11 - هيچ مصيبتى جز به اذن خدا [به هيچ فرد و جامعه اى ] نمى رسد؛ و كسى كه به خدا ايمان آورد [ذات پاك او] قلب وى را راه مى نمايد، و خدا به هر [كار و هر ]چيزى داناست.12 - و خدا را فرمان بريد و از پيام آور [او] اطاعت نماييد؛ پس اگر [آنان از حق و عدالت ] روى برتافتند، [بدانيد كه ] برعهده پيامبر ما تنها پيام رسانى آشكار است.13 - خداست كه هيچ خدايى جز او نيست؛ و ايمان آوردگان بايد تنها بر خدا توكل [و اعتماد] نمايند.14 - هان اى كسانى كه ايمان آورده ايد، به يقين پاره اى از همسران شما و فرزندانتان دشمن شمايند؛ از اين رو از آنان برحذر باشيد، واگر درگذريد و چشم بپوشيد و ببخشاييد [خدا از شما درمى گذرد، چراكه ] بى گمان خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.15 - جز اين نيست كه دارايى هاى شما و فرزندانتان [وسيله ] آزمونى [براى شما] هستند؛ و خداست كه پاداشى پرشكوه نزد اوست.16 - بنابراين آنچه در توان داريد، از خدا پروا نماييد و [سخن او را ]بشنويد و فرمان بريد و ثروتى براى خودتان [در راه خدا و براى دست گيرى از محرومان ]هزينه كنيد و كسانى كه از بخل و آز نفس خود [در امان ] نگاه داشته شوند، چنين كسانى همان رستگارانند.17 - اگر به خدا [و در راه خشنودى ] او وامى نيكو دهيد، آن را براى شما چند برابر مى گرداند، و بر شما مى بخشايد، و خداست كه قدرشناس و بردبار است.18 - داناى نهان و آشكار [و] پيروزمند و فرزانه است.
شأن نزول
در شأن نزول و داستان فرود چهارمين آيه مورد بحث، برخى از مفسران و محدثان آورده اند كه: اين آيه درباره مردمى فرود آمد كه خود پس از انديشه در آيات قرآن و پيام خدا، بر آن بودند تا از قلمرو استبداد و انحصار به سوى مدينه دست به هجرت زنند، امّا همسران و فرزندان آنان به دلايل رنگارنگى آنان را از هجرت هشدار داده و به ماندن در مكه و تحمل ستم و استبداد حاكم بر آن ترغيب مى نمودند؛ آرى، آن گاه بود كه اين آيه بر قلب مصفاى پيامبر مهر و عدالت فرود آمد و به آنان هشدار داد كه:يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْواجِكُمْ وَ أَوْلادِكُمْ عَدُوًّا لَكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ...(425)هان اى كسانى كه ايمان آورده ايد، به يقين پاره اى از همسران شما و فرزندانتان دشمن شمايند؛ از اين رو از آنان برحذر باشيد...(426)
تفسير
يك قانون كلى درباره رويدادهاى دردناك و فاجعه بار
در آيات پيش سخن از روز رستاخيز يا روز سرنوشت سازى بود كه گروهى برنده مى شوند و گروهى بازنده، اينك در ترسيم يك قانون كلى در جهان آفرينش مى فرمايد:ما أَصابَ مِنْ مُصِيبَةٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ هيچ مصيبت و رويداد دردناك و فاجعه بارى بر سر هيچ فرد و جامعه اى نمى بارد، مگر به اذن خدا..آرى، تمام رويدادها و حوادث اين جهان به اذن خدا و خواست او و آگاهى ذات توانا و داناى او روى مى دهد و چيزى بدون خواست او تحقق نمى يابد.
