/ سوره حشر / آيه هاى 24 - 21 - ترجمه تفسیر مجمع البیان جلد 28

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر مجمع البیان - جلد 28

امین الاسلام طبرسی؛ ترجمه: علی کرمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

/ سوره حشر / آيه هاى 24 - 21

21 . لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ

22 . هُوَ اللَّهُ الَّذِي لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِيمُ

23 . هُوَ اللَّهُ الَّذِي لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ

24 . هُوَ اللَّهُ الْخالِقُ الْبارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى يُسَبِّحُ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ

ترجمه

21 - اگر اين قرآن را بر كوهى [استوار و سر به آسمان كشيده ] فرود مى آورديم، بى گمان آن را از ترس خدا فروتن [و] از هم شكافته مى ديدى؛ و اين مَثَل ها را براى مردم مى زنيم، باشد كه آنان بينديشند.

22 - اوست آن خدايى كه هيچ معبودى جز او نيست؛ داننده نهان و آشكار است، [و] اوست آن بخشاينده مهربان.

23 - اوست آن خدايى كه هيچ معبودى جز او نيست، همان فرمانرواى پاك [و پاكيزه از هر عيب و كاستى ]، سلامت بخش [جان ها و تن ها]، امنيت بخش [انسان و جهان ]، نگهبان [كران تا كران هستى ] پيروزمند، جبران كننده [و بس بزرگ و ]بزرگوار است؛ [پاك و] منزّه است خدا از آنچه [شرك گرايان و خودكامگان به او ]شرك مى ورزند.

24 - اوست آن خداى آفريننده پديدآورنده صورت بخش كه نيكوترين نام ها تنها از آن اوست؛ آنچه در آسمان ها و زمين است او را به پاكى [و عظمت ]مى ستايند، و او آن پيروزمند و فرزانه است.

نگرشى بر واژه ها

متصدع: اين واژه از ريشه «صدع» به مفهوم شكافتن پديده هاى سخت و به هم چسبيده، نظير سنگ و آهن آمده است؛ و اگر به «سردرد» در فرهنگ عرب «صداع» گفته شده به خاطر آن است كه گويى مى خواهد سر انسان را از هم بپاشد.

سلام: اين واژه به مفهوم سلامت بخش، سالم از هر گونه عيب و كاستى و به مفهوم كسى كه همگان از سوى او در سلامت و آزادى خواهند بود و به كسى ستم روا نمى دارد نيز آمده است.

مؤمن: اين واژه به مفهوم امنيت بخش، و نيز داراى باور عميق و ايمان استوار آمده است؛ و چون ذات بى همتاى خدا به وجود و يكتايى و علم و قدرت وعدل خود ايمان دارد در مورد او به كار رفته است.

قدوس: به مفهوم پاك و منزه از هر عيب و كاستى آمده است.

متكبر: اين واژه از ريشه و ماده «تكبر» به دو معنا آمده است:

1 - اگر در مورد ذات پاك و پراقتدار و بى همتاى خدا به كار رود، بدان دليل كه او سرچشمه قدرت ها و صفات و ويژگى هاى والاست، وصف پسنديده اى است.

2 - امّا اگر در مورد انسان ناتوان و ناچيز كه حيات و هستى او از سوى خداست به كار رود و او ادعاى بزرگى و اقتدار كند، سخت نكوهيده است.

مهيمن: چيره و مسلط بر همه چيز و همه كس. اين واژه از «امانت» است كه همزه به «ها» تبديل شده است.

فضيلت و برترى اين آيات

1 - «انس بن مالك» از پيامبر گرامى آورده است كه فرمود:

مَنْ قراء آخر سورة الحشر غفر له ماتقدّم من ذنبه و ما تأخر.(298)

كسى كه آيات چندگانه آخر سوره مباركه «حشر» را تلاوت كند، گناهان گذشته و آينده او مورد بخشايش قرار خواهد گرفت.

