/ سوره حشر / آيه هاى 20 - 16 - ترجمه تفسیر مجمع البیان جلد 28

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر مجمع البیان - جلد 28

امین الاسلام طبرسی؛ ترجمه: علی کرمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

/ سوره حشر / آيه هاى 20 - 16

16 . كَمَثَلِ الشَّيْطانِ إِذْ قالَ لِلْإِنْسانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قالَ إِنِّي بَرِي ءٌ مِنْكَ إِنِّي أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمِينَ.

17 . فَكانَ عاقِبَتَهُما أَنَّهُما فِي النَّارِ خالِدَيْنِ فِيها وَ ذلِكَ جَزاءُ الظَّالِمِينَ.

18 . يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ.

19 . وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ.

20 . لا يَسْتَوِي أَصْحابُ النَّارِ وَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمُ الْفائِزُونَ.

ترجمه

16 - بسان [وصف و] مَثَل شيطان آن گاه كه به انسان گفت: كفر بورز! پس هنگامى كه او كفر ورزيد، گفت: بى گمان من از تو بيزارم؛ من از خدا كه پروردگار جهان است مى ترسم [و حساب مى برم ].

17 - پس سرانجامِ آن دو اين شد كه هر دو در آتش [شعله ور دوزخ ] جاى دارند در حالى كه در آن ماندگار خواهند بود؛ و اين است كيفر بيدادگران.

18 - هان اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از خدا پروا كنيد؛ و هر كس بايد بنگرد كه براى فردا[ى خويش ] چه [توشه اى از] پيش فرستاده است و از خدا پروا نماييد كه خدا به آنچه انجام مى دهيد آگاه است.

19 - و بسان كسانى نباشيد كه خدا را از ياد بردند و [ذات بى همتاى او نيز ]خودشان را از ياد آنان برد! اينان همان مردم نافرمانند.

20 - دوزخيان و بهشتيان با هم برابر نيستند؛ بهشتيان هستند كه كامياب شدگانند.

نگرشى بر واژه ها

وبال: اين واژه در اصل از «وابل» به مفهوم باران سخت و سنگين و هراس انگيز گرفته شده، و به انسان بدفرجام و شوم عاقبت گفته مى شود.

غد: اين واژه در اصل «غدو» بوده، اما در قرآن با حذف «و» و به مفهوم «فردا» آمده است، كه به روز رستاخيز اشاره دارد؛ چرا كه فرداى رستاخيز با توجه به گذر سريع عمر در اين جهان به سرعت خواهد رسيد.

اين واژه در اشعار عرب با همان «و» آمده است براى نمونه به اين شعر بنگريد:




  • لا تقلواها و ادلواها دلواً
    انّ مع اليوم اخاها غدّواً



  • انّ مع اليوم اخاها غدّواً
    انّ مع اليوم اخاها غدّواً



ماده شتر را با خشونت و تندى مرانيد، بلكه با نرمش و به گونه اى آهسته و مدارا برانيد؛ چرا كه با امروز برادرش فرا خواهد بود.

تفسير

روشنگرى و اندرزدهى در قالب مثالى زيبا

در نخستين آيه مورد بحث - كه قرآن شريف هم چنان داستان «بنى نضير» با منافقان را پى مى گيرد - در قالب مثال و تشبيه جالب و درس آموزى در ترسيم حال و روز و موقعيت هر كدام از اين دو گروه مى فرمايد:

كَمَثَلِ الشَّيْطانِ إِذْ قالَ لِلْإِنْسانِ اكْفُرْ

وصف و مثال منافقان در فريب دادن «بنى نضير» و شكست دادن آنان، بسان وصف و داستان شيطان است كه به انسان گفت: بر خداى بى همتا كفر بورز و راه ناسپاسى را در پيش گير تا گرفتارى هايت را برطرف سازم و تو را نجات دهم.

«ابن عباس» مى گويد: منظور از «انسان» در آيه شريفه، عابد بنى اسرائيل بود كه شيطان در راه گمراه ساختن او به وى نزديك شد و به او وسوسه نمود تا راه كفرانگرى در پيش گيرد و ناسپاسى كند و به خداى يكتا كفر ورزد.

در اين مورد آورده است كه: در جامعه بنى اسرائيل مرد عبادت پيشه و پارسايى زندگى مى كرد كه نامش «برصيصا» بود.