بايد ديد مصيبت چيست؟
واژه «مصيبت» در مورد زيان و صدمه اى به كار مى رود كه بسان «تير» بر انسان فرود مى آيد و او را مصيبت زده و اندوهگين مى سازد.با تعبير كلى و جهان شمول اين آيه - كه هيچ مصيبت و رويدادى جز به اذن خدا به سراغ كسى نمى رود - ممكن است اين پندار در ذهن پاره اى پديد آيد كه آيا اين آيه با عدل خدا سازگار است؟مگر قرآن بارها و بارها روشنگرى نمى كند كه: ذات بى همتاى او ذره اى ستم نمى كند، تا چه رسد كه فرمان و يا اجازه كارى ظالمانه دهد.و ما ربك بطلام للعبيد(427)در پاسخ اين پرسش و اين پندار بايد به خاطر داشت كه: آرى، درست است كه همه رويدادهاى دردناك به اذن خدا فرود مى آيد، امّا اين اذن به اين مفهوم نيست كه او بدون سبب و دليل آن را بر فرد و جامعه اى اجازه فرود مى دهد، نه هرگز، بلكه منظور اين است كه: جهان بر اساس قانونمندى و حساب اداره مى شود و هر معلولى داراى علتى است، و هيچ كارى خارج از قلمرو قدرت و فرمانروايى و خواست او انجام نمى پذيرد و اوست كه به همگان قدرت انجام كار نيك و سعادتمندانه و يا كار زشت و فاجعه بار را داده است و هنگامى كه او قدرت پديد آوردن علت و سبب را به مردم داد، معلول نيز به ناگزير در پى آن خواهد آمد؛ بنابراين هر مصيبت و فاجعه اى به اذن او و يا با قدرت دادن بر انسان ها فرود مى آيد، امّا اين پيدايش ثمره كار و نتيجه عملكرد انسان است كه با آگاهى و اراده و اختيار و آزادى چنين كرده است و نه بر اساس اجبار از سوى خدا.به باور پاره اى، منظور اين است كه: هيچ رويداد مصيبت بارى جز با رها كردن ستمكار و ستمديده و آزاد گذاردن آن دو به كسى نمى رسد.امابه باور پاره اى ديگر منظور آن كارهايى است كه ذات پاك خدا انجام مى دهد و يا فرمان انجام آن را صادر مى كند و آيه يك قانون كلّى را ترسيم نمى نمايد.و از ديدگاه برخى منظور اين است كه: و هيچ رويداد دردناكى به شما نمى رسد مگر اين كه خدا به آن دانا و از فرود آن آگاه است.وَ مَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ و هر كس به خدا ايمان آورد، او قلبش را به سوى نجات و رستگارى راه مى نمايد، و آن گاه درمى يابد كه آنچه به او مى رسد، به اذن خداست؛ به همين دليل هم شكيبايى و پايدارى پيشه مى سازد و بى تابى نمى كند تا به پاداش و پيروزى نايل آيد.به باور «ابن عباس» منظور اين است كه: و هر كس به يكتايى خدا و عدل و حكمت او ايمان بياورد و در رويدادهاى زندگى شكيبايى ورزد، خدا قلب او را به سوى ياد خويش راه مى نمايد تا در شرايط سخت به او اعتماد كند و بگويد: انا لله و انّا اليه راجعون و متزلزل نشود.امّا به باور «مجاهد» منظور اين است كه: هر كس ايمان آورد، خدا قلب او را به هنگام گرفتارى، به شكيبايى و پايدارى رهنمون مى گردد و به هنگام ارزانى شدن نعمت ها به سپاسگزارى؛ و آن گاه كه به او ستمى رسد، او را به گذشت و كرامت و بخشايش هدايت مى كند.و از ديدگاه پاره اى از مفسران منظور اين است كه: كسى كه به هنگام نعمت و آسايش ايمان داشته باشد، درمى يابد كه همه نعمت ها از سوى اوست، به همين جهت قلب او به سوى حق رهنمون مى گردد و سپاس او را مى گذارد. و نيز كسى كه در گرفتارى و بلا داراى گوهر ايمان باشد، مى داند كه ذات بى همتاى او عادل است و به كسى ذره اى ستم نمى كند، از اين رو دلش براى شكيبايى هدايت مى گردد؛ و كسى كه به هنگام فرود حكم خدا داراى ايمان باشد، قلبش به سوى خشنودى و فروتنى در برابر حق هدايت مى شود و از هيچ رويدادى - كه از سوى او باشد - ناخشنود نمى گردد.وَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ ءٍ عَلِيمٌ و خدا به هر كار و هر چيزى داناست، و به همين دليل پاداش شايسته كرداران و زشتكاران را مى دهد و چيزى از او پوشيده نمى ماند.
