11 - آيا به آنان كه دورويى پيشه كرده اند ننگريستى كه به برادران خود از اهل كتاب كه كفر ورزيده اند مى گويند: اگر شما [از شهر و ديار خويش ] بيرون رانده شويد، به يقين ما همراهتان بيرون مى آييم و هرگز درباره شما از كسى فرمان نمى بريم؛ و اگر با شما پيكار شود، بى گمان ما شما را يارى خواهيم نمود؟! و خدا گواهى مى دهد كه آنان دروغگويانند.12 - بى گمان اگر [اهل كتاب ] بيرون رانده شوند، آنان به همراهشان بيرون نمى روند، و اگر با آنان [به كيفر پيمان شكنى و تجاوزكارى ] پيكار گردد [اينان ]آنان را يارى نخواهند رساند؛ و بى ترديد اگر [هم ] آنان را يارى رسانند [پس از اندك پيكارى به ميدان مبارزه ] پشت مى نمايند و آن گاه از [هيچ كجا] يارى نخواهند شد.13 - بى ترديد شما در دل هاى آنان از خدا[ى دادگر و توانا ]هراس انگيزتر هستيد؛ [و] اين [پندار احمقانه ] به خاطر آن است كه آنان مردمى هستند كه [حقيقت را] نمى فهمند [و درنمى يابند].14 - آنان جز به صورت گروهى [آن هم ] در قريه هايى داراى [برج و بارو و ]استحكامات [نظامى ]، يا از پشت ديوارها با شما پيكار نخواهند كرد؛ پيكار آنان در ميان خودشان سخت است، [امّا در برابر شما سست ]؛ آنان را پيوسته [و يكپارچه ]مى پندارى در حالى كه دل هايشان پراكنده است، چرا كه آنان مردمى هستند كه خرد خويش را به كار نمى گيرند.15 - [وصف آنان ] بسان وصف كسانى است كه اندكى پيش از آنان بودند [و در پيكار «بدر»، طعم تلخ ] پيامد كار [زشت و ظالمانه ]خود را چشيدند، و [در روز رستاخيز] برايشان عذابى دردناك خواهد بود.
نگرشى بر واژه ها
رهبة: اين واژه در اصل به مفهوم ترس و هراس عميق و ريشه دارى آمده است كه آثار آن در گفتار و عمل و چهره و ظاهر نمايان مى گردد.قُرى: جمع «قريه» به مفهوم روستا، ديار و آبادى آمده است و گاه به شهر نيز گفته مى شود، چرا كه گاه به مفهوم انسان هاى گرد آمده در يك جا نيز به كار رفته است.مُحصنة: از ريشه و ماده «حصن» به مفهوم «دژ» آمده است.جُدُر: اين واژه جمع «جدار» به معناى ديوار آمده است.شتى: اين واژه جمع «شتيت» به مفهوم پراكنده و از هم گسسته آمده است.
تفسير
نهان كارى و فتنه انگيزى اهل ريا و نفاق
در آيات پيش، خداى فرزانه از سه گروه به نيكى ياد نمود و هر كدام را به ويژگى ها و نشانه هايى سازنده و افتخارآفرين وصف فرمود:1 - از مهاجرانى ياد نمود كه در پى حق و عدالت از خانه و كاشانه خويش دست شسته و راه ديار غربت را برگزيدند و به سوى پيامبر مهر و عدالت هجرت كردند.2 - از «انصار» و ياران مدنى پيامبر ياد كرد كه هم به خدا و پيامبر ايمان آوردند و راه آزادى و عدالت را برگزيدند و هم در اين راه، مهاجران را در سراها و سرزمين خويش پناه دادند.3 - سپس از «تابعان» يا نسل هاى آنان ياد كرد كه در گرايش به حق و عدالت و انجام نيكى و عملكرد انسانى، راه آن دو گروه را در پيش گرفته و در نتيجه در خور بهشت پرطراوت و پرنعمت خدا و مهر و لطف او شدند. آرى، پس از بيان روشنگرانه و درس آموزى در مورد اين گروه هاى سه گانه اينك در اشاره به تاريك انديشى و كفرانگرى و گناهكارى دورويان و نفاقگرايان كه بر خلاف ظاهر خويش، درونى آلوده و ستمكار دارند و آن را زير