اين بنده خدا عمرى را به پرستش خداى يكتا و بندگى او سپرى كرده، و در پرتو يكتاگرايى و يكتاپرستى و عبادت به مقامى اوج گرفته بود، كه خدا دعاى او را در حق بيماران و ديوانگان و درماندگان هم مى پذيرفت و خواسته اش را برمى آورد. به همين دليل اين گروه هاى آسيب پذير نزد او مى آمدند و او دست به راز و نياز به بارگاه خدا مى برد و شفاى آنان را از سرچشمه قدرت ها مى جست و خدا نيز شفا مى بخشيد و بهبود مى يافتند!

روزى بانويى زيبا را كه به جنون گرفتار شده بود، نزد او آوردند و از عابد تقاضا نمودند تا برايش دعا كند. پس از اين كه برادران آن زن او را در عبادتگاه «عابد» نهادند و رفتند، شيطان به وسوسه عابد پرداخت و آن زن زيبا و صاحب جمال را به گونه اى در نظرش زيباتر و فريبنده تر آراست و پرداخت تا «عابد» بيچاره را فريفت و دامان وى را به تجاوز و گناه آلود.

آن زن باردار گرديد و اثر باردارى هر روز بيشتر هويدا گشت و عابد در معرض رسوايى قرار گرفت؛ از اين رو دست به شقاوتى ديگر زد و آن زن بى گناه را كشت و در زير خاك نهان داشت.

پس از اين دو رويداد زشت و ظالمانه در پرستشگاه «عابد»، شيطان نزد يكى از برادران آن زن رفت و ضمن بيان داستان تكاندهنده تجاوز و جنايت «عابد» قبر آن زن را نيز به او نشان داد.

اين مرد پس از دريافت خبر، نزد ديگر برادران شتافت و از آن جنايت دهشتناك سخن گفت و چيزى نگذشت كه داستان جنايت به گوش شاه رسيد و او به همراه مردم به سوى معبد «عابد» به راه افتاد و با حضور مردم، «عابد» را به محاسبه و محاكمه كشيد.

«عابد» به ناگزير لب به بيان حقيقت گشود و جنايت هولناكى را كه پيش آمده بود، باز گفت و شاه دستور داد تا او را به كيفر زشت كردارى و شقاوتش به دار زنند تا عبرتى براى ديگران گردد.

«عابد» را بر فراز چوبه دار كشيدند. درست در آن لحظات شيطان پرفريب در نظر او مجسم شد و گفت: هان اى بنده نگونبخت خدا، من بودم كه تو را به اين رسوايى و نگون سارى كشاندم؛ اينك اگر مرا فرمان برى، تو را نجات خواهم داد؛ آيا حاضرى آنچه مى گويم انجام دهى؟

«عابد» گفت: آرى، بگو... بگو... كه ديگر فرصتى نمانده است!

شيطان گفت: در برابر من سر سجده و بندگى بر خاك نِه تا تو را نجات دهم.

پرسيد: آخر چگونه؟ مگر نمى نگرى كه من بر چوبه دار بسته شده ام!

گفت: سجده و نشان بندگى تو را با اشاره نيز مى پذيرم.

«عابد» بيچاره با اشاره، شيطان را سجده كرد و به خداى يكتا كفر ورزيد و بر گمراهى و بدبختى خويش افزود؛ چرا كه بر بيراهه هر آنچه بيشتر گام سپارند، گمراهتر مى شوند و بر گناه هر چه اصرار ورزند، از خدا دورتر...

و آن گاه شيطان پس از به تباهى و رسوايى و كفر كشاندن آن بنده خدا نه ديگر باره به سراغ او آمد و نه براى نجات او كارى كرد!(293)

«ابن عباس» پس از بيان اين داستان تكاندهنده و عبرت آموز، مى گويد: و اين است منظور آيه مورد بحث كه مى فرمايد:

كَمَثَلِ الشَّيْطانِ إِذْ قالَ لِلْإِنْسانِ اكْفُرْ

وصف و مثال آن تيره بخت در فريب دادن «بنى نضير» و شكست دادن آنان، بسان وصف و داستان شيطان است كه به انسان گفت: بر خداى بى همتا كفر بورز و راه ناسپاسى را در پيش گير تا گرفتارى هايت را برطرف سازم و تو را نجات دهم.

در ادامه آيه شريفه مى فرمايد:

فَلَمَّا كَفَرَ قالَ إِنِّي بَرِي ءٌ مِنْكَ

امّا هنگامى كه انسان كفر ورزيد، شيطان گفت: من از تو و رفتار و كردارت بيزارم!

