55. پس هنگامى كه [با حق ستيزى و بيداد خويش ]ما را به خشم آوردند، از آنان انتقام گرفتيم و همگى را غرق كرديم.56. و آنان را پيشگامانى [در كيفر و عذاب ] و نمونه اى [عبرت انگيز و عبرت آموز] براى آيندگان قرار داديم.57. و هنگامى كه به پسر مريم مثال زده شد، به ناگاه قوم تو از آن [مثال ] فرياد اعتراض سر دادند.58. و گفتند: آيا خدايان ما بهترند يا او؟! اين [مثال ] را براى تو، تنها براساس ستيزه جويى زدند [نه به انگيزه حق طلبى و رسيدن به حق ]؛ آرى، آنان مردمى ستيزه جويند.59. او جز بنده اى [از بندگان برگزيده خدا] نيست كه نعمت [گران رسالت را] به وى ارزانى داشتيم و او را نمونه اى براى فرزندان اسرائيل قرار داديم.60. و اگر بخواهيم به جاى شما [فرزندان انسان ] فرشتگانى را قرار مى دهيم كه در روى زمين جانشين [شما] گردند.
نگرشى بر واژه ها
«آسفونا»: ما را به خشم آوردند. اين واژه از ريشه «اَسف، يأسف، اَسفاً»، برگرفته شده و به معناى به خشم آورد و به خشم مى آورد، و به خشم آوردن، برگرفته شده است.به باور پاره اى از واژه شناسان گاه به مفهوم به اندوه كشاند، يا به اندوه گرفتار ساخت نيز آمده است؛ امّا در آيه مورد بحث به مفهوم خشم آمده است.«سلفاً»: اين واژه به مفهوم پيشگام و چيزى كه بر هنگام آمدنش تقدم يافته، آمده است؛ اين واژه در برابر واژه «خَلَفْ» مى باشد و «سَلَفْ» در دادوستد نيز از همين باب و همين واژه است.«جدلاً»: اين واژه در اصل به مفهوم در هم تابيدن و در هم تنيدن طناب و محكم ساختن آن آمده است، امّا در آيه شريفه و در اصطلاح دانشمندان به مفهوم كشمكش در بحث و گفتگو و آوردن دليل و برهان در برابر ديگرى براى محكوم ساختن او به كار مى رود.
تفسير
سنت عادلانه و حكيمانه خدا با خودكامگان
او در آيات پيش فرازهايى از سرگذشت موسى و دعوت انسان ساز و رهايى بخش او به تابلو رفت؛ اينك در ادامه آن داستان درس آموز و در اشاره به كيفر دردناك حق ستيزى و كفرگرايى فرعون و فرعونيان مى فرمايد:فَلَمَّا آسَفُونَا انتَقَمْنَا مِنْهُمْ پس هنگامى كه فرعونيان با پافشارى در ستم و حق ستيزى و حق كشى و ددمنشى ما را به خشم آوردند، ما نيز در دفاع از حقوق و حرمت حق طلبان و توحيدگرايان از آنان انتقام گرفتيم.به باور پاره اى از مفسران پيشين همچون «ابن عباس» و «مجاهد» منظور از واژه «اسفونا»، در حقيقت «اغضبونا» مى باشد؛ و خشم خدا نيز بر گناهكاران و ظالمان آن است كه آهنگ كيفر آنان مى كند؛ درست همان گونه كه خشنودى ذات پاك و بى همتاى او از حق پذيرى و فرمانبردارى و نيك انديشى بندگانش اين است كه آهنگ پاداش براى آنان مى نمايد و در برابر كارهاى شايسته آنان پاداششان مى دهد.(56)و به باور پاره اى ديگر واژه «اصفونا» در حقيقت «اسفواوسلنا» مى باشد و منظور اين است كه: وقتى آنان پيامبران و فرستادگان عدالتخواه ما را با حق ستيزى و خودسرى و بيدادشان به اندوه افكندند، ما از آنان انتقام دوستانمان را گرفتيم؛ و بدان دليل واژه «رسلنا» در تقدير گرفته شده است كه واژه «اسف» به باور اين گروه از مفسران به مفهوم اندوه آمده، و ميدانيم كه اندوه در ذات پاك خدا راه ندارد.(57)فَأَغْرَقْنَاهُمْ أَجْمَعِينَ و همگى آنان را به امواج خروشان آبها سپرديم و غرق كرديم، به گونه اى كه يكى از آنان نجات پيدا نكرد.در دوّمين آيه مورد بحث مى افزايد:فَجَعَلْنَاهُمْ سَلَفًاو آنان را در كيفر و عذاب پيشگام و پيشقراول ساختيم و از ديگران زودتر به دوزخ روانه شدند و به كيفر بيدادشان گرفتار آمدند.