/ سوره زخرف / آيه هاى 89 - 86 - ترجمه تفسیر مجمع البیان جلد 25

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر مجمع البیان - جلد 25

امین الاسلام طبرسی؛ ترجمه: علی کرمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

/ سوره زخرف / آيه هاى 89 - 86

86. وَلَا يَمْلِكُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ

87. وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى يُؤْفَكُونَ

88. وَقِيلِهِ يَا رَبِّ إِنَّ هَؤُلَاءِ قَوْمٌ لَا يُؤْمِنُونَ

89. فَاصْفَحْ عَنْهُمْ وَقُلْ سَلَامٌ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ

ترجمه

86. و آنهايى را كه [شرك گرايان ] جز [ذات پاك و بى همتاى ]او مى خوانند [و مى پرستند]، مالك شفاعت نيستند، مگر آن كسانى كه به حق گواهى داده اند و خود مى دانند.

87. و اگر از آنان بپرسى كه چه كسى آنان را آفريده است، بى گمان خواهند گفت: خدا؛ پس چگونه [به شرك و كفر] برگردانيده مى شوند؟

88. و خداى فرزانه شكايت پيامبرش را مى شنود، و نزد اوست علمِ به گفتار وى كه: پروردگارا! اينان گروهى هستند كه ايمان نمى آورند.

89. بنابراين از آنان روى بگردان و بگو: سلام [بر شما] پس به زودى خواهند دانست [كه ثمره شوم شرك و بيدادشان چيست ]!

تفسير

معبودهاى ناخواسته اى كه هماره بر يكتايى خدا گواهى دادند

شرك گرايان بر اين پندار خرافى بودند كه بتها و خدايان دروغين وسيله تقرّب آنان به بارگاه خدايند و در روز رستاخيز نيز آنان را شفاعت خواهند نمود، قرآن در نخستين آيه مورد بحث در نفى اين پندار خرافى مى فرمايد:

وَلَا يَمْلِكُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ الشَّفَاعَةَ

آن خدايان دروغين و آن بت هاى گوناگونى را كه شرك گرايان و كافران به خدايى گرفته و آنان را مى پرستند، هرگز نمى توانند در بارگاه خدا به سود پرستندگان خود كارى انجام دهند و آنان را شفاعت كنند؛ بنابراين پندار خرافى و احمقانه كفرگرايان - كه به اميد شفاعت معبودهاى دروغين خود نشسته اند و از آنها مى خواهند كه برايشان از بارگاه خدا آمرزش بخواهند و عذاب را از آنان دور سازند - پندارى پوچ و بى اساس است.

إِلَّا مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ

با اين بيان خدايان دروغين و بت ها و رهبران فريبكار در بارگاه خدا اجازه شفاعت ندارند و از آنها كارى ساخته نيست، و شفاعتِ آن كسانى پذيرفته است كه خود به حق گواهى دهند و توحيدگرا و يكتاپرست باشند، كه در اينجا منظور عيسى(ع) و مادرش مريم و عزيز و فرشتگان مى باشند كه به خواست خدا مى توانند شفاعت كنند؛ چرا كه خود به يكتايى خدا گواهى داده اند.

قتاده مى گويد: از ميان معبودهايى كه جز خدا پرستيده شده اند، مسيح و مريم و عزيز و فرشتگان هستند كه بدون رضايت خودشان از سوى شرك گرايان مورد پرستش قرار گرفته اند؛ به همين جهت هم در آيه شريفه كه شفاعت را از معبودها نفى مى كند، شفاعت اينان را استثنا مى كند و مى پذيرد، چرا كه اينان خود توحيدگرا بودند و به يكتايى خدا گواهى مى دادند و همگان را به يكتاگرايى و يكتاپرستى دعوت مى كردند و از شرك و كفر و اصلاح ستيزى هشدار مى دادند.

امّا به باور پاره اى منظور اين است كه: هيچ يك از فرشتگان و انسانها اختيار شفاعت در بارگاه خدا را ندارند، مگر آن كسانى كه به يكتايى خدا گواهى دهند؛ چرا كه گروهى از قريش، از جمله «نصربن حارث» گفتند: اگر آنچه را محمد(ص) مى گويد راست است، ما با فرشتگان طرح دوستى خواهيم ريخت تا آنان در پيشگاه خدا ما را شفاعت كنند كه آنان بهتر از هركس ديگر شفاعت خواهند نمود، و آن گاه بود كه اين آيه فرود آمد.