ستار ايمان و اسلام نهان مى دارند، مى فرمايد:أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ نافَقُوا يَقُولُونَ لِإِخْوانِهِمُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ آيا به آنان كه دورويى و نفاق پيشه كرده اند ننگريستى كه هماره به برادران و همفكران كفرگرا و اصلاح ناپذير خويش از اهل كتاب نظير «بنى نضير» مى گويند:لَئِنْ أُخْرِجْتُمْ لَنَخْرُجَنَّ مَعَكُمْ اگر شما را از خانه و ديار خويش به هر نام و عنوانى بيرون كنند، ما نيز با شما به عنوان همدردى و مساعدت و همراهتان بيرون خواهيم آمد.وَ لا نُطِيعُ فِيكُمْ أَحَداً أَبَداًو سخن و گفتار هيچ كس، حتى محمد (ص) را به گوش نخواهيم سپرد و در راه پيكار با شما از هيچ كس فرمان نخواهيم برد.آن گاه در اشاره به ناديده گرفتن نويدهاى خدا و پيامبر در يارى رسانى به مردم باايمان و عدالت خواه در برابر تجاوزكاران و اصلاح ناپذيران از سوى همين گروه نفاقگرا و رياكار و مردم فريب مى افزايد:وَ إِنْ قُوتِلْتُمْ لَنَنْصُرَنَّكُمْ و اگر هم با شما پيكار گردد و برخوردى را پيش آورند، ما به يارى شما برخواهيم خاست و از شما دفاع خواهيم كرد.و در آخرين فراز آيه شريفه در اشاره به دروغ پردازى و بازيگرى آنان مى فرمايد:وَ اللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ و خدا گواهى مى دهد كه اين مدعيان دروغين ايمان و اسلام در آنچه از همراهى و همگامى با فتنه گران يهود در بيرون رفتن به همراه آنان از مدينه و يا پيكار به سود آنان مى گويند و مى بافند، دروغگويانند.آن گاه در روشنگرى بيشتر در مورد ادعاها و وعده هاى دروغين و توخالى نفاقگرايان و اصلاح ناپذيران در بيرون رفتن از مدينه به همراه تجاوزكاران يهود و يا يارى رسانى به آنان در پيكار مى فرمايد:لَئِنْ أُخْرِجُوا لا يَخْرُجُونَ مَعَهُمْ اگر يهوديان را به كيفر پيمان شكنى و بيداد از مدينه برانند، اين مدعيان رياكار با آنان نخواهند رفت،وَ لَئِنْ قُوتِلُوا لا يَنْصُرُونَهُمْ و اگر با آنان پيكارى نيز پيش آيد، اين رياكاران ظاهرساز به يارى آنان برنخواهند خاست.وَ لَئِنْ نَصَرُوهُمْ لَيُوَلُّنَّ الْأَدْبارَو اگر به سخن خويش عمل كنند و به يارى تجاوزكاران برخيزند - كه با دقّت در كلام حق چنين نخواهد شد - به زودى پشت به ميدان پيكار نموده و فرار را برقرار ترجيح خواهند داد.از ديدگاه پاره اى منظور اين است كه: و اگر باقى مانده اى از نفاقگرايان، تجاوزكاران يهود را يارى كنند پس از اندك پيكارى پشت به ميدان مى كنند و مى گريزند.با اين بيان ميان دو فراز از آيه شريفه كه مى فرمايد: ثُمَّ لا يُنْصَرُونَ و اگر با تجاوزكاران يهود پيكار گردد، اينان آنان را يارى نخواهند كرد، و اگر باقى مانده اينان هم به يارى آنان برخيزند، پس از اندك پيكارى پشت به ميدان نموده و خواهند گريخت.ثُمَّ لا يُنْصَرُونَ سپس اگر اندك نيرويى هم براى آنان باشد و به وسيله آن به راستى بخواهند تجاوزكاران يهود را يارى كنند، آنان از يارى اينان هيچ سود و بهره اى نخواهند برد و به كيفر بيداد خود خواهند رسيد.