بحث هدف قرآن شريف نفى و انكار اين پندار خرافى و بى اساس است، چرا كه خداى فرزانه يكتا و بى همتاست، نه نظير و شريكى دارد و نه فرزندى براى خود برگزيده است، و ذات پاك او از آنچه شرك گرايان و مردم ناآگاه مى بافند و او را وصف مى كنند، پاك و منزّه است.
در راه آزادى انديشه
در ادامه بحث دگرباره در نفى همان بافته هاى خرافى و در جهت آزادى انديشه مى افزايد:وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِمَا ضَرَبَ لِلرَّحْمَانِ مَثَلًا ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّاشرك گرايان و خرافه سازان در حالى اين بافته هاى پوچ را در باره خدا مى بافند كه اگر به يكى از آنان به آنچه براى خداى بخشاينده مثال مى زد و وصف مى كرد، نويد داده مى شد و به او گزارش مى رسيد كه همسرش دختر آورده است، چهره اش از شدت شرم به تيرگى و سياهى مى گراييد...آرى، اينان دختران را از آن خدا و فرزندان او و شبيه به او مى پنداشتند، چرا كه فرزند هركس و همه چيز شبيه اوست و از جنس او؛ و با اين وصف كه دختران را فرزندان خدا و همانند او مى پنداشتند، به گونه وجود دختران براى آن تيره بختانِ گمراه و تاريك انديش تحمل ناپذير بود كه هرگاه به يكى از آنان خبر ولادت دختر مى رسيد از شدت خشم و شرم رنگ چهره اش تيره و تار مى گرديد.وَهُوَ كَظِيمٌ و در همان حال سينه و گستره دل او آكنده از خشم و اندوه مى گشت كه چرا همسرش دختر آورده است؟!و نيز آنان را به خاطر اين خرافه پردازى و دروغ سازى رسوا به باد نكوهش گرفته و مى افزايد:أَوَمَنْ يُنَشَّأُ فِي الْحِلْيَةِ وَهُوَ فِي الْخِصَامِ غَيْرُ مُبِينٍ آيا شرك گرايان كسى را كه از ديدگاه منحط خودشان، در ميان زر و زيور پرورش يافته و در آسايش و آرامش رشد مى كند و در ميدان هاى رزم و كشمكش و بحث و گفتگو قدرت بيان دليل و برهان و موضع و ديدگاه خويش را به روشنى ندارد، او را فرزند خدا و نصيب و بهره او مى پندارند؟!به باور پاره اى اين ديدگاه شرك گرايان و حق ستيزان در باره دختران و زنان بود و با اين وصف آنان را نصيب و بهره خدا و فرزندان او عنوان مى ساختند، كه قرآن شريف اين بافته هاى خرافى را به باد نكوهش مى گيرد و به سختى انكار مى كند.امّا پاره اى ديگر برآنند كه منظور آيه اين است كه: آيا بت هايى را مى پرستيد كه در زر و زيور ساخته و پرداخته مى شوند و توان بيان دليل و برهانى براى خود ندارند و نمى توانند از خود دفاع كنند؟گفتنى است كه اين برداشت و بيان بدان دليل است كه بت پرستان بت هاى خود را غرق در زر و زيور مى ساختند و آنها را با زرق و برق مى آراستند.
يك نكته ادبى
در آيه مورد بحث و در فراز «هو فى الخصام...»، ضمير «هو» با اينكه به مؤنث باز مى گردد به صورت مذكّر آمده است؛ چرا كه اين ضمير به لفظ «من» باز مى گردد و به مفهوم آن كه مؤنث است كارى ندارد.
هشدار از گواهى دروغ
در چهارمين آيه مورد بحث مى افزايد:وَجَعَلُوا الْمَلَائِكَةَ الَّذِينَ هُمْ عِبَادُ الرَّحْمَانِ إِنَاثًاشرك گرايان و خرافه پردازان فرشتگان را كه بندگان خداى بخشاينده اند، دخترانى براى او پنداشته اند.أَشَهِدُوا خَلْقَهُمْ اين فراز در حقيقت در جهت نفى و انكار پندار پوچ و خرافى آنان است كه مى فرمايد: آيا اينان گواه آفرينش آنان بوده اند كه اين گونه دروغ پردازى مى كنند؟! گفتنى است كه اين فراز از آيه مورد بحث بسان اين آيه است كه مى فرمايد:ام خلقنا الملائكة اناثاً و هم شاهدون.(43)آيا ما فرشتگان را به صورت دخترانى آفريديم و آنان بر اين آفرينش گواه بودند؟سَتُكْتَبُ شَهَادَتُهُمْ وَيُسْأَلُونَ به زودى گواهى بى اساس آنان در كارنامه زندگى شان نوشته شده و در روز رستاخيز به كيفر آن سخت بازخواست خواهند شد.در آخرين آيه مورد بحث در ترسيم بهانه جويى ديگر آنان مى فرمايد:وَقَالُوا لَوْ شَاءَ الرَّحْمَانُ مَا عَبَدْنَاهُمْ و نيز به ناروا مى گفتند: اگر خدا مى خواست كه ما اين بتها را نپرستيم، هرگز نمى توانستيم آنها را پرستش كنيم و اينك كه موفق به عبادت آنها شده ايم، روشن مى شود كه كار ما به خواست خداست.مَا لَهُمْ بِذَلِكَ مِنْ عِلْمٍ اين تيره بختان بر اين بافته هاى پوچ خود هيچ دليل و دانشى ندارند. اين فراز نشانگر پوچى گفتار شرك گرايان است، چرا كه بافته هاى آنان نه از آگاهى و بينش سرچشمه مى گرفت و نه از وحى و رسالت، بلكه ساخته هاى خرافى و موهومى بود كه آنها را از ديگر خرافه پردازان و خرافه سازان آموخته بودند.إِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ آنان دروغگويان و خيال پردازانى بيشتر نيستند.«ابوحامد» در اين مورد مى گويد: خداى فرزانه آنان را بدان جهت دروغگو و دروغ پرداز مى شمارد كه: از سويى يكتايى و بى همتايى ذات پاك او را انكار مى كردند، و از دگرسو به او نسبت فرزند داشتن و فرزند گرفتن براى خود مى دادند و با اين كفرگرايى شان به مشيت و خواست خدا از حق و عدالت دورى جسته و به ستمى بزرگ و سهمگين دست مى يازيدند.