2 - و نيز «معقل» از آن حضرت آورده است كه فرمود:

من قال حين يصبح ثلات مرات: اعوذ بالله من الشيطان الرجيم و قراء ثلاث آيات من آخر الحشر، و كل الله به سبعين الف ملك يصلون عليه حتى يمسى، فان مات فى ذلك اليوم مات شهيداً، و من قاله حين يمسى كان بتلك المنزلة.(299)

هر كس هنگامى كه در آغاز هر روز سه مرتبه بگويد: «از شر شيطان پليد و رانده شده به خدا پناه مى برم»، و آن گاه سه بار آيه هاى آخر اين سوره را تلاوت كند، خدا هفتاد هزار فرشته را بر او مى گمارد تا از بامداد تا شامگاه آن روز، بر او درود و رحمت از بارگاه خدا بخواهند. و اگر چنين كسى در همان روز دنيا را بدرود گويد، شهيد از دنيا رفته است. و هر كس شامگاهان چنين كارى را انجام دهد، چنين پاداش و مقامى خواهد داشت.

3 - از «ابوهريره» آورده اند كه مى گفت:

سألت حبيبى رسول الله عن اسم الله الأعظم؟

فقال: عليك بآخر سورة الحشر، و اكثر قراءَنها...(300)

از شخصيت محبوب خويش پيامبر خدا از «اسم اعظم خدا» پرسيدم، كه فرمود: بر تو باد به تلاوت آخرين آيات سوره «حشر» و آن را بسيار تلاوت كن. بار دوم و سوم و چهارم و... همين پرسش را از آن بزرگوار پرسيدم كه همان پاسخ را داد.

4 - و نيز آورده اند كه فرمود:

من قراء خواتيم الحشر من ليل او نهار فقبض فى ذلك اليوم او الليلة فقد اوجبت له الجنة.(301)

هر كس آخرين آيه هاى سوره مباركه «حشر» را در روز و يا شب هنگام تلاوت كند، و آن گاه جهان را بدرود گويد در خور بهشت پرنعمت خداست.

5 - و نيز آورده اند كه فرمود:

مَنْ قراء «لو انزلنا...» الى آخرها فمات من ليلته مات شهيداً.(302)

كسى كه آخرين آيات سوره حشر را تلاوت كند و در همان شب جهان را بدرود گويد، شهيد از دنيا رفته است.

تفسير

جاذبه وصف ناپذير قرآن و مفاهيم بلند آن

در اين آيات، خداى فرزانه به ترسيم پرتوى از شكوه و عظمت قرآن پرداخته و در اشاره اى روشن و روشنگر به جاذبه وصف ناپذير واژه ها و آيه ها و قالب و معارف و مفاهيم بلند و جان بخش آن مى فرمايد:

لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ

اگر اين قرآن پرشكوه و پرمعنويت را بر كوهى استوار و سر به آسمان ساييده فرو مى فرستاديم بى گمان مى ديدى كه در برابر عظمت و معنويت وصف ناپذير آن سر فروتنى و خشوع فرود مى آورد و از خوف خدا از هم مى پاشيد.

تقدير آيه مباركه و معناى آن اين است كه: هان اى مردم، بدانيد كه اگر كوه از پديده هاى دارنده خرد و شعور بود و آن گاه قرآن را بر آن فرو مى فرستاديم، مى ديديد كه با همه سختى و بزرگى و خشونت خويش مى هراسيد و از هم مى پاشيد و در برابر قدرت و حكمت و عظمت فروفرستنده اش سر تعظيم فرود مى آورد! بنابراين بر انسان خردمند و خردورز بسى زيبنده تر و شايسته تر است كه خرد خويش را به كار گيرد و در برابر معارف پرجاذبه و مفاهيم پرمعنويت و درس هاى پرجاذبه قرآن، حق را برگزيند و در راه عدالت گام سپارد.

از ديدگاه پاره اى منظور اين است كه: اگر سخن و بيانى با رسايى و اثر خويش مى توانست كوه هاى سخت و پرصلابت را به لرزه درآورد و از هم بپاشد، قرآن شريف و آيات آن از چنين قدرت و توانى بهره ور بود و چنين مى كرد.