تلاش در راستاى فرمانبردارى از خدا
آن گاه همگان را به تلاش و كوشش در راستاى فرمانبردارى از خدا و رعايت مقررات دادآفرين و بشردوستانه او و الگوگيرى و درس آموزى از پيامبرش مى دهد و مى فرمايد:وَ أَطِيعُوا اللَّهَ و خدا را در كران تا كران زندگى و آنچه به آن فرمان داده است، فرمان بريد؛وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ و نيز پيام آور او را در آنچه از سوى خدا براى شما آورد و شما را به سوى آن فرا خواند و يا هشدار داد، فرمان بريد و هشدار پذيريد.فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَإِنَّما عَلى رَسُولِنَا الْبَلاغُ الْمُبِينُ و اگر تاريك انديشى پيشه سازيد و از حق روى برتابيد، به زيان خود رفتار كرده ايد نه به زيان او. او شما را به هدايت پذيرى و شايسته رفتارى اجبار نخواهد كرد، چرا كه آنچه بر عهده اوست، پيام رسانى آشكار و روشنگر است و ديگر هيچ.در آيه بعد در اشاره به يكتايى و بى همتايى خدا مى فرمايد:اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَخداى يكتاست كه خدايى جز او نيست، و به همين دليل هم عبادت و پرستش ويژه اوست؛وَ عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ و مردم باايمان بايد كارها را، تنها به ذات پاك او واگذارند و به اندازه گيرى و خواست او خشنود گردند و به تدبير او اعتماد كنند و تنهابه او توكل نمايند. آرى، خدا بندگانش را به اين مفاهيم بلند و اين حقايق ظريف رهنمون گرديده است، به همين جهت زيبنده است كه آنان اين حقايق را هماره و در همه حالات دريابند و هميشه به او اعتماد كنند.در چهارمين آيه مورد بحث در هشدارى تكاندهنده مى فرمايد:يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْواجِكُمْ وَ أَوْلادِكُمْ عَدُوًّا لَكُمْ فَاحْذَرُوهُمْ هان اى كسانى كه ايمان آورده ايد، بى گمان پاره اى از همسران و فرزندان شما دشمن شمايند، به همين جهت از آنان برحذر باشيد.از آيه چنين دريافت مى گردد كه پاره اى از همسران و فرزندان اين گونه اند، نه همه آنان و به همين دليل هم «مَن» تبعيض به كار رفته است.امّا اين كه چرا پاره اى از آنان دشمن هستند، ديدگاه ها متفاوت است:1 - به باور پاره اى بدان دليل كه برخى از همسران و فرزندان انسان، آرزوى مرگ او را مى كنند تا ثروت او را به ارث برند؛ و روشن است كه هيچ دشمنى براى انسان بدتر از آن كسى نيست كه آرزوى مرگ او را برد تا ثروت اش را بخورد.2 - امّا به باور پاره اى ديگر، برخى از همسران و فرزندان به منظور سودجويى شخصى، پدر را وسوسه مى كنند تا دست به گناه و ستم زند و در جهت هواهاى آنان مقررات خدا را پايمال سازد؛ و روشن است كه دشمنى براى انسان بدتر از آن كسى نيست كه در جهت هواها و منافع خويش او را به گناه و بيداد سوق دهد.«عطاء» آورده است كه اين آيه در اشاره به مردمى است كه آهنگ جهاد در راه حق نمودند، امّا زن و فرزند آنان سر راهشان قرار گرفتند و آنان را بازداشتند.و «مجاهد» مى گويد: منظور اين است كه: مردمى كمر بستند تا در زندگى فرمانبردارى خدا و آزادگى و پارسايى را پيشه سازند، امّا از سوى همسران و فرزندانشان بازداشته شدند.در ادامه آيه مى افزايد:وَ إِنْ تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُواو اگر شما مردم باايمان گذشت كنيد و از كيفر لغزش هاى آنان بگذريد و ناديده بگيريد و ببخشاييد، خدا نيز از لغزش هاى شما مى گذرد...هنگامى كه پاره اى از اين توحيدگرايان و كمال طلبان با وجود مخالفت همسر و فرزندانشان دست به هجرت مى زدند و مى رفتند، و آن گاه مى ديدند كه سبقت گرفتگان به ايمان و هجرت در خودسازى و پالايش جان و آراستگى روح به دانش و بينش، از آنان پيش افتاده اند، تصميم مى گرفتند كه وقتى به زن و فرزندان خود رسيدند، آنان را به خاطر مانع تراشى در راه هجرت - كه باعث عقب ماندگى پدرشان شده است - كيفر كنند و يا ديگر به آنان روى خوش نشان ندهند كه اين آيه به آنان هشدار داد كه: نه، هرگز، بلكه مرد گذشت و كرامت باشيد تا خدا هم از لغزش هاى شما بگذرد، و بدانيد كه خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ «جبايى» بر اين باور است كه: پيام آيه شريفه همگانى و جهان شمول است و روشنگرى مى كند كه: اگر كسى بر شما ستمى روا داشت و شما از او به جا و خردمندانه گذشتيد و او را بخشيديد، خدا هم از لغزش هاى شما مى گذرد.در ادامه آيات در اين راستا، به يكى از سنت هاى جهان شمول خدا در زندگى انسان ها - كه موضوع آزمون و امتحان است - مى پردازد و در هشدارى الهام بخش مى فرمايد:إِنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌجز اين نيست كه ثروت ها و فرزندان شما وسيله اى براى آزمون و امتحان هستند، و باعث گرفتارى و سرگرمى و بازماندن از كار آخرت و ساختن آباد آن سرا؛ درست به همين دليل است كه بسيارى به وسيله ثروت ها و فرزندان خويش، از انجام وظايف ملى و دينى و انسانى بازمانده و به گناه و ستم درغلطيده و در آزمون زندگى مردود مى شوند.