با اين بيان تفسير آيه اين است كه: فرشتگان به اذن خدا تنها در مورد ايمان آوردگان شفاعت مى كنند.

وَهُمْ يَعْلَمُونَ

و آنان آنچه را به وسيله زبان بدان گواهى مى دهند، نيك مى دانند و بدان يقين قلبى دارند.

آيه شريفه نشانگر آن است كه: حقيقت ايمان عبارت از باور عميق قلبى و شناخت دل؛ چرا كه خداى فرزانه گواهى به يكتايى ذات پاك و بى همتاى خود را شرط به آگاهى و علم و شناخت ژرف و عميق فرموده است، و اين همان گوهرى است كه وقتى در جان انسان بود مايه آرامش دل او نسبت به آن عقيده و باور مى گردد؛ به گونه اى كه در فراز و نشيب ها نه دستخوش ترديد مى گردد و نه تزلزل؛ و كسى نمى تواند آن ايمان عميق و استوار و آگاهانه او را تكان دهد.

قرآن در ادامه سخن در اين مورد روى سخن را به پيامبر گرامى مى كند و مى فرمايد:

وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَهُمْ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ

هان اى پيامبر! اگر از آنان بپرسى كه چه كسى آنان را آفريده است، خواهند گفت: خداى يكتا؛ چرا كه اين حقيقت را به روشنى و با الهام از خرد و فطرت توحيدگراى خود مى دانند؛ و درمى يابند كه بت هاى رنگارنگ آنها را شريك خدا مى پندارند، آنان را نيافريده اند و توان آفرينش و تدبيرى ندارد.

فَأَنَّى يُؤْفَكُونَ

با اين وصف چگونه آنان به كفر و شرك و گناه روى آورده و به پرستش غيرخدا كشيده مى شوند؟

در سوّمين آيه مورد بحث مى فرمايد:

وَقِيلِهِ يَا رَبِّ إِنَّ هَؤُلَاءِ قَوْمٌ لَا يُؤْمِنُونَ

به باور پاره اى از مفسران پيشين منظور اين است كه: اين سخن پيامبر شماست كه از شرك و بيداد قوم خويش و شرارت و گمراهگرى سردمداران آن به بارگاه خدا شكايت مى برد كه: پروردگارا! اينان ايمان نمى آورند و مردمى شرك گرايند!

از «قتاده» آورده اند كه آيه شريفه را اين گونه قرائت كرده است كه: و قال الرسول يا رب... كه در اين صورت روشن مى شود كه ضمير در واژه «قيله» به پيامبر باز مى گردد.

سلام مدارا و بردبارى

در آخرين آيه مورد بحث روى سخن را به پيامبر گرامى مى كند و مى فرمايد:

فَاصْفَحْ عَنْهُمْ

اينك كه چنين است از آن روى برتاب و آنان را به حال خود رها ساز؛

وَقُلْ سَلَامٌ

و به نشان بردبارى و مدارا بگو: سلام بر شما!

به باور پاره اى اين سلام نشان كناره گيرى و سلام دورى گزيدن از آنان است و نه سلام احترام؛ درست نظير اين سلام است كه مى فرمايد: «سلام عليكم لا نبتغى الجاهلين»(67) درود بر شما.

امّا به باور «قتاده» منظور اين است كه: اى پيامبر! به آنان سلام كن تا از شرارتشان در امان بمانى.

يادآورى مى گردد كه حكم اين آيه شريفه با حكم جهاد و آيات آن نسخ شده است.

و از «حسن» آورده اند كه منظورِ آيه شريفه اين است كه: هان اى پيامبر! از نادانى آنان درگذر و رفتار ظالمانه آنان را با بدى و تندى پاسخ مده.

با اين بيان خدا پيامبرش را به گذشت و بردبارى فرمان داده و حكم آيه شريفه نيز نسخ نشده است.

در آخرين فراز از آيه شريفه خداى فرزانه به آنان هشدار مى دهد كه:

فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ

و به زودى در روز رستاخيز و فرود انواع عذاب و كيفر بر آنان حقيقت را درخواهند يافت و خواهند دانست كه ثمره شوم شرك و بيدادشان چيست و چگونه دامانشان را مى گيرد.

