/ سوره زخرف / آيه هاى 45 - 41 - ترجمه تفسیر مجمع البیان جلد 25

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر مجمع البیان - جلد 25

امین الاسلام طبرسی؛ ترجمه: علی کرمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

/ سوره زخرف / آيه هاى 45 - 41

41. فَإِمَّا نَذْهَبَنَّ بِكَ فَإِنَّا مِنْهُمْ مُنْتَقِمُونَ

42. أَوْ نُرِيَنَّكَ الَّذِي وَعَدْنَاهُمْ فَإِنَّا عَلَيْهِمْ مُقْتَدِرُونَ

43. فَاسْتَمْسِكْ بِالَّذِي أُوحِيَ إِلَيْكَ إِنَّكَ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ

44. وَإِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَلِقَوْمِكَ وَسَوْفَ تُسْأَلُونَ

45. وَاسْأَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رُسُلِنَا أَجَعَلْنَا مِنْ دُونِ الرَّحْمَانِ آلِهَةً يُعْبَدُونَ

ترجمه

41. پس اگر [پيش از آنكه حق ستيزان را به كيفر بيدادشان برسانيم ]تو را [اى پيامبر! از اين جهان به جهان ديگر ]ببريم، بى گمان ما از آنان انتقام خواهيم گرفت.

42. يا اينكه [تو را در اين جهان زنده و پرنشاط حفظ كرده و ]آنچه را به آنان [به كيفر كردارشان ] وعده كرده ايم، [آن را ]به تو نشان مى دهيم؛ چرا كه ما بر [كيفر] آنان توانا هستيم.

43. پس به آنچه به سوى تو [اى پيامبر!] وحى شده است چنگ بزن، چرا كه تو بر راهى راست [و بى انحراف ] قرار دارى.

44. و بى گمان اين [كتاب پرشكوه ] براى تو و جامعه ات اندرزى [سازنده ] است؛ و به زودى [آن حق ناپذيران در مورد كفرشان به قرآن ] بازخواست خواهند شد.

45. و [تو] از [جامعه ها و مردم ] آن پيامبران ما كه آنان را پيش از تو [براى هدايت مردم ] فرستاديم، بپرس كه: آيا جز [خداوند ]بخشاينده خدايانى ديگر قرار داديم كه پرستيده شوند؟!

تفسير

ما، بيدادگران را كيفر خواهيم كرد

در آخرين آيه از آيات پيشين خداى پرمهر، پيامبرش را مخاطب ساخت و به او در برابر شرارت و حق ستيزى ظالمان و كفرگرايان آرامش خاطر بخشيد، اينك در اين آيات نيز سخن در همين جهت ادامه پيدا مى كند و مى فرمايد:

فَإِمَّا نَذْهَبَنَّ بِكَ فَإِنَّا مِنْهُمْ مُنْتَقِمُونَ

پس اگر پيش از آنكه حق ناپذيران و ظالمان را به كيفر كردارشان برسانيم تو را اى پيامبر! از اين جهان به جهان ديگر ببريم، بى گمان ما از ستمكاران امت تو انتقام خواهيم گرفت.

آن گاه مى افزايد:

أَوْ نُرِيَنَّكَ الَّذِي وَعَدْنَاهُمْ

يا اينكه تو را زنده و شاداب در اين سرا نگاه مى داريم، و كيفرها و عذاب هايى را كه به آنان وعده كرده ايم، بر آنان فرود مى آوريم و به تو نشان مى دهيم؛

فَإِنَّا عَلَيْهِمْ مُقْتَدِرُونَ

چرا كه ما بر انتقام گرفتن از حق ستيزان و ظالمان توانا هستيم، و مى توانيم در زمان حيات و زندگى تو و يا پس از رحلت تو آنان را به كيفر كردار نادرست و ناهنجارشان برسانيم.

برخى از مفسران پيشين همانند «حسن» و «قتاده» برآنند كه خداى پرمهر به پيامبر گرامى احترام نهاد و مقرر فرمود كه آن حضرت اين كيفر و عذاب قوم خويش را ننگرد و در جامعه اش تنها چيزهايى را تماشا كند كه مايه روشنى چشم او باشد؛ امّا پس از رحلت آن بزرگوار بود كه آن عذاب سخت پيش آمد.