«ابن عباس» در اشاره به اين نكته مى گويد: هيچ يك از شما در دعاهاى خويش نگويد كه: بارخدايا، از فتنه به تو پناه مى برم «اللهم انّى اعوذ بك من الفتنه»؛ چرا كه اين «فتنه» سايه گستر است و هر ثروتمند و خانواده دار را شامل مى شود؛ به همين جهت بگوييد: بارخدايا، از گمراهگرى ها و گمشدگى هاى «فتنه» به تو پناه مى برم.(428)گفتنى است كه واژه «فتنه» در آيه به مفهوم آزمون و آزمايش است و بر اين باور منظور اين است كه: هيچ كس نگويد كه بارخدايا، من از آزمون و امتحان به تو پناه مى برم، چرا كه همه انسان ها به نوعى داراى وسيله آزمون هستند، بلكه در دعاها بگويد: بارخدايا، از آزمون هاى گمراهگرانه به تو پناه مى برم.پاره اى از ياران پيامبر آورده اند كه: آن حضرت روزى بر فراز منبر بود و مردم را پند و اندرز مى داد كه دو نور ديده اش، حسن و حسين كه درود خدا بر آنان باد، در حالى كه جامه هايى گلرنگ و زيبا بر تن داشتند و به خاطر خردسالى مى افتادند و برمى خاستند، وارد مسجد شدند.پيامبر با ديدن آن منظره، بى درنگ از منبر فرود آمد و آن دو را در آغوش كشيد و دگرباره بر منبر رفت و در حالى كه آنان را بر دامان نشانده بود، فرمود: راستى كه خداى فرزانه چه زيبا فرموده است كه: «انّما اموالكم و اولادكم فتنة»؛ جز اين نيست كه دارايى ها و فرزندان شما وسيله آزمونى براى شمايند؛ آن گاه افزود: هنگامى كه از فراز منبر ديده ام به اين دو كودك ارجمند روشن شد كه راه مى روند و مى لغزند، گويى نتوانستم شكيبايى كنم تا گفتارم به پايان رسد، به همين جهت سخن را وانهادم و به سوى آنان فرود آمدم و آن گاه به ادامه گفتارم پرداختم...(429)وَ اللَّهُ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ و خداست كه پاداشى پرشكوه نزد اوست.آرى، پاداش پرشكوه كه بهشت پرطرات و زيباست، نزد اوست، بنابراين براى خوشايند زن و فرزند و يا به وسوسه آنان مقررات خدا را زير پا نگذاريد و آنان را به جاى بهشت پرنعمت و خشنودى خدا برنگزينيد.آن گاه مى فرمايد:فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ اينك كه چنين است، تا سرحد توان و امكان خويش از خدا بترسيد و پروا پيشه سازيد.واژه «اتقاء» به مفهوم پروا نمودن و دورى جستن از نارواهاو پستى ها و هواپرستى هاست.با اين بيان، ميان آيه مورد بحث با اين آيه ناسازگارى و ناهماهنگى نيست كه مى فرمايد:يا ايها الّذين آمنوا اتقوالله حق تقاته...(430)هان اى كسانى كه ايمان آورده ايد، از خدا آن گونه كه حق پروا نمودن از اوست پروا كنيد.آرى، ميان اين دو آيه ناهماهنگى نيست، چرا كه هر دو به ترك گناه و توجّه به پاكى و درستى ترغيب مى كند، و كسى كه چنين كرد، در حقيقت به نعمت هاى خدا راه گشوده و از كيفر و عذاب او دورى گزيده است.«قتاده» مى گويد: ميان اين دو آيه سازش نيست و در حقيقت آيه مورد بحث مفهوم آيه مورد اشاره را نسخ مى كند، چرا كه اين آيه مواردى مانند حالت «تقيه» را كه رعايت پروا با تحمل رنج و سختى ممكن است قطعى نمى نگرد.وَ اسْمَعُواو فرمان هاى خدا را كه پيامبر برايتان بيان مى كند بشنويد و پند و اندرز و امر و نهى او را به جان بخريد.وَ أَطِيعُواو خدا و پيامبرش را اطاعت كنيد؛وَ أَنْفِقُوا خَيْراً لِأَنْفُسِكُمْ و از ثروت هاى خود در راه خدا به سود خودتان انفاق كنيد.«زجاج» مى گويد: و از ثروت هاى خويش براى سراى آخرت از پيش بفرستيد كه برايتان بهتر است.وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ و كسى كه از بخل و آز نفس خويش در امان نگاه داشته شود و حقوق مالى خود را بپردازد، چنين كسانى همان رستگارانند.آن گاه در تشويق ثروتمندان به نيكوكارى و دست گيرى از محرومان، طرح وام دادن خداپسندانه و بدون سود و بهره را مى دهد و مى فرمايد:إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضاً حَسَناً يُضاعِفْهُ لَكُمْ اگر در راه خشنودى خدا وامى نيكو دهيد، آن را براى شما دوچندان بازمى گرداند.تعبير وام در آيه نوعى ظرافت در تشويق به صدقه و انفاق و دست گيرى از محرومان است؛ به همين دليل هم روشنگرى مى كند كه هر كس چنين وام نيكويى بدهد خدا چندين و چند برابر آن را برمى گرداند و پاداشى بى نهايت نيز به وام دهنده ارزانى مى دارد.وَ يَغْفِرْ لَكُمْ و گناهان و لغزش هاى شما را نيز مى آمرزد.وَ اللَّهُ شَكُورٌ حَلِيمٌ و خدا قدرشناس و بردبار است.آرى، او پاداش سپاسگزاران و فرمانبرداران را مى دهد و در كيفر بندگان گناهكار شتاب نمى ورزد تا شايد توبه كنند و اشتباهات خويش را جبران نمايند، و اين اوج كرامت و بزرگوارى اوست.و در آخرين آيه مورد بحث كه آخرين آيه اين سوره نيز مى باشد، مى فرمايد:عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِاو داناى نهان و آشكار است و چيزى بر او پوشيده نخواهد ماند.به باور پاره اى منظور اين است كه: او داناى به موجود و معدوم و بود و نبود است.امّا به باور پاره اى منظور اين است كه: او داناى به پديده هاى ديده شدنى و محسوس و نامحسوس و ناديدنى است.الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ و شكست ناپذير و فرزانه است.به باور پاره اى منظور اين است كه او توانا و فرزانه است و كارهايش استوار و محكم است.
