/ سوره زخرف / آيه هاى 85 - 74 - ترجمه تفسیر مجمع البیان جلد 25

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر مجمع البیان - جلد 25

امین الاسلام طبرسی؛ ترجمه: علی کرمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

/ سوره زخرف / آيه هاى 85 - 74

74. إِنَّ الْمُجْرِمِينَ فِي عَذَابِ جَهَنَّمَ خَالِدُونَ

75. لَا يُفَتَّرُ عَنْهُمْ وَهُمْ فِيهِ مُبْلِسُونَ

76. وَمَا ظَلَمْنَاهُمْ وَلَكِنْ كَانُوا هُمْ الظَّالِمِينَ

77. وَنَادَوْا يَا مَالِكُ لِيَقْضِ عَلَيْنَا رَبُّكَ قَالَ إِنَّكُمْ مَاكِثُونَ

78. لَقَدْ جِئْنَاكُمْ بِالْحَقِّ وَلَكِنَّ أَكْثَرَكُمْ لِلْحَقِّ كَارِهُونَ

79. أَمْ أَبْرَمُوا أَمْرًا فَإِنَّا مُبْرِمُونَ

80. أَمْ يَحْسَبُونَ أَنَّا لَا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَنَجْوَاهُمْ بَلَى وَرُسُلُنَا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُونَ

81. قُلْ إِنْ كَانَ لِلرَّحْمَانِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعَابِدِينَ

82. سُبْحَانَ رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ

83. فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَيَلْعَبُوا حَتَّى يُلَاقُوا يَوْمَهُمْ الَّذِي يُوعَدُونَ

84. وَهُوَ الَّذِي فِي السَّمَاءِ إِلَهٌ وَفِي الْأَرْضِ إِلَهٌ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ

85. وَتَبَارَكَ الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَعِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ

ترجمه

74. بى گمان گناهكاران در عذاب [دردناك ]دوزخ ماندگارند.

75. [هرگز ذره اى از] عذاب [مرگبار آن ] از آنان كاسته نمى شود، و آنان در آن [دوزخ و عذاب سرافكنده و ]نااميدند.

76. و ما به آنان ستم نكرديم، بلكه آنان خود ستمكار بودند [و در حق خود و ديگران ستم كردند].

77. و از [اعماق دوزخ ] ندا مى دهند كه: هان اى مالك [دوزخ! از ]پروردگارت [تقاضا كن كه ] بر [نابودى ] ما فرمان دهد [كه ديگر توان اين عذاب دردناك را نداريم! امّا او] مى گويد: [خاموش كه ] شما [در اينجا] ماندگار هستيد!

78. بى گمان حق را براى شما آورديم، امّا [چه سود كه ] بيشتر شما حق [و عدالت ] را خوش نمى داشتيد.

79. آيا [شرك گرايان ] كارى [ظالمانه و ناجوانمردانه ]را [بر ضد پيامبر] استوار ساخته اند؟! به يقين ما [هم به كيفر كردارشان كارى را بر ضد آنان انديشيده و] استوار ساخته ايم.

80. آيا مى پندارند كه ما راز آنان و نجوايشان را نمى شنويم؟! چرا، [خوب هم مى شنويم!] و فرستادگانمان نزد آنان [هستند و همه را] مى نويسند.

81. [هان اى پيامبر!] بگو: اگر [خداوند] بخشاينده فرزندى مى داشت، من نخستين پرستشگر [او] بودم.

82. [پاك و] منزّه است پروردگار آسمانها و زمين، پروردگار عرش از آنچه [شرك گرايان و ظالمان ذات پاك او را] وصف مى كنند.

83. پس آنان را واگذار تا در [باطل و بيداد خويش ] فرو روند و بازى كنند تا روز [كيفر و عذاب ] خويشتن را كه [به آن ]هشدار داده مى شوند، [آن روز را] ديدار نمايند.

84. و اوست آن كسى كه [هم ] در [كران تا كران ] آسمان خدايى [در خور پرستش ] است و [هم ] در زمين خدايى است [شايسته عبادت ]؛ و او آن فرزانه داناست.

85. و [بزرگ و] با بركت است آن كسى كه فرمانروايى آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است، از آنِ اوست؛ و علمِ [به فرا رسيدن هنگامه ] رستاخيز تنها نزد اوست؛ و شما تنها به سوى او بازگردانيده مى شويد.