امّا از ديدگاه برخى مفسران پيشين آيه شريفه بر سنگدلى و اصلاح ناپذيرى و قساوت قلب كفرگرايان و خودكامگان توجه مى دهد و روشنگرى مى كند كه اين قرآن را كه اگر بر كوه هاى سخت و خشن و پرصلابت فرود مى فرستاديم آن ها نرم مى شدند و از هم مى پاشيدند، درقلب اصلاح ناپذيران و كفرگرايان نفوذ نمى كند و دل هاى آنان به پند و اندرز و رهنمود و روشنگرى و هشدار و انذار قرآن نرمش نمى يابد!

اين برداشت و دريافت از آيه، همان چيزى است كه از آيه ديگر دريافت مى گردد كه مى فرمايد:

ثم قست... من خشية الله...(303) آن گاه دل هاى آنان پس از اين رويداد سخت و خشن گرديد؛ درست بسان سنگ و يا سخت تر از آن، چرا كه از پاره اى از سنگ ها جويبارها و چشمه سارها مى جوشد و بيرون مى زند، و پاره اى از آن ها مى شكافد و آب از آن مى تراود و خارج مى گردد و برخى از آن ها از خوف خدا از فراز كوه به زير مى افتد، امّا دل ها و قلب هاى شما اصلاح ناپذيران و بيدادگران، نه از خوف خدا مى تپد و نه دانش و بينش و عواطف پاك انسانى را مى جوشاند و خدا از آنچه شما انجام مى دهيد غافل نيست.

ادامه آيه شريفه نيز تأييدكننده همين برداشت و تفسير است كه مى فرمايد:

وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ

و اين مثال ها را براى مردم بيان مى كنيم، باشد كه آنان بينديشند و عبرت گيرند.

در دوّمين آيه مورد بحث قرآن در اشاره به بخشى حسّاس از عظمت و تدبيرگرى و پروردگارى آفريدگار هستى يا صفات جمال و جلال او مى فرمايد:

هُوَ اللَّهُ الَّذِي لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ

او خدايى است كه معبودى جز ذات پاك و بى همتاى او نيست؛ آرى، او تنها در خور ستايش و پرستش و شايسته عبادت است.

عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ

اوست كه از نهان و آشكار آگاه است و آنچه را بندگان خدا مى نگرند و مى بينند و يا براى آنان ناپيداست، براى خداى آگاه و دانا آشكار است. به باور پاره اى منظور اين است كه: ذات بى همتاى خدا به همه امور و شئونى كه در قلمرو احساس و ادراك چندگانه است و يا بسان نيت ها و امور قلبى فراتر از آن ها و خارج از آن ها مى باشد، دانا و از همه آنها آگاه است.

«حسن» مى گويد: منظور اين است كه: ذات پاك خدا به آشكار و نهان داناست و از همه امور آگاه است.

و از امام باقر آورده اند كه فرمود:

الغيب ما لم يكن و الشهادة ما كان.

منظور از «غيب» و نهان چيزى است كه اينك وجود ندارد و در برابر آن آشكار مى باشد كه به مفهوم چيزى است كه وجود دارد و هويداست.

هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِيمُ

و ذات بى همتاى او بخشاينده و مهربان است، چرا كه به همه آفريده هاى خود نعمت ارزانى مى دارد و افزون بر آن نسبت به مردم باايمان مهربان است.

آن گاه مى افزايد:

هُوَ اللَّهُ الَّذِي لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ

او خدايى است كه هيچ خدايى جز ذات پاك و بى همتاى او نيست.

الْمَلِكُ

اوفرمانرواى كران تا كران هستى و مالك آن است و همان گونه كه تمامى پديده ها را پديد آورده، تدبير امور و شئون آن ها نيز ويژه اوست و كسى را حق چون و چرا نمى رسد.

پاره اى نيز اين واژه را به مفهوم قدرت بى كران - كه به هر كار و هر چيزى تواناست - معنا كرده اند.

الْقُدُّوسُ

او از هر عيب و كاستى و آفت و زشتى پاك و پاكيزه است.

امّا به باور پاره اى منظور اين است كه: او از داشتن شريك، همتا، يار، ياور، همسر و فرزند پاك و پاكيزه است؛ چرا كه اين ها از صفات جسم است كه ناپايدار مى باشد و ذات پاك او از اين صفات منزه و به دور است.