آرى، اين آيه شريفه بيانگر حال و روز و موقعيت «بنى نضير» است كه به بافته هاى دروغين و بى اساس منافقان فريب خوردند و با شكستن پيمان خويش با پيامبر، دست به تجاوز و ستم گشودند و آن گاه كه در شرايط سختى گرفتار آمدند، وسوسه گران از آنان بيزارى جسته و آنان را تنها نهادند و تسليم كيفر كارشان نمودند!

امّا از ديدگاه برخى آيه شريفه در انديشه بيان داستان روز «بدر» است كه شيطان، شرك و استبداد را به پيكار با پيامبر وسوسه مى كرد، امّا آن گاه كه فرشتگان را ديد كه براى يارى رساندن به پيامبر گرامى فرود آمده اند پا به فرار نهاد و گريخت و فرياد برآورد كه: من از خدا مى ترسم!

به باور «مجاهد» آيه شريفه در حقيقت جنس شيطان و انسان را در نظر دارد و روشنگرى مى كند كه اين موجود فريبكار به دليل دشمنى ديرينه اش با انسان هماره در انديشه گمراهگرى و وسوسه اوست و زمانى كه به خواسته خويش دست يافت واو را به تباهى كفر و بيداد كشيد، از او بيزارى مى جويد.

آرى، شيطان پس از گمراهگرى انسان ها آنان را با ره آورد شوم كارشان رها مى كند و مى گويد:

إِنِّي أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمِينَ

به يقين من از خداى جهانيان مى ترسم و از كيفر دردناك او در روز رستاخيز سخت بيمناكم.

آن گاه در اشاره به فرجام كار شيطان و رهروان راه او و نيز منافقان و گروه تجاوزكار و بدانديش «بنى نضير» مى فرمايد:

فَكانَ عاقِبَتَهُما أَنَّهُما فِي النَّارِ خالِدَيْنِ فِيها

پس سرانجام كار آنان اين شد كه هر دو در كام شعله هاى آتش دوزخ درآيند و در آنجا ماندگار گردند؛ چرا كه پاره اى از آنان با وسوسه ها و گمراهگرى ها و دمدمه هاى خويش ديگران را به سوى باطل و گناه برانگيختند و پاره اى با وسوسه پذيرى در راه زشتى و بيداد گام نهادند.

وَ ذلِكَ جَزاءُ الظَّالِمِينَ

و اين است كيفر ستمكاران.

سپس قرآن شريف روى سخن را به سوى مردم باايمان و پرواپيشه متوجّه مى سازد و در اندرز و هشدارى سازنده به آنان پس از بيان سرنوشت تباه انسان و شيطان و منافقان و تجاوزكاران مى فرمايد:

يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ

هان اى مردمى كه ايمان آورده ايد، پرواى خدا را پيشه سازيد...

وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ

و هر انسانى بايد نيك بنگرد و بينديشد كه چه چيزى براى فرداى قيامت از پيش فرستاده است.

بايد بينديشد كه آيا كار شايسته اى انجام داده است كه روز رستاخيز او را از كيفر و عذاب برهاند و او را به سوى بهشت پرنعمت خدا رهنمون گردد، يا كارهاى ناروا و زشتى كه باعث نگون سارى او به دوزخ مى گردد؟ كدام يك را از پيش فرستاده است، چرا كه هر انسانى در روز رستاخيز بر عملكرد خويش وارد مى شود.

«قتاده» مى گويد: خداى فرزانه روز رستاخيز را به گونه اى آسان جلوه داد كه آن را بسان فردا در نظر شما قرار داد و روشنگرى فرمود كه: هان اى انسان ها بنگريد و بينديشيد كه براى فردا چه چيزى را از پيش مى فرستيد...

وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِما تَعْمَلُونَ

و پرواى خدا را پيشه سازيد كه خدا از آنچه در زندگى انجام مى دهيد آگاه است.

در آخرين فراز آيه شريفه، دگرباره به پروا سفارش مى كند؛ چرا كه دستور نخست به پروا به منظور توبه و بازگشت از گناهان است و دستور دوم به خاطر هشيارى و دورى جستن از زشتى و گناه در آينده زندگى.

در ادامه سخن در اين راستا مى افزايد:

وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ

و بسان آن كسانى مباشيد كه خداى فرزانه را فراموش ساختند و راز و نياز با او را از ياد بردند و خدا نيز آنان را از ياد خودشان زدود و خود را هم فراموش ساختند و از بهره هاى پاك و پاكيزه زندگى و حيات در خور شأن انسان مترقى و پيشرفته و جامعه توسعه يافته و كمال جو و نيز ثواب و پاداش محروم شدند.