انسان در بوته آزمون
از معارف انسان پرور قرآن، اصل مترقى و رشدبخش و سازنده «آزمون» و امتحان در زندگى انسان هاست.از انبوه آيات و روايات رسيده به روشنى دريافت مى گردد كه كران تا كران زندگى انسان صحنه بزرگ آزمون و ميدان عظيم آزمايش است و خداى فرزانه، نه براى شناخت انسان و يا كسب آگاهى، بلكه به منظور تحقق يافتن نيت ها وانديشه ها، وعينيت بخشيدن به صفات و ويژگى هاى باطنى انسان در ميدان عمل، و در جهت شكوفايى توانايى ها و به گل و ميوه و برگ و بار نشاندن و سايه افكن و سايه گستر ساختن استعدادهاى دنياى پيچيده وجود انسان و تربيت و پرورش اين موجود پراسرار، همه انسان ها را در ميدان هاى گوناگون زندگى در بوته آزمون قرار مى دهد و در چهره هاى مختلف و با وسايل متنوع همه را مى آزمايد؛ چراكه نظام حكيمانه حيات، نظامى است كه به سوى رشد و تكامل در جريان است و همه پديده هاى زنده در راه رشد و كمال خويش در حركت هستند و برآنند تا توانمندى ها واستعدادهاى نهفته در دنياى وجود خود را شكوفا و بارور سازند، و انسان از راه همين آزمون و امتحان ساخته مى شود، واين طرح ونقش، بخشى از مفهوم «ربوبيت» يا پروردگارى و تدبيرگرى خدا در مورد انسان، پس از آفرينش اوست.از اين روست كه قرآن شريف اصل رشدبخش و حكيمانه «امتحان» و «آزمون الهى» را، اصلى جهان شمول و همگانى اعلام مى دارد.(431)تا آنجايى كه اين قانون و اين سنت، پيامبران رانيز در بر مى گيرد،(432)و در اين راه تمامى نعمت ها و نقمت ها، خير و شر، امور خوشايند و ناخوشايند، دوست و دشمن، آشنا و بيگانه، و هر چيز هر كس وسيله آزمون مى شود.(433) هدف هاى متنوع و حكمت ها و فلسفه اين آزمون در منابع اصيل دينى ترسيم مى گردد،(434) و چهره هاى گوناگون اين آزمون و امتحان به تابلو مى رود، و ضمن نشان داده شدن رازهاى موفقيت و سرفرازى در اين آزمون بزرگ و سرنوشت ساز نمونه هايى از رستگاران و كاميابان و پيشتازان و برندگان(435)، و نيز چهره هاى متنوعى از بازندگان و سرافكندگان و زيانكاران و مردودشدگان در چشم انداز عصرها و نسل ها قرار داده مى شوند،(436) تا انسان ها براى يك زندگى شايسته و بايسته، و اوج گرفتن به پرفرازترين قله كمال و جمال آماده شوند، تا از بدانديشى و بيداد و زشتى و زشتكارى وافشاندن بذرهاى خار و خس خودسرى و خودكامگى و شقاوت در مزرعه زندگى، سخت دورى جويند و بر حذر باشند و خويشتن رابه بايسته ها و ارزش ها و عوامل پيروزى و سرفرازى در اين آزمون بزرگ نزديك و مجهز سازند.در همين راستاست كه در اصيل ترين منابع دينى، دنيا به مزرعه، دانشگاه، آموزشگاه زندگى، ميدان مسابقه، بازاربزرگ، سراى آزمون تجارتخانه دوستان، مقدمه و نردبان اوج، وسيله تكامل و رسيدن به هدف هاى بلند، و عرصه رشد و پرورش و فرصت شكوفايى وكمال تعبير و تشبيه مى گردد و فرد و جامعه و زمامداران و نظام ها به سرمايه دارانى كه به يك بازار بزرگ و پرزرق و برق و تماشايى گام مى نهند تا در فرصت عمر و دوران جوانى و قدرت و زيبايى و داشتن امكانات و ... خويشتن را بپرورند و شكوفا سازند و نشان دهند و در برابر اين كالاهاى فناپذير و زودگذر، سرمايه هاى ماندگار و جاودانه و ارجدار و ارجمند به دست آورند.و نيز در همين راستاست كه همه انسان ها به اين مسابقه بزرگ و اين آزمون جهان شمول براى اوج گرفتن به سعادت و نيك بختى جاودانه و بهشت دنيا و آخرت و ساختن سرنوشت زيبا و تماشايى و شكوهبار براى خود و جامعه و عصر و نسل خويش و كسب موفقيت و سرفرازى و سربلندى در اين آزمون سازنده تشويق و ترغيب مى گردند.