وَمَثَلًا لِلْآخِرِينَ و نيز آنان را نمونه و مثالى عبرت انگيز و تكاندهنده براى نسل هاى آينده قرار داديم تا آن كسانى كه پس از اينان مى آيند دريابند كه اگر از حق و عدالت روى برگردانند و به ستم و گناه روى آورند سرنوشتى، جز سرنوشت سياه آنان نخواهند داشت؛ چرا كه اين سنت و روش عادلانه و حكيمانه خداست كه گريبان همه گناهكاران و ظالمان را خواهد گرفت.هنگامى كه اين آيه شريفه بر قلب مصفاى پيامبر فرود آمد كه: هان اى پيامبر ما، به شرك گرايان و حق ستيزان بگو: انّكم و ما تعبدون من دون الله حصب جهنّم... شما و همه خدايان دروغين ساخته و پرداخته ذهن ناتوان و بيمار شما هيزم آتش شعله ور دوزخ خواهيد بود، آنان فرياد برآوردند كه ما بر اين سرنوشت خدايانمان خشنوديم و شادمان هستيم كه بر سر بتها و خدايان ما همان آيد كه بر سر مسيح فرزند مريم مى آيد؛ و بدان دليل اين سخن را مى گفتند كه گروهى از پيروان آن حضرت با تحريف مفاهيم و معارف انجيل، مسيح(ع) را فرزند خدا پنداشتند و او را مى پرستيدند؛ و گروهى نيز او را همتاى خدا مى انگاشتند.با اين بيان مفهوم اين آيه روشن مى شود كه مى فرمايد:وَلَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْيَمَ مَثَلًا إِذَا قَوْمُكَ مِنْهُ يَصِدُّونَ و هنگامى كه به مسيح، فرزند مريم مثال زده شد، به ناگاه شرك گرايان جامعه تو فرياد اعتراض سر دادند...به باور پاره اى از مفسران پيشين منظور اين است كه: هنگامى كه طبق برداشت و پندار شرك گرايان، فرزند مريم در كيفر و عذاب به خدايان دروغين تشبيه گرديد، به ناگاه آنان فرياد اعتراض بلند كردند و به ستيزه و كشمكش برخاستند...در ادامه آيات در اشاره به منطق احمقانه و پندار خرافى آنان مى فرمايد:وَقَالُوا أَآلِهَتُنَا خَيْرٌ أَمْ هُوَو در مقام ستيزه جويى و كشمكش گفتند: راستى آيا بتها و خدايان ما بهترند يا او؟در تفسير آيه شريفه ديدگاه ها متفاوت است:1- به باور گروهى از جمله «ابن عباس» منظور شرك گرايان اين بود كه: بت ها و خدايان ما هرگز از حضرت مسيح بهتر و بالاتر نيستند، اگر آن گونه كه محمد(ص) و كتاب او مى گويد، مسيح به جرم پرستيده شدن از سوى گروهى از پيروانش بايد در آتش افكنده شود و در دوزخ بسوزد، ما را چه باك؛ بگذار خدايان ما نيز به دوزخ ريخته شوند و همه ما در كنار هم بسوزيم!2- امّا به باور پاره اى ديگر هنگامى كه قرآن مسيح (ع) را در چگونگى آفرينش به حضرت آدم تشبيه كرد،(58) و روشن ساخت كه همان خداى توانايى كه مى تواند آدم را، از مشتى از خاك بى جان بيافريند، چرا نتواند مسيح را از مادرى بدون ازدواج و همسر، پديد آورد و او را سند صداقت و پاكى مادرش و پيام رسان خويش براى هدايت مردم سازد؟ آرى، با بيان اين تشبيه بود كه گروهى از شرك گرايان و بهانه جويان در برابر پيامبر سر به شورش و اعتراض برداشتند، و آن گاه بود كه آيه مورد بحث فرود آمد.(59)3- «قتاده» مى گويد: هنگامى كه پيامبر مسيح و مادرش را ستود و دامان پاك آنان را از بافته هاى خرافى آن روزگاران پاكيزه ساخت و آن دو را بنده برگزيده بارگاه خدا شمرد و روشنگرى فرمود كه آفرينش مسيح نيز بسان آفرينش آدم است، گروهى از شرك گرايان فرياد برآوردند كه: محمد(ص) در اين انديشه است كه ما نيز بسان مسيحيان او را بپرستيم؛ و آن گاه بود كه اين آيات فرود آمد.4- و ديدگاه ديگر در مورد آيه و تفسير آن رواياتى است كه در اين مورد از امير مؤمنان رسيده است كه فرمود: روزى به حضور پيامبر گرامى شرفياب شدم و آن حضرت را در ميان گروهى از سران قريش ديدم.