تفسير

سرنوشت سياه جنايتكاران زورمدار

در آيات پيش سخن از سرنوشت پرشكوه مردم توحيدگرا و اصلاح طلب و شايسته كردار و پرواپيشه اى بود كه در دنيا براساس حق و عدالت زندگى كردند و از آفت انحصار و استبداد و زورمدارى و برترى جويى و لذت پرستى خود را پاس داشتند، و به پاداش آن در روز رستاخيز و سراى آخرت به بهشت پرطراوت و زيبا و نعمت هاى پرشكوه و وصف ناپذير خدا رسيدند، اينك در اين آيات به ترسيم سرنوشت شوم و دردناك زورمداران و حق ستيزان و گناهكاران پرداخته و مى فرمايد:

إِنَّ الْمُجْرِمِينَ فِي عَذَابِ جَهَنَّمَ خَالِدُونَ

بى گمان جنايتكاران و پايمال كنندگان حقوق انسانها در عذاب و در ميان آتش دوزخ براى هميشه ماندگارند.

آن گاه مى افزايد:

لَا يُفَتَّرُ عَنْهُمْ

هرگز ذره اى از عذاب دردناك آنان كاسته نمى شود و به آنان تخفيف نمى دهند؛

وَهُمْ فِيهِ مُبْلِسُونَ

و آنان در آن دوزخ و عذاب سرافكنده و نوميدند و راهى براى نجات خويش نمى يابند.

در ادامه سخن روشنگرى مى شود كه اگر اينان به اين عذاب دردناك و آتش سوزان دوزخ گرفتارند، اين بدبختى و نگونسارى دستاورد عملكرد زشت و استبدادگرانه خود آنان است، و خداى دادگر ستمى به آنان روا نداشته است. در اين مورد مى فرمايد:

وَمَا ظَلَمْنَاهُمْ وَلَكِنْ كَانُوا هُمْ الظَّالِمِينَ

ما به آنان ذره اى ستم روا نداشته ايم، بلكه اين خود آنان هستند كه با دست يازيدن به جنايت ها و شقاوت ها و پايمال ساختن حقوق بشر و دروغپردازى و رواج كيش شخصيت، به خويشتن ستم كردند و در خور عذاب شدند.

در سوّمين آيه مورد بحث در ترسيم سرنوشت سياه آنان در دوزخ مى افزايد:

وَنَادَوْا يَا مَالِكُ لِيَقْضِ عَلَيْنَا رَبُّكَ

آنان از اعماق آتش شعله ور دوزخ فرياد برمى آورند كه: هان اى مالك! اى نگهبان آتش! تو را به خدا سوگند بگو: پروردگارت ما را نابود سازد تا از اين تيره بختى و شقاوتى كه ثمره شوم كردار ماست، نجات يابيم و از اين عذاب دردناك راحت شويم!

قَالَ إِنَّكُمْ مَاكِثُونَ

امّا نگهبان آتش در پاسخ آنان مى گويد: بى جهت آه و ناله نكنيد كه شما براى هميشه در دوزخ و در عذاب گرفتار خواهيد بود.

در اين مورد از «ابن عباس» آورده اند كه: فرمانرواى دوزخ اين پاسخ را پس از گذشت فاصله اى برابر با يكهزار سال به آنان مى دهد.

امّا از پاره اى ديگر آورده اند كه در فاصله اى كمتر از آن.

در ادامه آيات خداى فرزانه به روشنگرى مى پردازد كه:

لَقَدْ جِئْنَاكُمْ بِالْحَقِ

بى گمان پيام آوران ما راه و روش عادلانه و خداپسندانه را براى شما آوردند.

بدان دليل در آيه شريفه خداى فرزانه «آوردن» راه و رسم عادلانه و آسمانى را به خود نسبت مى دهد كه آمدن پيامبران و فرود كتاب هاى آسمانى، همه و همه به فرمان او و به خواست او انجام پذيرفته است.

امّا پاره اى از مفسّران پيشين نظير «جبايى» بر اين باورند كه اين آيه شريفه نيز ادامه سخن مالك دوزخ است و از آنجايى كه او از فرشتگان است و فرشتگان پيام خدا را به پيامبران مى رساندند، اين تعبير به كار رفته است.

وَلَكِنَّ أَكْثَرَكُمْ لِلْحَقِّ كَارِهُونَ

امّا چه سود كه بيشتر شما انسانها بدان جهت كه با باطل و بيداد و زورمدارى و دجالگرى خو و الفت گرفته ايد، نسبت به سبك و سيره خداپسندانه و آزادمنشانه و انسانى بى انگيزه و بى رغبت هستيد و آن را ناخوش مى داريد.