لازم به يادآورى است كه اين آيه مباركه پيش از بيرون رفتن يهود «بنى نضير» فرود آمد و از آينده گزارش داد و همگان ديدند كه پس از فرود اين آيه آنان به كيفر پيمان شكنى و آغاز تجاوز و نقشه پردازى براى ترور و تخريب بيرون رانده شدند و دست به اندك پيكارى هم زدند، امّا نفاقگرايان و مدعيان دروغ پرداز، نه با آنان بيرون رفتند و نه به يارى آنان برخاستند، و جريان كار همان گونه بود كه خدا در آيه اى كه گذشت خبر داده بود.به باور برخى منظور از واژه «لأخوانهم» در آيه مورد بحث دو گروه «بنى نضير» و «بنى قريظه» مى باشند كه نفاقگرايانِ اصلاح ناپذير به هنگام رانده شدن گروه نخست، بر خلاف عهد و پيمان و وعده هاى دروغين خويش با آنان، به همراهشان بيرون نرفتند و در پيكار تجاوزكارانه گروه دوم بر ضد مردم عدالتخواه و باايمان نيز به يارى آنان برنخاستند و به وعده هاى خويش پشت پا زدند.در سومين آيه مورد بحث خداى فرزانه روى سخن را به مردم باايمان و اصلاح طلب مى كند و مى فرمايد:لَأَنْتُمْ أَشَدُّ رَهْبَةً فِي صُدُورِهِمْ مِنَ اللَّهِ واقعيت اين است كه ترس از شما در دل هاى نفاقگرايان بيشتر از ترس از خداى تواناست و شما در دل هاى آنان هراس انگيزتر از ذات بى همتا و شكست ناپذير او جلوه كرده ايد! چرا كه اينان شما را مى نگرند و از هدف هاى عادلانه شما و تصميم و عزم جدى شما آگاه هستند، امّا خداى يكتا را نمى بينند و نمى شناسند و به ذات پاك او ايمان ندارند؛ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَفْقَهُونَ چرا كه اينان مردمى هستند كه در آفت تاريك انديشى و نادانى گرفتارند و حق را نمى شناسند و از عظمت خدا و قدرت وصف ناپذير او و سختى عذاب و كيفر سراى آخرت چيزى نمى دانند.در چهارمين آيه مورد بحث در ترسيم نشانه هاى روشن اين وحشت آنان مى فرمايد:لا يُقاتِلُونَكُمْ جَمِيعاً إِلاَّ فِي قُرىً مُحَصَّنَةٍآنان هرگز با شما مردم باايمان و عدالت خواه به صورت گروهى و يكپارچه جز در روستاها و دژهاى استوار و در پناه برج و باروها و استحكامات نظامى - كه دست يابى به آن ها و گشودن درهاى آن ها بسيار مشكل است - نمى جنگند؛أَوْ مِنْ وَراءِ جُدُرٍو يا جز از پشت ديوارها بر شما تير و سنگ نمى افكنند...به بيان ديگر، منظور آيه اين است كه: اين نفاقگرايان فتنه گر براى پيكار با شما مردم اصلاح طلب و خداجو و آزادمنش پا به ميدان پيكار نمى گذارند، بلكه تنها در دژها و سنگرهاى محكم و آماده شده در قلعه ها و استحكامات نظامى و يا از پشت ديوارها و كمين گاه ها به جنگ شما بر مى خيزند و يا سنگ و تيرى به سوى شما نشانه مى روند و هرگز جرئت نزديك شدن به شما را ندارند.بَأْسُهُمْ بَيْنَهُمْ شَدِيدٌدشمنى و پيكار پاره اى ازآنان با پاره اى ديگر سخت و كوبنده و بى رحمانه است و دل هايشان هماهنگ و همگرا نيست.به باور پاره اى منظور اين است كه: نيرو و توان آنان در ميان جامعه خودشان سخت و شكننده است، امّا هنگامى كه با شما روبه رو مى گردند و منطق نيرومند و انديشه نو شما را مى نگرند و تصميم جدّى شما را ارزيابى مى كنند، به خاطر هراسى كه خدا بر دل هاى آنان افكنده است، از شما دور مى شوند و جرئت رويارويى در خود نمى يابند!تَحْسَبُهُمْ جَمِيعاًشما آنان را به ظاهر يكپارچه و هماهنگ مى نگرى، امّا اين ظاهرسازى است...