پس از نثار درود و سلام بر آن حضرت، نگاهى پر رمز و راز به من افكند و فرمود:يا على، انّما مثلك فى هذه الأمة كمثل عيسى بن مريم: احبّه قوم فافرطوا فى حبّه فهلكوا؛ وابغضه قوم فافرطوا فى بغضه فهلكوا؛ و اقتصد فيه قوم فنجوا...(60)على جان، وصف تو در ميان اين امت، بسان وصف و حال مسيح، فرزند مريم خواهد بود كه گروهى در دوستى و عشق به او راه افراط و زياده روى در پيش گرفتند و در مورد او غلوّ كردند و نابود شدند و گروهى ديگر با او دشمنى كردند و در دشمنى با آن حضرت از مرزها گذشتند و تباه شدند و گروهى ديگر خردمندانه و روشنفكرانه راه دوستى او را برگزيدند و از اعتدال و ميانه روى فراتر نرفتند و نجات يافتند. آرى اين امت نيز در مورد تو همين گونه بر سه گروه تقسيم خواهند شد.اين سخن پيامبر بر سردمداران قريش گران آمد، از اين رو به نشان تمسخر خنديدند و گفتند: شگفتا، پيامبر على(ع) را به پيامبران خدا تشبيه مى كند! درست آنجا بود كه اين آيات فرود آمد...5- به باور «سُدى» و «زيد» تفسير آيه اين است كه: شرك گرايان مى گفتند: خدايان بهترند يا مسيح؟ اگر قرار است مسيح در آتش دوزخ بسوزد، ما هم خشنوديم كه ما و خدايان و بت هايمان نيز در آنجا بسوزيم.6- و به باور «جبايى» آنان مى گفتند: خدايان ما از مسيح بهترند، جايى كه پرستش مسيح رواست و او را مى پرستند، چرا بت هاى ما پرستيده نشوند؟7- «قتاده»، يكى از مفسرين پيشين مى گويد: ضمير «هو» در آيه به پيامبر اشاره دارد و منظور شرك گرايان اين بود كه: خدايان ما از محمد(ص) برتر و بهترند، امّا محمد(ص) در اين انديشه است كه ما را به پرستش خويش فرا خواند، درست همان گونه كه مسيحيان عيسى را مى پرستند، امّا ما از بت هاى خويش دست برنداشته و او را فرمان نخواهيم برد.8- و «على بن عيسى» مى گويد: منظور از پرسش شرك گرايان كه مى پرسند: آيا خدايان ما بهترند يا مسيح؟ آن است كه به هر حال پاسخ دلخواه خويش را بگيرند و آن را وسيله توجيه شرك گرايى و حق ناپذيرى خود قرار دهند؛ چرا كه آنان مى خواهند بگويند: ما غير خدا را مى پرستيم و مسيحيان نيز بسان ما؛ اينك پرستش كدامين ما بهتر است؟ پرستش ما كه بتها را مى پرستيم يا آنان كه مسيح را به خدايى گرفته اند و از او بت ساخته اند؟ كدامين اينها؟ اگر پيامبر اسلام در پاسخ آنان بگويد: پرستش مسيح بهتر است، در اين پرستش معبودى جز خداى يكتا را بهتر تعبير كرده است و به عبادت غير خدا اقرار شده است؛ و اگر بگويد: نه در پرستش خدايان شما خيرى است، و نه در پرستش مسيح(ع)، از ديدگاه آنان از مقام و عظمت مسيح كاسته است و در هر دو صورت شرك گرايان نباخته اند؛ امّا به آنان پاسخ داده شد كه: پرستش غير خدا مردود و محكوم و گناهى نابخشودنى است خواه پرستش بت باشد يا انسانِ والا و پيامبر بزرگى چون مسيح؛ ما عظمت و موقعيت معنوى و موهبت هايى كه به مسيح ارزانى شده است و از مقام پرفرازى كه او بهره ور است، همه را گرامى مى داريم و ارج مى گذاريم، امّا بر اين باوريم كه پرستش و عبادت تنها حق خداست و بس، و عظمت مسيح و ديگر پيامبران نبايد باعث شود كه ما در مورد آنان از مرزها بگذريم و آنان را به خدايى بگيريم، و خود آنان نيز با اين افراطگرى و شخص پرستى بيزارند و سرلوحه دعوتشان يكتاپرستى و توحيدگرايى بوده است.در ادامه آيه شريفه مى فرمايد:مَا ضَرَبُوهُ لَكَ إِلَّا جَدَلًاشرك گرايان اين مثال را تنها به نيت ستيزه جويى و توجيه شرك و حق ستيزى خويش زدند، نه به انگيزه حق طلبى و حق شناسى و رعايت حقوق و مرزها.