پرتوى از آيات 1- تحليلى در مورد «سلام» و مفاهيم آن

واژه سلام در فرهنگ عرب به مفهوم امنيت و آسايش، خواستن سلامت و اعلام سلامتى، آرامش خاطر و آرامش دل؛ به مفهوم اعلام مهر و احترام، اعلام دوستى و صفا و آشتى و بيزارى از كشمكش و تنش، اعلام اطاعت و فرمانبردارى از حق، و به مفهوم درود و سلام گفتن به ديگرى آمده است.(68)

اين واژه دل انگيز و مهرانگيز از نام هاى گرانقدر و آرامش بخش خدا(69) و از نام هاى سراى سعادت و سلامت يا بهشت پرطراوت و زيباى خداست.(70)

با نگرش به فرهنگ و آداب و رسوم جامعه ها و تمدن هاى بشرى درمى يابيم كه مردم آن ها، چه در اوج رشد و شكوفايى يا انحطاط و عقب ماندگى، به هر صورت به هنگام رسيدن به همديگر، به گونه اى اداى احترام مى كنند و براى اين اداى احترام و اعلام فروتنى و تواضع و دوستى و مهر و صفا، نوعى ادب به كار مى برند و به همراه آن واژه هايى به كار مى گيرند كه بيانگر آن حال و آن خواسته قلبى باشد؛ اين واژه و اين قالب و اين رمز حرمت گذارى و اعلام مهر و اعلام دوستى و صفا در فرهنگ اسلام و آداب و رسوم مردم ما با واژه دل انگيز و مهرآفرين «سلام» بيان مى شود و «سلام» رساترين و زيباترين و روشن ترين رمز تحيت و درود و اعلام دوستى و مهر و صفاست.

با اين بيان «سلام» در فرهنگ دينى و ملّى ما يك فرهنگ است، از ادب انسانى است، و از آداب معاشرت و نشانه آراستگى به اخلاق و ارزش هاى اخلاقى است.

جالب است كه در قرآن شريف نيز اين واژه دل انگيز در همين مسير و قلمرو به كار رفته است؛ براى نمونه:

1- در آياتى از قرآن خداى فرزانه به نشان اعلام مهر و دوستى و گراميداشت و بزرگداشت از پيام آوران خويش، كه پرچم توحيدگرايى و پروا و آزادى و آزادگى و عدالت و دادگرى و پاكى و صفا و صلح و بهروزى و سعادت و سلامت و نجات و رستگارى و دفاع از حقوق بشر را در طى عصرها و نسل ها و در تيره ترين شرايط - كه هيچ نورى در شبستان ظلمت زده جامعه ها سوسو نمى كرد - به اهتزاز درآورده و به انسان اميد بخشيدند و او را به رسيدن به رشد و شكوفايى و زندگى در خور شأن انسان به حركت آوردند. آرى، خدا اين گونه به اين بزرگمردان سلام مى كند:

سلام على نوح فى العالمين،(71) درود بر نوح در ميان جهانيان،

و سلام على ابراهيم،(72) درود بر ابراهيم،

و سلام على موسى و هارون،(73) درود بر موسى و هارون!

سلام على آل ياسين...(74) سلام بر پيروان و خاندان الياس.

2- در آيات ديگرى قرآن شريف روشنگرى مى كند كه پيامبران به مناسبت ها و انگيزه هاى گوناگون به مردم سلام گفته اند؛ براى نمونه:

سلام عليك سأستغفر لك ربّى...(75)

ابراهيم گفت: درود بر تو، به زودى از پروردگارم براى تو آمرزش خواهم خواست، چرا كه او هماره نسبت به من پرمهر بوده است.

در اين آيه، سلام و درود در اميد بخشيدن به لغزشكاران و ايجاد انگيزه در راهيابى و اصلاح پذيرى آنان به كار رفته است.

و نيز خدا به پيامبر مهر فرمان مى دهد كه بر دانش طلبان و پژوهشگران و دانشجويانى كه در انديشه شناخت و رشد و آگاهى هستند، سلام گويد و از آنان استقبال نمايد:

و اذا جاؤك الّذين يؤمنون باياتنا، فقل سلام عليكم...(76)

و هنگامى كه آن كسانى كه به آيات ما ايمان مى آورند، نزد تو اى پيامبر! مى آيند، بگو درود بر شما! پروردگارتان مهر و رحمت را بر خود مقرر داشته است كه هركس از شما به نادانى كار ناپسندى انجام دهد و آن گاه توبه نمايد و به اصلاح خويش پردازد، خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.