از ديدگاه «حسن» او ذات بى همتا و پربركتى است كه همه بركات و نعمت ها از سوى او بر مردم فرود مى آيد.

السَّلامُ

او خدايى است كه بندگانش از ستم و بيداد او به سلامت و در امنيت زندگى مى كنند و ذره اى ستم به آنان نمى پسندد و روا نمى دارد.

از ديدگاه پاره اى، او از هر عيب و كاستى و هر آفت و ناپايدارى پاك و منزه است.

و از ديدگاه «جبايى» او خدايى است كه سلامت و امنيت از سوى اوست و اوست كه سلامت بخش و امنيت بخش است.

يادآورى مى گردد كه واژه «سلام» در آيه شريفه اسم از «سلامت» مى باشند و اصل آن مصدر است، بسان جلال و جلالت.

الْمُؤْمِنُ

به باور «ابن عباس» منظور اين است كه: او خدايى است كه آفريده هاى او از ستم و بيداد او در امن و امان هستند، چرا كه ذات بى همتا و باعظمت او هرگز ذره اى ستم و بيداد در حق كسى روا نمى دارد.

انّ الله لايظلم مثقال ذرة... عظيماً(304)

به يقين خدا هموزن ذره اى ستم نمى كند، و اگر آن ذره، كار نيكى باشد و از سوى انسان ها انجام شود، خدا به مهر خود آن را دوچندان مى كند، و آن گاه از نزد خويش پاداشى بزرگ به انجام دهنده اش مى بخشد.

به باور «حسن» از مفسران پيشين منظور اين است كه: او خدايى است كه پيش از بندگان و آفريده هاى خود به ذات پاك و بى همتاى خود ايمان دارد.

اين واقعيت را در آيه ديگرى مورد تأكيد قرار مى دهد و مى فرمايد: شهد الله انّه لا اله الاّ هو...(305)

خدا كه هماره به عدل و داد قيام دارد، گواهى مى دهد كه جز او معبودى نيست، و فرشتگان و دانشوران نيز گواهى مى دهند كه جز او - كه توانا و حكيم است - هيچ معبودى نيست.

با اين بيان مفهوم هر دو آيه اين است كه ذات بى همتاى خدا در پرتو دليل و برهان، يكتايى و ديگر صفات كمال و جمال خود را به بندگانش بيان فرمود تا خود را به خلق بشناساند.

امّا پاره اى بر آنند كه منظور آيه اين است كه: او خدايى است كه بيان و قول و گفتار او را رفتار و عملكرد او گواهى مى نمايد و عمل او مصدق قول و سخن اوست؛ درست بسان انسان باايمان و درست كردارى كه عملكرد شايسته و خداپسندانه و عادلانه اش انديشه و عقيده درست او را تصديق مى كند.

از ديدگاه برخى منظور اين است كه: او خدايى است كه دوستان خود را از عذاب و كيفر امنيت مى بخشد.

امّا از ديدگاه «ابومسلم» او خدايى است كه دعوتگر به سوى ايمان است و مردم را به ايمان و تقوا فرمان مى دهد و آن را بر آنان شايسته و بايسته مى سازد.

الْمُهَيْمِنُ

در تفسير اين واژه ديدگاه ها متفاوت است:

1 - به باور گروهى از مفسران پيشين از جمله «جبايى»، «ضحاك» و «ابن عباس» اين واژه به مفهوم امين و امانتدار آمده و منظور اين است كه: او امانتدار است و حق هيچ كس در بارگاه او ضايع نمى گردد و از ميان نمى رود.

2 - اما به باور پاره اى ديگر به مفهوم شاهد و گواه بر ايمان ايمان آورندگان آمده است.

3 - پاره اى اين واژه را به مفهوم همان واژه «مؤمن» گرفته اند، چرا كه اصل اين واژه «مؤيمن» است و تنها تفاوت آن اين است كه وصف مبالغه بيشترى دارد.

4 - و پاره اى نيز آن را به معناى مراقب و نگهبان گرفته اند؛ چرا كه ماده «هيمن»، «يهيمن» و «مهيمن» به مفهوم مراقب بر امور و پديده ها آمده است.

الْعَزِيزُ

او خدايى است توانا و شكست ناپذير.