در اين راستاست كه قرآن واژه «تجارت» رابه كار مى برد و به مردم حق طلب مى فرمايد: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى تِجارَةٍ تُنْجِيكُمْ مِنْ عَذابٍ أَلِيمٍ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ يُدْخِلْكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَ مَساكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ(437)هان اى كسانى كه ايمان آورده ايد، آيا شما را بر تجارتى سودبخش و ماندگار راه ننمايم كه شما را از عذابى بزرگ نجات مى دهد؟ به خدا و پيام آور او ايمان آوريد و در راه حق با دارايى ها و جان هايتان تلاش و جهاد كنيد، كه اگر بدانيد اين كار براى شما بهتر است؛ آرى، چنين كنيد تا خدا گناهانتان را بر شما ببخشايد و شما را در بوستان هايى از بهشت پر طراوت و زيبا كه از زير كاخ هاى آن جويبارها روان است، و نيز در سراهاى خوش و در بهشت هاى جاودانه در آورد كه اين است آن كاميابى و سرفرازى شكو هبار.و نيز در همين راستاست كه واژه «شراء» را به كار مى برد و از سودايى بزرگ و معامله اى معنوى و شكوهبار خبر مى دهد و مى فرمايد: إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بايَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ(438)به يقين خدا از مردم با ايمان، جان ها و دارايى هايشان را به بهاى اين كه بهشت پرطراوت و زيبا براى آنان باشد خريده است و... پس به اين سودايى كه با او كرده ايد شادمان باشيد كه اين همان موفقيت و كاميابى پر شكوه است.و از خسران و زيانكارى در تجارتخانه دنيا هشدار مى دهد و بابه كاربردن اين واژه مى فرمايد:وَ الْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ(439)سوگند به روزگار پيروزى حق بر باطل و داد بر بيداد و آزادى بر استبداد، كه انسان دستخوش زيان و زيانكارى است، مگر آن كسانى كه ايمان آورند و كارهاى شايسته در اين سراى آزمون انجام دهند و يكديگر را به حق و رعايت حقوق انسان ها سفارش نمايند و به شكيبايى در برابر نارواها و مشكلات و موانع موفقيت و پيروزى توصيه كنند.و نيز در يادآورى و هشدار در همين راستاست كه سوره اى را با نام «تغابن»، به مفهوم بازى خوردن و باختن و زيان ديدن فرو مى فرستد و همگان را به راز موفقيت در اين آزمون بزرگ رهنمون مى گردد.(440)اميرمؤمنان در توضيح اين واقعيت مى فرمايد:إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا.(441)براى سرمايه گرانبهاى وجود و عمر و جوانى شما، بهايى جز بهشت پر نعمت و زيباى خدا هيچ و پوچ است؛ بنابراين مباد آن را در برابر چيزى جز بهشت بفروشيد.و روشنگرى مى كند كه مى توان در اين آزمون بزرگ سرفراز و پيروز جلوه كرد، چرا كه اين جهان در حقيقت سراى راستى و درستى براى راستگويان و درست انديشان، و خانه سلامت و تندرستى براى دنياشناسان، سراى بى نيازى و سرفرازى براى توشه گيران ازآن، و خانه پندپذيرى براى پندآموزان است.دنيا وعده گاه دوستان خدا، نمازگاه فرشتگان او، فرودگاه وحى خدا و تجارتخانه دوستان اوست كه درآن مهر و رحمت خدا را به دست مى آورند و بهشت پر نعمت را به سود مى برند...إِنَّ الدُّنْيَا دَارُ صِدْقٍ لِمَنْ صَدَقَهَا وَ دَارُ عَافِيَةٍ لِمَنْ فَهِمَ عَنْهَا وَ دَارُ غِنًى لِمَنْ تَزَوَّدَ مِنْهَا وَ دَارُ مَوْعِظَةٍ لِمَنِ اتَّعَظَ بِهَا مَسْجِدُ أَحِبَّاءِ اللَّهِ وَ مُصَلَّى مَلَائِكَةِ اللَّهِ وَ مَهْبِطُ وَحْيِ اللَّهِ وَ مَتْجَرُ أَوْلِيَاءِ اللَّهِ اكْتَسَبُوا فِيهَا الرَّحْمَةَ وَ رَبِحُوا فِيهَا الْجَنَّةَ.(442)و نيز هشدارمى دهد كه:الدنيا سوق الخسران.(443)به هوش باشيد كه دنيا بازار زيانكارى و زيان ديدگى است.و آن را براى كسانى كه در آزمون زندگى خردمند و خردورز نباشند وبذر پاكى و پروا و عدالت و آزادگى نيفشاند «مزرعه بدى ها» عنوان مى دهد: الدنيا مزرعة الشر.