3- از برخى آيات ديگر قرآن درمى يابيم كه فرشتگان مرگ و دريافت دارنده روح انسان ها به هنگام رحلت خوبان و شايسته كرداران با درود و سلامى خوش و نويدبخش بر آنان وارد مى گردند و به گونه اى دل انگيز جان او را مى ستانند و به آنان نويد بهشت و نيك بختى جاودانه مى دهند. الّذين تتوماهم الملائكة طيبين يقولون سلام عليكم...(77)

4- از گروه ديگرى از آيات چنين دريافت مى گردد كه درود و سلامِ نيك بخت ترين انسان ها يا بهشتيان به هنگام ديدار و روبه رو شدن به يكديگر، واژه مهرانگيز و شادى بخش «سلام» است.

در اين مورد مى فرمايد:

تحيتهم فيها سلام.(78)

درود و سلام آنان به هنگام ديدار يكديگر «سلام» است. و نيز مى فرمايد:

اولئك يجزون الغرفة بما صبروا و يلقون فيها تحية و سلاماً.(79)

بهشتيان نيك بخت و سرفراز به پاداش شكيبايى شان از غرفه هاى زيبا و وصف ناپذير بهشت بهره مى برند و به آنان درود و سلام نثار مى كنند.

4- در آيات ديگرى به مردم با ايمان دستور مى رسد كه به مناسبت هاى گوناگون و به هنگام روبه رو شدن با يكديگر به وسيله واژه سلام، ديدار يكديگر را گرامى دارند و اعلام مهر و دوستى نمايند و اگر ديگرى بر آنان پيشى گرفت و سلام گفت پاسخ آن را به گونه اى بهتر و گرم تر از آن بدهد.

و اذا حيتم بتحيةٍ فحيوا باحسن منها اوردوها...(80)

و هنگامى كه كسى به شما مردم درود و سلام گفت، پاسخ او را به بهتر از آن يا همانند آن بدهيد...

سفارش به اين ادب مهرانگيز در روايات

گذشت كه درود و سلام به شيوه اسلامى و قرآنى آن، اعلام دوستى و صفا و امنيت بخشى و آرامش دهى و نشانگر صلح و آزادمنشى و دعا براى زندگى و سلامت و پايدارى است؛ و اين بار و محتوا و مفهومِ «سلام» است كه آن را از سبك و شيوه ديگر جامعه ها و ملت ها در اداى احترام به يكديگر ممتاز مى سازد و برترى مى بخشد، چرا كه هم نشان ادب و احترام و تضمين گر كرامت و انگيزاننده مهر است، و هم به دور از ذلت و حقارت و دميدن روح فرومايگى و ذلت پذيرى بر جان ها؛ درست به همين دليل است كه در فرهنگ پيشوايان دين و گفتار روح بخش و عملكرد سرشار از ادب و كرامت و اختلاف آنان به رعايت اين ادب انسانى و اسلامى بسيار سفارش شده است، براى نمونه:

1- از پيامبر گرامى آورده اند كه فرمود:

اِنَّ اُولى الناسِ بِاللّه وَ بِرَسُولِهِ مَنْ بَدَأَ بِالسَّلامِ.(81)

سزاوارترين انسان ها به مهر و لطف خدا و پيامبر كسى كه در ديدار و رويارويى با ديگران آغازگر سلام باشد و مژده رسان مهر و نسيم صلح و صفا و امنيت دهى و امنيت خواهى براى همگان.

2- و فرمود:

البخيلُ مَن بَخيلَ بالسَّلامِ.(82)

بخيل و تنگ چشم آن كسى است كه در نثار سلام و درود به ديگران و اعلام مهر و امنيت بخل ورزد.

3- و فرمود: اِنَّ السلامَ اسمٌ من اسماءِاللهِ، فَأَفْشُوهُ بَيْنَكُمْ.(83)

واژه سلام، نامى بلند و آرامش بخش از نام هاى خداست؛ پس آن را بسان نسيم زندگى سازى در كالبد جامعه و فرهنگ زندگى خود جريان دهيد و آشكار سازيد و رواج بخشيد.