در ششمين آيه مورد بحث در قالب پرسشى هشداردهنده مى فرمايد:

أَمْ أَبْرَمُوا أَمْرًا

آيا شرك گرايان و ظالمان نسبت به پيامبر ما نيرنگ و حيله اى سخت و شيطانى به كار گرفتند؟

فَإِنَّا مُبْرِمُونَ

اينك كه چنين است ما نيز به كيفر كردارشان كارى استوار و اساسى بر ضد آنان انجام خواهيم داد.

و نيز مى افزايد:

أَمْ يَحْسَبُونَ أَنَّا لَا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَنَجْوَاهُمْ

آيا اين كج انديشان و زورمداران مى پندارند كه ما رازها و نجواهايشان را نمى شنويم و از اسرارشان بى خبريم؟

واژه «سر؟» به مفهوم مطالبى است كه انسان در دل نهان مى دارد و آنها را به ديگران باز نمى گويد و «نجوا» به مفهوم مبادله سخنى به صورت آهسته و زمزمه و درگوشى با ديگرى است.

بَلَى وَرُسُلُنَا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُونَ

نه، آنان اشتباه مى كنند، بلكه بايد بدانند كه ما از اسرار آنان آگاهيم و سخنان محرمانه آنان را نيز مى دانيم و مى شنويم. افزون بر اين، فرستادگان ما هميشه نزد آنان و به همراهشان هستند و آنچه مى گويند و انجام مى دهند، همه را مى نويسند.

يادآورى مى گردد كه سبب فرود اين آيه در تفسير اهل بيت و روايات رسيده از آنان در مورد تفسير آيه مباركه آمده است.(66)

در هفتمين آيه مورد بحث خداى فرزانه روى سخن را به پيامبر گرامى نموده و مى فرمايد:

قُلْ إِنْ كَانَ لِلرَّحْمَانِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعَابِدِينَ

در تفسير آيه شريفه ديدگاه ها متفاوت است:

1- به باور «مجاهد» منظور اين است كه: هان اى پيامبر! به شرك گرايان و ستمكاران بگو: اگر خداى يكتا به پندار شما فرزندى مى داشت، بى گمان من نخستين پرستشگر خداى يكتا هستم؛ و روشن است كه اگر كسى خداى يكتا و بى همتا را بپرستد ديگر براى او زن و همتايى نخواهد پنداشت.

2- امّا به باور «ابن عباس»، «قتاده» و «ابن زيد» منظور اين است كه: هان اى پيامبر! بگو: براى خدا فرزندى نيست و من نخستين اقراركننده به اين حقيقت و نخستين پرستنده اويم.

با اين بيان «اِنْ»، در آيه شريفه به مفهوم «ما» نافيه آمده است.

3- از ديدگاه گروهى از جمله «جبايى» منظور اين است كه: اگر خداى يكتا فرزندى مى داشت من نخستين كسى بودم كه از پرستش او رويگردان مى شدم، چرا كه هركس فرزند و همسر داشته باشد، جسم و پديده است و در خور ستايش و پرستش و خدايى نيست و هرگز نمى تواند آفريدگار هستى و ارزانى دارنده نعمت ها و در خور پرستش باشد.

4- و از ديدگاه پاره اى ديگر منظور اين است كه: هان اى پيامبر! به شرك گرايان بگو: همان گونه كه من نخستين يكتاپرست نيستم و بسيارى پيش از من او را يكتا خوانده و به يگانگى پرستيده اند، بى گمان ذات پاك او فرزندى هم ندارد...

اين بيان درست به اين سخن مى ماند كه شما بگوييد: اگر من نويسنده باشم حسابدان و حسابرس هم هستم و منظورت در گفتار اين باشد كه: من نويسنده نيستم، بنابريان حسابدان هم نيستم.

5- و سرانجام اينكه به باور «سدى» و «ابومسلم» منظور اين است كه: اگر خدا فرزندى مى داشت، من نخستين كسى بودم كه او را مى پرستيدم، امّا ذات پاك او فرزندى ندارد.

اين بيان نيز به اين سخن مى ماند كه كسى بگويد: اگر حكمت ايجاب مى كرد كه جز خداى يكتا ديگرى را بپرستم چنين مى كردم و اگر دليل و برهانى بود كه خدا فرزندى دارد، من نيز مى گفتم او فرزند دارد، امّا چنين دليل و برهانى نيست، بنابراين خدا فرزندى ندارد.