وَ قُلُوبُهُمْ شَتَّى در حالى كه دل ها و قلب ها و انديشه ها و هدف هاى آنان ناهماهنگ بايكديگر است و آنان به همين دليل با وجود اتحاد ظاهرى پراكنده اند و به همين جهت هم خدا ذلت و شكست را بر آنان مقرر فرموده است.«مجاهد» بر آن است كه منظور دل ها نفاقگرايان و اهل كتاب مى باشد كه با وجود عهد و پيمان ظاهرى و سخت براى مبارزه با پيامبر دل هاى آنان پراكنده است.ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَعْقِلُونَ و اين گمراهى و تاريك انديشى آنان به خاطر آن است كه آنان مردمى هستند كه خرد خويش را به كار نمى گيرند تا صلاح را از فساد و هدايت را از بيراهه روى و نگون سارى بشناسند و جز اين نيست كه دل هاى كسانى كه به نداى خرد يا پيامبر باطنى خويش گوش نسپارند دستخوش گمراهى و تفرقه مى گردد؛ چرا كه هدف والاى حق و عدالت يكى است و خرد سالم انسان را به سوى خدا و انجام كارهاى شايسته و عادلانه فرامى خواند، امّا هنگامى كه دل ها با خرد و وجدان هماهنگ نشدند، به دليل هواهاى آن ها به آفت پراكندگى دچار مى گردند.در آخرين آيه مورد بحث در قالب مثالى زيبا و روشنگر در مورد نفاقگرايان و يهود «بنى نضير» مى فرمايد:كَمَثَلِ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ قَرِيباً ذاقُوا وَبالَ أَمْرِهِمْ داستان يهود «بنى نضير» بسان آن كسانى است كه در گذشته اى نه چندان دور در اين جهان بودند و زيستند و طعم تلخ عملكرد نادرست و ظالمانه و تاريك انديشى خود را چشيدند...آنچه آمد ترجمه و برداشتى از آيه است، امّا در تفسير آن دو نظر آمده است:1 - به باور برخى از مفسران پيشين از جمله «زهرى» منظور اين است كه: وصف يهود «بنى نضير» در گوش سپردن به وعده ها و بافته هاى منافقان و مغرور شدن به شمار و امكانات آنان بسان وصف كسانى است كه پيش از اينان به بافته ها و وعده ها و نيرو و امكانات گروه همانند آنان دل خوش داشته و جنگ «بدر» را بر ضد پيامبر و مردم باايمان به راه انداختند و طعم تلخ آتش افروزى و جنگ طلبى خود را چشيدند.يادآورى مى گردد كه منظور از اين گروه فريب خورده، شرك و استبداد مكه مى باشد كه به وعده همكارى و همراهى گروه ديگرى از يهود وارد جنگ شدند و اين جريان شش ماه پيش از پيمان شكنى گروه «بنى نضير» اتفاق افتاد.2 - امّا به باور «ابن عباس» منظور از گروهى كه اندكى پيش از «بنى نضير» بودند، يهود «بنى قين قاع» مى باشند كه در شرايط سختى پيمان زندگى مسالمت آميز با پيامبر را پس از جنگ بدر شكستند و پيامبر گرامى به كيفر عهدشكنى و آغاز همكارى با تجاوزكاران قريش به آنان دستور داد تا از مدينه بيرون بروند. آنان آماده حركت بودند كه «عبدالله بن ابىّ» كه سردسته اهل نفاق و ريا بود، به آنان گفت: شما اكنون از حركت خوددارى كنيد تا من نزد پيامبر بروم و در اين مورد با آن حضرت گفت گو نمايم و يا بازگردم و با شما وارد دژها و قلعه هايتان گردم و در كنارتان باشم.آرى، منافقان در انديشه فرستادن «عبدالله بن ابىّ» به سوى آنان بودند، امّا در ادامه كار از يارى رسانى به يهود خوددارى كردند و آنان را رها ساختند.وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ و براى آنان در سراى آخرت عذابى دردناك خواهد بود.