امّا به باور پاره اى منظور اين است كه: او خدايى است توانا و شكست ناپذير كه بر هر آنچه بخواهد انجام دهد، تواناست و انجام هر كارى بر او آسان است.

الْجَبَّارُ

در تفسير اين وصف خدا نيز ديدگاه ها اندكى متفاوت است:

1 - به باور برخى منظور اين است كه: او خدايى است كه در فرمانروايى خود شكوهمند و باعظمت و وصف ناپذير است، به گونه اى كه هيچ كس را نمى توان و نبايد اين گونه وصف نمود؛ و اگر زورمدار و قدرت پرستى به اين وصف تعريف گردد، اين واژه در غير جايگاه حقيقى خويش به كار رفته است، به همين جهت وصف كننده و وصف شده در خور مذمت و نكوهش هستند.

2 - امّا به باور برخى ديگر، او خدايى است كه همه پديده ها در برابر او خواه و ناخواه سر فروتنى و فرمانبردارى فرود مى آورند و فرمانبردار او هستند و هيچ قدرتى نمى تواند با او همتا گردد و برابرى كند.

3 - از ديدگاه گروهى از جمله «سُدى» و «مقاتل»، او خدايى است كه همه انسان ها و ديگر پديده ها را بر آنچه اراده نمايد وامى دارد و مجبور مى سازد، چرا كه از ديدگاه «زجاج» هنگامى كه گفته مى شود: «جبره على كذا» منظور اين است كه: او را بر كارى كه مى خواست، مجبور ساخت.

4 - امّا از ديدگاه «واصل»، او خدايى است كه فقر فقير و نادارى بينوا و شكستگى استخوان هاى شكسته و هر نوع فساد و تباهى را با قدرت و قوت جبران مى كند و اصلاح مى نمايد.

الْمُتَكَبِّرُ

او خدايى است كه شايسته بزرگى و عظمت واقعى است و چيزى برتر و بالاتر از ذات پاك و بى همتاى او نيست.

به باور «قتاده» او خدايى است كه از هر عيب و كاستى و وصف نادرست پاك و منزه است.

و از ديدگاه برخى ديگر، او خدايى است كه از صفات پديده ها و موجودات برتر و بالاتر است و از هر عيب و كاستى كه بندگان او را وصف كنند برتر و سرچشمه كمال و جمال و حيات و قدرت و عدل و داد است.

سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ

خدا از آنچه شرك گرايان بر او شرك مى ورزند و وصف مى كنند، پاك و منزه است.

در آخرين آيه مورد بحث مى فرمايد:

هُوَ اللَّهُ الْخالِقُ

او خدايى است كه آفريننده پديده ها و پديدآورنده جسم ها و رنگ ها و عرض هاى ويژه است.

به باور پاره اى او خدايى است كه تقديرگر و تدبيركننده است و بر اساس حكمت خويش براى پديده ها هر آنچه را بخواهد مقدر مى سازد و به هر صورتى كه اراده فرمود، پديد مى آورد.

الْبارِئُ

خدايى است كه پديده ها را - از اجسام گرفته تا اعراض، همه را - بدون نمونه اى از پيش پديد آورد؛ بنابراين او پديدآورنده و آفريدگار هستى است.

الْمُصَوِّرُ

خدايى كه تصويرگر پديده هاست و به هر پديده اى صورتى خاص بخشيد و حيوان و انسان و سنگ و صخره و گل و گياه... هر كدام را صورت پردازى نمود.

لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى

براى او نام هاى نيك و شكوهبار و زيباست، نام هايى چون: اللّه، رحمن، رحيم، قادر، عالم، حىّ و نام هاى بلند ديگرى كه در تفسير سوره اعراف شما گذشت.

يُسَبِّحُ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ

و همه پديده هايى كه در آسمان ها و زمين هستند، او را به پاكى و عظمت مى ستايند و ذات پاك و بى همتاى او را از هر عيب و كاستى و ناروايى پاك و منزه مى شمارند؛ و همين ستايش همگانى نشانگر آن است كه او خدايى است زنده و جاويد كه جانداران او را به پاكى مى ستايند و موجودات بى جان به همان حال بر پاكى و عظمت او دلالت مى كنند.

وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ

و او شكست ناپذير و فرزانه است.

«سعيد بن جبير» به روايت از «ابن عباس» آورده است كه پيامبر گرامى فرمود:

اسم الله الاعظم فى ست آيات فى آخر سورة الحشر

نام شكوهبار و باعظمت خدا در شش آيه از آخرين آيات سوره مباركه «حشر» آمده است.

پرتوى از آيات

در آيات روح بخش و انسان پرورى كه ترجمه و تفسير آن ها گذشت، نگرشى به اين نكات ارزشمند جالب است:

1 - جاذبه وصف ناپذير قرآن

قرآن به راستى منشور هدايت است، و بشارتگر روشنايى؛

راهنماى جاويد است، و پديده وحى و رسالت.

قرآن پيامى است بر تارك قرن ها و عصرها، و نورى است هماره فروزان.

مشعلى است پرفروغ، و اقيانوسى است مواج و بى كرانه و هماره روان.

قرآن بنيانى است استوار و تزلزل ناپذير؛

صراطى است مستقيم، و بدون ذره اى انحراف و كجى؛

پيشوايى است راستگو و امين، و خيرخواهى است دلسوز و بشردوست و مردم نواز؛

نسخه اى است شفابخش و معجزه آسا براى دردهاى جانكاه بشريت و طبيبى است تضمين گر سلامت انديشه و جان و اخلاق و رفتار انسان و كتاب رحمت، مهر، آزادى، صلح، بهروزى، اصلاح گرى، حيات، سعادت و درخشنده ترين و ارجدارترين و پرجاذبه ترين كتاب در كران تا كران هستى است.

راستى چه زيبا خود را وصف مى كند كه مى فرمايد:

الله نزل احسن الحديث...(306)

خداى يكتا زيباترين و جالب ترين و پرجاذبه ترين سخن را در قالب كتابى متشابه و در بر دارنده وعده و نويد و هشدار و اخطار فرو فرستاد. آن انسان هاى خردمند و خردورزى كه از پروردگار خود مى هراسند، از ديدن و شنيدن آيه هاى آن پوست بدنشان به لرزه درمى آيد، و آن گاه پوست و دل آنان به ياد خدا نرم و لطيف مى گردد...

و اين است جاذبه شكوهبار قرآن كه انديشه ها و خردها و وجدان ها و دل ها را جذب مى كند و نرم مى سازد و به راه نيك بختى و نجات مى برد؛ به همان راهى كه در اين آيات اشاره رفت.

2 - نفوذ وصف ناپذير قرآن

و از ديگر ويژگى هاى اين كتاب زندگى ساز و هنرآفرين و دادگستر نفوذ عميق آيه ها و مفاهيم بلند و معارف ارجدار آن در دل ها و جان هاى آماده و اصلاح پذير و اصلاح طلب و درست انديش و كمال جوست.

به عبارت ديگر قرآن نخست شنونده حق طلب را با زيبايى و طراوت و شكوه خويش جذب مى كند و پس از آن در كران تا كران جان او نفوذ مى نمايد و او را دگرگون مى سازد.

كار اين نفوذ عميق و وصف ناپذير به جايى مى رسد كه خدايش مى فرمايد:

لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ...(307)

هان اى پيامبر، اگر اين قرآن پرشكوه و پرمعنويت را بر كوه هاى سر به آسمان كشيده و سخت، و بر صخره هاى خشن و نفوذناپذير فرو مى فرستاديم، بى گمان آن ها را مى نگريستى كه در برابر زيبايى واژه ها و جاذبه وصف ناپذير قالب ها و بلندى و دلنشينى مفاهيم و معارف آن فروتنانه و با نهايت خشوع سر فرود مى آورند و پيام هدايت و نجات و آزادى آن را به جان مى خريدند و از خوف خدا از هم مى پاشيدند.

و اين پرتوى از نفوذ عميق قرآن بر دل هاى خردمند و خردورز و اصلاح پذير است.