(444)و همين گونه امام هادى در همين ارزيابى و هشدار از آزمون زندگى است كه مى فرمايد: الدنيا سوق، ربح فيها قوم و خسر آخرون.(445)اين جهان، ميدان آزمون و بازار بزرگى است كه گروهى در آن سود مى برند و برنده مى شوند و گروهى ديگر زيان مى بينند و مى بازند.در مورد اصل سازنده و بيدارگر «آزمون الهى» بحث و نكات ظريف و انسان پرورى در خور طرح و پژوهش و درس آموختن و عبرت گرفتن و مشعل زندگى افروختن است، كه مهم ترين آن ها بدين صورت طرح مى گردد:1 - اصل آزمون يا سنّت جهان شمول خدا در موردانسان،2 - چرا امتحان و آزمون؟3 - هدف هاى پنج گانه آزمون،4 - وسايل گوناگون آزمون،5 - راه ها و چهره هاى متنوع آزمون،6 - راز موفقيت و سرفرازى در اين آزمون بزرگ،7 - نقش دگرگون ساز و ره آورد اين آزمون در زندگى انسان،8 - نمونه هايى چند از برندگان و بازندگان در اين آزمون بزرگ.و اينك طرح پاره اى از اين نكات و بحث ها با الهام از آيات و روايات رسيده از پيشوايان راستين و مربيان نمونه آسمانى.
1 - اصل آزمون يا سنت جهان شمول خدا در مورد انسان
از انبوه آيات و روايات رسيده چنين دريافت مى گردد كه سراسر جهان هستى ميدان بزرگ آزمون است و خداى جهان آفرين بر اساس سنت جهان شمول خويش همه بندگان خود را به گونه اى مورد امتحان و آزمايش قرار مى دهد.اين بدان دليل است كه نظام حيات، نظامى خردمندانه و حكيمانه و هدفدار و رو به سوى رشد و تكامل است و تمامى پديده ها، به ويژه موجودات زنده در راه رشد و كمال در حركت هستند و همه بر آنند كه توانايى ها و استعدادها و سرمايه هاى خام و نهفته دنياى وجود خويشتن را ظهور و بروز دهند و آن ها را شكوفا سازند و بارور گردانند؛ و انسان نيز از راه همين آزمون پرورده مى شود و دنياى پراسرار و پيچيده وجودش به برگ و بار و گل و ميوه مى نشيند.قرآن اصل آزمون را در زندگى انسان، يك اصل همگانى و جهان شمول اعلام مى دارد و مى فرمايد:أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكاذِبِينَ.(446)آيا مردم پنداشته اند كه تا گفتند: ما ايمان آورديم به حال خود رها مى شوند و مورد آزمون قرار نمى گيرند؟ نه، اين گونه نيست، بلكه بى گمان ما كسانى را كه پيش از اينان بودند همه را آزموديم، تا خدا آنان را كه راست مى گويند و به راستى اهل ايمان و عمل و رعايت حقوق خدا و مردم هستند معلوم دارد، و درغگويان و مدعيان دروغ پرداز را نيز مشخص سازد.جالب است به اين نكته اشاره گردد كه واژه «فتنه» در اصل به مفهوم قراردادن «طلا» در آتش، براى ارزيابى و شناخت ميزان خالص و ناب بودن آن از ناخالصى آمده است، و آن گاه به هر آزمون ظاهرى و باطنى و علمى و فرهنگى و اخلاقى و انسانى نيز به همين تناسب در فرهنگ قرآن و روايات به كار رفته است.به هر حال قرآن روشنگرى مى كند كه اصل آزمون و امتحان در زندگى انسان يك اصل هماره و همگانى و جهان شمول است و براى همه جامعه ها و تمدن ها و حكومت ها و چهره هاى تاريخ ساز و ويرانگر خواهد بود؛ به گونه اى كه پيام آوران بزرگ و پراخلاص و معنويت آفرينى چون: نوح، ابراهيم، موسى، عيسى، اسماعيل، يوسف، زكريا، ادريس، يحيى، هود، لوط، يونس، و... نيز مورد آزمون قرار خواهند گرفت؛ براى نمونه:قرآن در مورد آزمون ابراهيم مى فرمايد:وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتِي قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ.(447)و هنگامى را به ياد آور كه ابراهيم را پروردگارش با كلماتى بيازمود، و او آن همه را به انجام رسانيد، خدا به او فرمود: اينك من تو را پيشواى مردم قرار دادم...