با اين بيان آيه مورد بحث به روشنى نفى فرزند از ذات پاك و بى همتاى خدا مى كند، چرا كه در آيه، كارى ناشدنى بر كار ناشدنى ديگرى گره و پيوند خورده است.

آن گاه خداى فرزانه ذات پاك خويشتن را از اين بافته ها و پندارهاى شرك آلود و بى اساس منزّه اعلام مى دارد و مى فرمايد:

سُبْحَانَ رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ

پاك و منزّه است پروردگار آسمانها و زمين؛ پروردگار عرش از آنچه شرك گرايان در مورد او مى بافند و او را وصف مى كنند.

آرى، او آفريدگار آسمانها و زمين، پديدآورنده عرش و فرش و تدبيرگر دانا و تواناى هستى است و او از داشتن همتا و فرزند پاك و منزّه است، چرا كه آن خدايى كه توان آفرينش و تدبير كران تا كران هستى را دارد، نيازى به همتا و شريك و فرزند ندارد.

سپس خداى فرزانه روى سخن را به پيامبرش مى كند و در هشدارى سخت و تكان دهنده به شرك گرايان مى فرمايد:

فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَيَلْعَبُوا حَتَّى يُلَاقُوا يَوْمَهُمْ الَّذِي يُوعَدُونَ

هان اى پيامبر! پس آنان را رها كن و به حال خودشان واگذار تا در باطل و بيداد خويش فرو روند و در اين چند روزه زندگى ناپايدار دنيا به سرگرمى و بازى و غفلت بپردازند، تا روز كيفر و عذاب خويشتن را ديدار نمايند؛ همان روزى كه بارها و بارها، سخت و تكان دهنده به فرا رسيدن آن هشدار داده شده اند. گفتنى است كه منظور از روز مورد نظر كه به آنان وعده عذاب داده شده است، روز رستاخيز است.

در يازدهمين آيه مورد بحث در اشاره به قدرت بى كران آفريدگار و گرداننده هستى مى فرمايد:

وَهُوَ الَّذِي فِي السَّمَاءِ إِلَهٌ وَفِي الْأَرْضِ إِلَهٌ

و اوست آن قدرت بى كرانى كه هم در آسمانها خدايى است در خور پرستش و شايسته عبادت و بندگى، و هم در زمين و زمان.

در اين مورد كه چرا خدايى كه آفريدگار هستى در آسمان و زمين است، به طور جداگانه مورد تأكيد قرار گرفته است، دو نظر آمده است:

1- به باور گروهى اين تكرار تنها به خاطر تأكيد در اهميت مطلب است تا در انديشه ها و دل ها راه يابد و به فرهنگ تبديل گردد.

2- امّا به باور گروهى، افزون بر تأكيد اين اصل مهم و اساسى، اين تكرار روشنگر آن است كه آفريدگار توانا و داناى هستى، هم در آسمان در خور ستايش و عبادت است تا فرشتگان او را عبادت كنند و هم در زمين تا آدميان و پريان او را بپرستند؛

وَهُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ

و ذات پاك و بى همتاى او در همه كارها فرزانه و از منافع و مصالح همه بندگان آگاه و بر همه چيز داناست.

و در آخرين آيه مورد بحث مى فرمايد:

وَتَبَارَكَ الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا

و بزرگ و با بركت است آن كسى كه فرمانروايى آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است، از آنِ اوست.

آرى، ذات پاك او هم بزرگ و بابركت است و هم پاينده و برپادارنده؛ هم پربركت است و هم سرچشمه بركت ها و سعادت ها و نيك بختى هاست. و ذات پاك او برتر و بزرگتر از آن است كه براى او فرزند يا همسر و يا همتا و نظيرى پندارند كه بتواند همانند او در آسمانها يا زمين و يا ميان آن دو، بدون اجازه او كارى انجام دهد.

وَعِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ

و دانش و آگاهى از زمان فرارسيدن رستاخيز تنها نزد اوست؛ چرا كه كسى جز ذات پاك او به طور دقيق و مشخّص از هنگامه فرارسيدن رستاخيز آگاه نيست.

وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ

و همه شما تنها به سوى او بازگردانده خواهيد شد. آرى، همه شما در روز رستاخيز به سوى او بازمى گرديد و هركس در برابر عملكردش، به پاداش و كيفرى در خور رفتارش خواهد رسيد.

/ 46