اميرمؤمنان در وصف پرواپيشگان در اشاره اى زيبا و روشنگر به نفوذ عميق قرآن در دل هاى اصلاح طلب و انديشه هاى كمال جو مى فرمايد:

اما الليل فصافون اقدامهم، تالين لاجزاء القرآن يرتلونها ترتيلا... فى اصول آذانهم.(308)

پرهيزكاران در دل شب بر پا ايستاده و به نماز و راز و نياز باخدا مى پردازند. قرآن را آيه آيه و بخش بخش، با خردورزى و انديشه عميق مى خوانند و با آن جان شيرين را محزون مى سازند و درمان دردهاى خويشتن را از آن مى يابند

هنگامى كه به آيه اى مى رسند كه در آن تشويق شايسته كرداران است با شوق و طمع بهشت پر نعمت خدا به آن روى مى آورند و باجان پر شوق در آن خيره مى گردند و گمان مى برند كه نعمت هاى بهشت پر طراوت و زيبا در برابر ديدگان آنان قرار دارد و ...

3 - فهرستى از اوصاف خدا

در آيات جان بخشى كه گذشت، افزون بر دعوت به توحيد و تقوا و ايمان و اخلاص و نوانديشى، و نفى بت ها و خدايان دروغين و بى خاصيت، قرآن شريف به اين نوزده وصف از اوصاف خدا توجه مى دهد كه دقت در آن ها بيدارگر است:

1 - خداى آگاه به نهان و درون.

2 - خداى آگاه از آشكار و برون.

3 - خداى رحمان و مهربان.

4 - خداى رحيم و بخشاينده.

5 - خداى فرمانرواى هستى و مالك دنيا و آخرت.

6 - خداى سلامت بخش و ارزانى دارنده سلامت و حيات.

7 - خدايى كه به يكتايى خود پيش از همه پديده ها ايمان دارد و همه را به ايمان فرا مى خواند.

8 - خدايى كه نگهبان و مراقب و نگاهدارنده و چيره بر هستى و پديده هاى بى شمار آن است.

9 - خدايى كه شكست ناپذير است و سخت توانا.

10 - خداى كه جبّار است و در فرمانروايى خود سخت تواناو داراى حكمت و شكوهى وصف ناپذير.

11 - خداى برتر و بزرگتر و آراسته به همه صفات كمال و جمال كه برتر از او نشايد.

12 - پديدآورنده هستى.

13 - آفريدگار پديده ها بدون هيچ نمونه قبلى.

14 - خدايى كه افزون بر آفريدگارى و ابتكار در خلقت به هر پديده اى صورت ويژه اى كه اراده فرمايد، مى بخشد.

15 - خداى فرزانه.

16 - خداى دارنده نام هاى نيك و زيبا و شكوهبار.

17 - خداى قدوس و پاك و پاكيزه از هر عيب و كاستى.

18 - خدايى كه همه پديده ها ستايشگر ذات پاك او هستند.

19 - خداى يكتا و بى همتا.

تعمق در اين نام هاى بلند و باعظمت خدا در قرآن شريف و دل سپردى به آن ها باعث مى شود تا قرآن دست هر خردمند و خردورز و حق طلب و اصلاح پذيرى را بگيرد و او را از مرحله توحيدگرايى و يكتاپرستى عبور داده و به صفات كمال و جمال خدا توجّه دهد و روشن سازد كه او هم پديدآورنده است و هم فرمانرواى هستى...

آن گاه انسان را به قدرت و حكمت و نظام بخشى او و دنيايى از ظرافت و لطافت در اين مورد توجه دهد و از پى آن دل او را جايگاه انوار خدا سازد و با باور عميق مبدأ و معاد و بهشت و دوزخ، او را به تقرب به ذات او رهنمون گردد و او را انسانى آراسته به والايى هاى اخلاقى و پيراسته از زشتى و دروغ و ناخالصى سازد.

شايد به همين دليل است كه در روايات به اين چند آيه آن قدر اهميت داده شده است.(309)

بار خدايا، به همين نام هاى بلند و شكوهبارت سوگندت مى دهيم كه جان ما را از وسوسه ها و دمدمه هاى شيطان و شيطان صفتان پاك و پاكيزه ساخته و به انوار شكوهبار خويش نورباران بساز. آمين رب العالمين!

ترجمه تفسير مجمع البيان

/ 39