تفاوت مجادله با مناظره
در آيه مورد بحث از كار شرك گرايان به مجادله تعبير شده است و نه مناظره، چرا؟ و چه تفاوتى ميان اين با آن است؟در پاسخ اين چرا بايد به اين نكته توجه داشت كه قرآن به دليل تفاوت اساسى ميان اين دو عنوان و اين دو شيوه از كار شرك گرايان و ظالمانه به «مجادله» تعبير مى كند؛ چرا كه در «مجادله» يكى از دو طرف كشمكش برحق است و درست مى گويد و طرف ديگر، كشمكش و ستيزه مى كند و حق را نمى پذيرد و بر باطل خود پافشارى مى نمايد؛ امّا در مناظره اين گونه نيست، چرا كه مناظره گاه ميان دو فرد و يا دو گروهى، كه هركدام بخشى از حق را نزد خود ممكن است داشته باشند انجام مى شود.بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ آرى، اينان در انديشه حقجويى و حقپويى و شناخت حقيقت نيستند، بلكه اينان مردمى هستند كه كارشان ستيزه جويى و حق ستيزى است تا حق را پايمال سازند و به وسيله باطل آن را از ميان بردارند.آن گاه خداى فرزانه به وصف بنده برگزيده بارگاه خود حضرت مسيح پرداخته و مى فرمايد:إِنْ هُوَ إِلَّا عَبْدٌ أَنْعَمْنَا عَلَيْهِ حضرت مسيح جز بنده اى از بندگان برگزيده بارگاه خدا نيست كه ما او را از مادرى پاك و پاكيزه، بدون داشتن پدر آفريديم؛ و آن گاه نعمت گران رسالت و پيامبرى را به او ارزانى داشتيم و آمد تا مردم را به توحيد و تقوا و شايستگى و برازندگى و ايمان آراستگى به ارزش هاى والاى انسانى و خداپسندانه فرا خواند و از شرك و كفر و آفت هاى زيانبار آن هشدار دهد.وَجَعَلْنَاهُ مَثَلًا لِبَنِي إِسْرَائِيلَ و او را نمونه و معجزه اى براى فرزندان اسرائيل قرار داديم.وجود گرانمايه آن حضرت و آفرينش او و سخن گفتن وى در گاهواره دليل روشن و روشنگرى است بر قدرت بى كران خدا كه مى تواند بدون وجود پدر، تنها از يك مادر چنين كودك ارجمندى به دنيا آورد.با اين بيان وجود گرانمايه حضرت مسيح براى فرزندانِ بهانه جوى اسرائيل نمونه و معجزه و مثال بارزى است از قدرت شگفت انگيز خدا؛ و آنان هر پديده شگفت انگيزى از جهان آفرينش را مى نگريستند، آن را به موضوع آفرينش مسيح و ديگر موهبت هاى او تشبيه مى كردند.در آخرين آيه مورد بحث مى فرمايد:وَلَوْ نَشَاءُ لَجَعَلْنَا مِنْكُمْ مَلَائِكَةً فِي الْأَرْضِ يَخْلُفُونَ هان اى فرزندان انسان! اگر بخواهيم براى ما بسيار سهل و آسان است كه به جاى شما انسانها، فرشتگانى را در روى زمين جانشين شما قرار دهيم.در تفسير آيه دو نظر آمده است:1- به باور پاره اى منظور اين است كه: اگر بخواهيم همه شما را نابود مى سازيم و نسل و نشان شما را از روى زمين برمى چينيم و آن گاه به جاى شما فرشتگان را در زمين سكونت مى دهيم تا زمين و زمان را آباد و آزاد سازند و به جاى اين همه گناه و شرك و حق كشى و ستيزه جويى شما، خداى يكتا را بپرستند و هماره او را فرمان برند.در واژه «منكم»، در آيه شريفه، «من» به مفهوم بدل آمده است و نظير آن در ادبيات عرب بسيار است؛ براى نمونه شاعر مى گويد:فليت لنا من ماء زمزمٍ شربة...اى كاش به جاى آب زمزم، آبى سرد و گوارا داشتم كه بر قله كوه نهاده شده و سرد شده بود.2- امّا به باور پاره اى منظور اين است كه: اگر بخواهيم شما انسانها را فرشته مى گردانيم، كه در اين صورت «من» ديگر به مفهوم بدل نيست.آيه شريفه نشانگر قدرت وصف ناپذير خداست؛ خدايى كه مى تواند در يك لحظه و كمتر از آن سازمان وجود انسان را دگرگون سازد و او را به فرشته تبديل سازد.