4- و فرمود:

مَنْ بَدَءَ بِالكلامِ قَبلَ السّلامِ فَلا تَجيبُوه.(84)

كسى كه پيش از نثار درود و سلام سخن آغاز كرد پاسخ او را ندهيد.

5- حضرت باقر فرمود:

اِنّ اللهَ يُحِبُّ اِفشاءَ السّلام.(85)

خداى فرزانه نثار درود و سلام به مردم را دوست مى دارد.

6- و نيز از سومين امام نور آورده اند كه فرمود:

لِلسَّلامِ سَبْعوها حَسَنَةٌ: تسعُ وَ يسُّونَ لِلْمُبْتَدى و واحِدَةٌ لِلراد.(86)

براى سلام و نثار درود هفتاد پاداش است كه 69 پاداش آن به آغازگر آن است، و يك پاداش آن براى پاسخ دهنده.

7- و جالب است كه آراستگى به اين فرهنگ و ادب اسلامى نه تنها براى آشنا كه براى ناآشنا نيز سفارش شده است، چرا كه مردى از پيامبر گرامى در مورد كار نيك و شايسته پرسيد كه: اى العمل خير؟ كدامين كار نيك و خوب است؟ كه آن حضرت فرمود: پذيرايى و غذا دادن به بندگان خدا، و نثار سلام و سلامتى بر آشنا و ناآشنا.

تطعم الطعام و تقرء السّلام على مَن عرفت و من لم تعرف.

انواع و اقسام سلام

با دقت در آيات و روايات در اين مورد چنين دريافت مى گردد كه سلام داراى اقسام چندگانه اى است ؛ كه عبارتند از:

1- سلام مهر و دوستى،(87)

2- سلام گراميداشت و تجليل،(88)

3- سلام اعلام صلح و صفا و دورى از تنش و كشمكش و خشونت.(89)

4- سلام اعلام ورود به حريم زندگى و كار ديگران، پس از رضايت آنان.(90)

5- سلام اجازه خواهى براى وارد زدن به حريم منزل يا محفل ديگران.(91)

6- سلام گذشت كريمانه و بزرگ منشانه(92)

7- سلام استقبال از حق گرايى و كمال جويى و اصلاح پذيرى و دانش طلبى.(93)

8- و ديگر سلام بردبارى و مدارا كه ويژه مديران و كارگزاران و رهبران و سياست مداران مردمى و نقد و نظارت پذير و درست انديش و رعايت گر حقوق مردم است.

فاصفح عنهم و قل سلام عليكم لا نبتغى المجاهدين.(94)

2- پرتوى از سوره مباركه

ترجمه و تفسير آيات چهل و سوّمين سوره از سوره هاى قرآن شريف نيز به لطف خدا به پايان رسيد، و اينك در آستانه سوره چهل و چهارم ايستاده ايم.

در عبور از اين بوستان از كنار گل ها و لاله هاى عطرآگين و جانبخشى از مفاهيم و معارف قرآنى گذشتيم كه اگر بخواهيم يك بار ديگر به آنها بنگريم، با اين عناوين متنوع روبه رو مى شويم:

1- پرتوى از عظمت قرآن،

2- نگرشى به شخصيت والاى پيامبر،

3- واكنش شرك و استبداد در برابر وحى و رسالت،

4- زنجيره اى از نشانه هاى خدا در آسمانها و زمين،

5- پرتوى از نشانه هاى او در دنياى وجود انسان،

6- اشاره اى به نعمت هاى گران خدا،

7- پيكار فكرى با شرك و انحراف و استبداد،

8- پيكار با دنباله رويها و خرافات...

9- اشاره اى به سرگذشت پاره اى از پيامبران بزرگ و اصلاحگر،

10- رستاخيز و اصل پاداش و كيفر،

11- سرنوشت ها...

12- دگرگويى فرهنگ ها و ارزشها و آرمان ها و هدف ها،

13- نفى برترى جويى، انحصارگرى، خودكامگى و خشونت و بيداد در همه چهره ها، و نكاتى ظريف و عبرت آموز و عبرت انگيز و انسان پرور ديگرى كه گذشت.

/ 46