پاره اى روايت كرده اند كه عذابِ مورد اشاره به آن حضرت نشان داده شد، و او دريافت كه امت و جامعه اش پس از رحلت آن بزرگوار چه خواهند كرد و به چه عذابى گرفتار خواهند شد؛ و درست به همين جهت هم پس از آن هماره اندوه زده بود، و تا آن گاه كه چشم از اين جهان بست، كسى او را خندان و شادمان نديد.

«جابر انصارى» مى گويد: من در آخرين سفر حجّ پيامبر در سرزمين «منى » از همگان به او نزديكتر بودم كه در برابر انبوه مردم فرمود:

لا الفينكم ترجعون بعدى كفاراً يضرب بعضكم رقاب بعضى، و اليم الله لئن فعلتموها لتعرفنين فى الكتيبة التى تضاربكم، ثم التفت الى خلفه فقال: أَو علىّ، أَو علىّ، أَو علىّ...(51)

هان اى مردم، مباد پس از مرگ خويش شما را بنگرم كه به كفر و بيداد و سبك و سيره جاهليت بازگشته و گروهى گردن گروهى ديگر را مى زند؛ به خداى سوگند كه اگر چنين گام ارتجاعى برداريد و راه خشونت و زورمدارى را براى پيشبرد كارها پيش گيريد و راه منطق و دليل و برهان و تعمق به حق و عدالت را كنار گذاريد، آن گاه مرا در لشكرى خواهيد يافت كه بر ضد شما پيكار مى كند! آن گاه به پشت سر خويش نگاه كرد و سه بار فرمود: يا برادرم «على» را...

و درست آن گاه بود كه فرشته وحى اين آيات را بر قلب مصفاى آن حضرت خواند و او به ما تلاوت كرد كه: «فاما نذهبن بك فانا منهم منتقمون بعلى بن ابى طالب(ع)»(52)

پس اگر تو را از ميان اين جامعه و مردم ببريم و ظالمان و حق ستيزان را به كيفر نرسانده باشيم، بى گمان ما آنان را به دست ستم سوز و عدالتخواه على(ع)، فرزند رشيد ابوطالب كيفر خواهيم كرد.

برخى بر اين باورند كه پيامبر انتقام خدا از كفرگرايان و حق ستيزان را ديد و آن عبارت از كيفر و عذابى بود كه در پيكار «بدر» به خواست خدا و يارى او بر سپاه تجاوزكار شرك فرود آمد و پيكره آن در هم شكست.

آرى، آنان پيامبر را از خانه و كاشانه و كنار كهن ترين معبد توحيد و تقوا راندند، امّا خداى فرزانه در پيكار «بدر» سردمداران آن فتنه ها و حق كشى ها و بيدادها را به دست پيامبر و يارانش از پا درآورد و به اسارت محكوم ساخت و در پرتو قدرت و يارى حق سپاه توحيد كه به ظاهر اندك مى نمود و در برابر سپاه ستم در شمار ناچيز بود آن سپاه پرزرق و برق و دارنده ساز و برگ و امكانات بسيار رزمى و نفراتِ چند برابر خويش را در هم كوبيد و دماغ پرغرور كفر و بيداد را به خاك ماليد.

به فرهنگ و مفاهيم قرآن چنگ بزن

در سوّمين آيه مورد بحث خداى فرزانه به پيامبر خاطرنشان مى سازد كه به علوم و مفاهيم قرآن و فرهنگ و مقررات آن چنگ زند و با قلبى استوار و اراده اى تزلزل ناپذير به آنچه بر او وحى مى گردد عمل كند.

در اين مورد مى فرمايد:

فَاسْتَمْسِكْ بِالَّذِي أُوحِيَ إِلَيْكَ

بنابراين به آنچه از آيات قرآن به سوى تو وحى گرديده است، چنگ بزن و آنها را با دلى استوار و اراده اى پولادين بگير و آن گونه كه شايسته است آنها را بر مردم تلاوت كن و از مفاهيم و رهنمودها و هدايت هاى آن بهره گير و از آنچه هشدار مى دهد دورى گزين و در پرتو آن دنيايى نوين و جامعه اى آباد و آزاد و توسعه يافته و آراسته به تحمل و مهر و مدارا و برخوردار از عدالت و تقوا پديد آور؛