از ديدگاه «جبايى» منظور اين است كه: آنان با وانهادن سپاس خدا و شكرگزارى در برابر نعمت هاى بى كران او، آن ذات بى همتا را فراموش كردند و او نيز آنان را از ياد خودشان برد كه روز رستاخيز و عذاب آن در پيش است و بايد چاره اى بينديشند.

امّا «ابن عباس» بر اين باور است كه آيه شريفه بيانگر سرنوشت سياه و فرجام كار سه گروه از يهود است، كه با پيمان شكنى و تجاوز، زندگى خود را تباه ساختند. اين سه گروه عبارت بودند، از: گروه «بنى نضير»، «بنى قريضه» و «بنى قين قاع».

أُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ

و اين از ياد برندگان خدا و خويشتن، همان گناهكاران و فاسقانند.

در آخرين آيه مورد بحث در اشاره اى روشن و شوق انگيز به فرجام كار دو گروه باايمان و كفرگرا مى فرمايد:

لا يَسْتَوِي أَصْحابُ النَّارِ وَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ

هرگز دوزخيان و بهشتيان يكسان نخواهند بود و فرجام كار آنان نيز يكسان نيست، چراكه آنان در خور آتش شعله ور دوزخ هستند و هماره در آنجا خواهند بود و اينان در خور لطف و مهر خدا و نعمت هاى گوناگون بهشت پرطراوت و زيباى خدايند و در آنجا ماندگارند.

أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمُ الْفائِزُونَ

آرى، تنها بهشتيان هستند كه رستگار و كامياب و پيروزند و بس؛ آنان به خواسته ها و آرزوها و آرمان خويش مى رسند و به همين جهت برندگان واقعى آزمايشگاه زندگى و سراى امتحان آنانند.

پرتوى از آيات

1 - اصول و اركان همكارى و تعاون پايدار

از آيات روشنگر و درس آموزى كه ترجمه و تفسير آنها گذشت به اين واقعيت حساس و اين درس سرنوشت ساز مى رسيم كه زندگى موفق و پيروزمندانه انسان ها در گرو همكارى و همدلى و همراهى و همگرايى و تعاون است، و راز پيدايش جامعه ها و گرد آمدن انسان ها براى بنياد نظام و تشكيل جامعه نيز در همين راز نهفته است؛ امّا نكته بسيار ظريف و باريك تر از مو اين جاست كه تعاون و همكارى پايدار و موفق و پيروزمند در گرو اين اصول و اركان است:

1 - انديشه و عقيده و باور مشترك،

2 - هدف و آرمان بلند و انسانى و مترقى و عادلانه،

3 - اخلاص و فداكارى و دگردوستى،

4 - رعايت احترام و حقوق متقابل،

5 - راستى و درستى و حسن نيت،

6 - همكارى و تعاون بر اساس نيكى و عدالت و پروا و درستى، و نه ستم و تجاوز و فريب و منافع زودگذر و جاه طلبانه...

اگر همكارى و پيمان بر اين اساس ريخته شد، با وسوسه ها و دمدمه هاى شيطان و شيطان صفتان زورمدار و تجاوزكار به حقوق و آزادى انسان ها از هم گسسته نمى شود، امّا اگر جز اين بود، سخت شكننده و لرزان است و در حساس ترين پيچ هاى تاريخى از هم گسسته مى شود.

از اين نمونه پيمان ها و همكارى ها در ميان دو انسان يا دو گروه و دو ملت بسيار ديده شده است، كه گروه زورمدار با قربانى ساختن طرف ديگر، تنها به منافع خود انديشيده است.

و قرآن در قالب مثالى جالب اين هشدار و اين درس را چنين ترسيم مى كند: وصف و مثال فريبكاران در فريب دادن ديگران و شكست دادن آنان، بسان وصف و داستان شيطان است كه به انسان گفت: بر خداى بى همتا كفر بورز و راه ناسپاسى را در پيش گير تا گرفتارى هايت را برطرف سازم و تو را نجات دهم، امّا هنگامى كه انسان كفر ورزيد، شيطان گفت: من از تو و رفتار و كردارت بيزارم!

كَمَثَلِ الشَّيْطانِ إِذْ قالَ لِلْإِنْسانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ قالَ إِنِّي بَرِي ءٌ مِنْكَ(294)

2 - يك راز سرنوشت ساز در پايدارى جامعه ها

درس ديگر آياتى كه گذشت، اشاره به اين اصل حساس و حياتى در سرنوشت انسان ها و جامعه ها و نظام ها و ظهور و سقوط آنهاست.