إِنَّكَ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ

چرا كه تو بر دين حق و بر راه و رسم درست و خداپسندانه اى هستى كه همان اسلام است. (گفتنى است كه در پاره اى از روايات رسيده از پيامبر گرامى، «صراط مستقيم» به ولايت راستين على(ع) و راه و رسم درخشان و انسانى و عادلانه آن حضرت و خود آن بزرگوار تفسير شده است.)(53)

و مى فرمايد:

وَإِنَّهُ لَذِكْرٌ لَكَ وَلِقَوْمِكَ

و به يقين اين كتاب پرشكوه و پر معنويت خدا، قرآن كه بر قلب پاك تو وحى شده است، هم براى تو مايه شرافت و ياد حق و اندرزى بسنده و جاودانه است و هم براى قريش و امت و جامعه تو.

آنچه در تفسير آيه شريفه آمد، ديدگاه برخى از مفسران پيشين، همچون «سدى» و «ابن عباس» است، امّا به باور پاره اى ديگر منظور اين است كه: منظور از واژه «قوم» در آيه همه امت عرب، بلكه همه مسلمانان گيتى است...

وَسَوْفَ تُسْأَلُونَ

به باور «زجاج» و «كلبى» و گروهى ديگر منظور اين است كه: و به زودى در مورد اين نعمت گران و اين شكوه و شرافتى كه در پرتو وحى و قرآن به شما ارزانى گرديد بازپرسى و بازخواست خواهيد شد.

امّا به باور پاره اى ديگر منظور اين است كه: و به زودى در باره قرآن و رسالت بزرگى كه در برابر آن داريد، بازخواست خواهيد شد.

و از ششمين امام نور آورده اند كه: منظور از واژه «ذكر» قرآن شريف است و ما خاندان پيامبر نيز خاندان قرآن هستيم و شما مردم در مورد حقوق ما و چگونگى رفتار با عترت بازخواست خواهيد شد.(54)

و در آخرين آيه مورد بحث مى فرمايد:

وَاسْأَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رُسُلِنَا

و تو اى پيامبر! از ايمان آوردگان اهل كتاب و مؤمنان آن جامعه ها و مردمى كه پيامبران پيشين را به سوى آنان گسيل داشتيم بپرس كه آيا پيام آوران ما جز پيام توحيدگرايى و يكتاپرستى و دعوت به عدالت و آزادى و رعايت حقوق مردم براى آنان آورده اند و آيا آنان را جز به پرستش خداى يكتا فرا خوانده اند؟!

آنچه آمد ديدگاه بيشتر مفسران در تفسير آيه است، امّا پاره اى برآنند كه: خدا به پيامبرش پيام مى دهد كه: هان اى پيامبر من! با اينكه پيروان تورات و انجيل پس از پيامبران ما دست تحريف به كتابهاى خود برده اند و اينك در ايمان و توحيد خالص نيستند، با اين وصف اين موضوع را از آنان بپرس، چرا كه باز هم از لابلاى سخنان آنان توحيدگرايى و يكتاپرستى را خواهى يافت و درستى سرلوحه دعوت تو ثابت خواهد شد.

در اين آيه گرچه به ظاهر روى سخن با پيامبر خداست، امّا منظور همه مسلمانان هستند و به آنان فرمان مى رسد كه: شما مسلمانان از پيروان كتاب هاى آسمانها بپرسيد كه:

أَجَعَلْنَا مِنْ دُونِ الرَّحْمَانِ آلِهَةً يُعْبَدُونَ

آيا ما جز خداى بخشاينده، خدايانى ديگر قرار داديم كه مردم آنها را بپرستند؟!

آرى، اگر از آنان اين حقيقت را جويا گردى خواهند گفت كه ما هرگز چنين دستورى به آنان و پيامبرانشان نداده ايم، و هرگز كسى را به پرستش خدايى، جز خداى يكتا نخوانده ايم.

به باور گروهى از مفسران، از جمله «سعيدبن جبير» منظور اين است كه: در اين مورد از پيامبران بپرس؛ و منظور از اين پيامبران، آن چهره هاى بزرگى بودند كه در شب معراج و آن سير آسمانى بر گرد حضرت محمد(ص) گرد آمدند و شمارشان در برخى از روايات نود نفر آمده است، كه موسى و عيسى نيز در ميان آنان بودند...

/ 46