قرآن در اين آيات به رازى مهم از رازهاى شكوفايى تمدن ها و پيشرفت و توسعه جامعه ها و سعادت و نيك بختى و يا سقوط و انحطاط و نگون سارى آنها انگشت مى نهد و روشنگرى مى كند كه: هان اى مردم! نه موفقيت و پيشرفت يك فرد و خانواده و جامعه و پايدارى و آبروى يك نظام در گرو شانس و اقبال و جادو و جنبل است، و نه ناتوانى و پسرفت و فروپاشى و انحطاط آن ها؛ بلكه هر كدام در گرو چگونگى انديشه و عملكرد شايسته و بايسته آنان است.

خداى فرزانه چنين مقرر فرموده است كه جامعه و مردمى كه درست بينديشند، استعدادها و امكانات خويش را در راه رشد و شكوفايى و خودسازى و اصلاح به كار گيرند و از سرنوشت ظالمان عبرت آموزند و حقوق مردم را رعايت كنند و خداى هستى را حاضر و ناظر اعمال خويش بنگرند و مسئولانه رفتار كنند و محاسبه پذير و پاسخگو و نظارت پذير باشند، چنين جامعه و نظام و مردمى شاهد سعادت را در آغوش خواهند گرفت؛ اما اگر رسالت خويش را فراموش نمودند و به زشتى و گناه و ستم و استبداد دست يازيدند و نقد و نظارت و آزادى و حقوق بشر را بر نتابيدند و رعايت نكردند و پاى حق پايدارى نكردند، سرنوشتى جز رسوايى و سقوط را نبايد انتظار كشند؛ چنين مردمى بدان دليل كه خدا و مقررات بشردوستانه او را فراموش ساخته اند، آينده خود را نيز فراموش خواهند ساخت.

وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ

و بسان آن كسانى مباشيد كه خداى فرزانه و عمل به مقررات او را فراموش ساختند و راز و نياز با او و رابطه دوستانه را از ياد بردند و خدا نيز آنان را از ياد خودشان زدود و خود را هم فراموش ساختند و از بهره هاى پاك و پاكيزه زندگى و حيات در خور شأن انسان مترقى و پيشرفته و جامعه توسعه يافته و كمال جو و نيز ثواب و پاداش محروم شدند.(295)

3 - براى فردا چه چيزى را بايد گسيل داشت؟

انسان پيش از اين كه ديده اش را به اين جهان بگشايد، خداى فرزانه چنين مقرر فرموده است كه همه چيز به وسيله طبيعت و خانواده و همنوع براى او فراهم شود تا او ولادت يابد و در بسترى آماده و شرايطى مساعد، راه زندگى و رشد را در پيش گيرد؛ امّا براى ورود به عرصه رستاخيز اين گونه نيست؛ بلكه اين خود انسان است كه بايد زاد و توشه اى در خور و مناسب براى فرداى خويش از پيش گسيل دارد و خود بر آن وارد گردد؛ اين واقعيت باريك و ظريف است كه انسان را در زندگى به گونه اى جهت مى دهد كه اگر معاد و جهان پس از مرگ را باور داشت، مسئولانه مى انديشد و مسئولانه سخن مى گويد و مى نويسد و حكم مى راند و فرمان مى برد و عمر، جوانى، زيبايى، ثروت، قدرت، امكانات، امانت ها، همه و همه را پاس مى دارد و در جهت شايسته و بايسته و خداپسندانه و عادلانه و بشردوستانه اى سرمايه گزارى مى كند و در نتيجه دنياى او آباد و آزادمنش و پاك و پاكيزه از ستم و فريب مى گردد.

قرآن در اين راستاست كه مى فرمايد:

يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ

هان اى مردمى كه ايمان آورده ايد، پرواى خدا را پيشه سازيد، و هر انسانى بايد نيك بنگرد و بينديشد كه چه چيزى براى فرداى قيامت از پيش فرستاده است.(296)

و مى فرمايد:

و اقيموا الصلوة... بصير(297)

و نماز را بر پا داريد و زكات و حقوق مالى خود را بدهيد و پاداش شكوهبار هر كار شايسته اى را براى خود از پيش مى فرستيد، آن را نزد خدا خواهيد يافت چرا كه خدا نسبت به كارهايى كه انجام مى دهيد، بيناست.

/ 39