و سليمانِ پيامبر در اشاره به قدرت و موهبت خدا بر او مى فرمايد:هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي(448)اين از فضل و فزون بخشى پروردگار من است تا مرا بيازمايد كه آيا سپاسگزارم يا ناسپاسى مى كنم؟ و هر كس سپاس گزارد و در آزمون زندگى پيروز گردد، تنها به سود خويش سپاس مى گزارد، و هر كس ناسپاسى كند و ببازد، به زيان و تباهى خويش عمل كرده است؛ چرا كه پروردگار من بى نياز و گرانمايه است.قرآن هدف آفرينش را آزمون و امتحان انسان ها عنوان مى سازد و مى فرمايد:وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَ كانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً(449)و اوست آن كسى كه آسمان ها و زمين را در شش هنگام آفريد... تا شما را امتحان كند و بيازمايد كه كدام يك نيكوكارتريد.و اين بدان جهت است كه هدف از آفرينش، پرستش خالصانه و عاشقانه خدا، يا رشد و تكامل و تخلّق به اخلاق و رفتار و گفتار و انديشه هاى خدا پسندانه و بشردوستانه و عادلانه است؛ و اصل آزمون و امتحان در زندگى، گرانبهاترين فرصت و برانگيزاننده ترين چيزى است كه انسان آگاه و درست انديش و كمال جو را براى اوج گرفتن به سوى اين هدف بلند و پرفراز به حركت در مى آورد، و همين گونه جامعه و نظام و حكومت ترقى خواه و آزادمنش و مردم سالار را؛ چرا كه با ايمان به اصل آزمونِ هماره و همگانى و جهان شمول، حال و روز هر فرد و گروهى، حال و روز كسى است كه براى پذيرفته شدن در اين آزمون بزرگ، هماره در جهاد و تلاش و خود سازى و نقدپذيرى و حساب پس دادن است.با اين بيان آيا عاملى شورانگيزتر و شعورآفرين تر و سازنده تر و برانگيزاننده تر از اين ممكن است؟!
2 - چرا آزمون و امتحان؟
از ميان انبوه پرسش ها در اين مورد مهم ترين و اساسى ترين پرسش اين است كه آزمون و امتحان انسان ها چرا؟ و هدف از آن چيست؟آيا نه اين است كه آزمون و آزمايش از آن روى انجام مى شود كه در پرتو آن به چيزهاى نامعلوم و پرابهام آگاه شده، يا انسان هاى ناشناخته را بشناسيم، و در نتيجه از ناآگاهى خويش در مورد ديگران بكاهيم و بر آگاهى هاى خويش بيفزاييم؟!هنگامى كه هدف از آزمون در ميان جامعه ها اين است، و از آن سو ما بر اساس انبوه آيات و روايات رسيده نيك مى دانيم كه خداى فرزانه، آگاه و دانا و بيناست و اسرار نهفته در ژرفاى دل ها، و نهان آسمان ها و زمين، و هر آنچه روى داده و در حال روى دادن است و روى خواهد داد، همه و همه براى او آشكار است و به همه چيز احاطه دارد، منظور از اين آزمون چيست؟! مگر آن ذات بى همتا نيز بر آن است كه بر آگاهى و دانايى خويش بيفزايد و يا چيزى بر او نهان است و مى خواهد آن را دريابد و آشكار سازد؟ راستى آزمون چرا؟ و هدف از آن چيست؟در پاسخ به اين چرا، بايد به اين نكته دقيق و ظريف توجه داد كه هدف از آزمون در جهان انسان، اگر نه هماره بيشتر وقت ها براى شناخت بيشتر و آگاهى بهتر و زدودن غبار ناآگاهى و نادانى و جهل است؛ امّا گاه اين آزمون در ميان انسان هاى مترقى و كمال جو و با برنامه، هدف ديگرى را نيز مى تواند پى گيرد.براى نمونه:1 - يك مربّى آگاه و هدفدار گاه براى دانش پژوهان و افراد تحت برنامه و تربيت خويش يك آزمون مى گذارد، امّا نه براى شناخت و آگاهى از توانايى افراد شركت كننده، بلكه براى شورآفرينى و شوق انگيزى و خلق تلاش و تحرك و ايجاد انگيزه رشد و كمال و به فعليت در آوردن استعدادها و آمادگى هاى دنياى وجود آنان كه به صورت «قوه» و نيروى خام در وجود هر كدام نهفته است.2 - گاه يك فرد يا گروه و يا نظام خردمند و هدفدار يك مسابقه همگانى در كارخير و برنامه نيك مى گذارد و انبوهى را در آن شركت مى دهد، امّا هدف از اين مسابقه، نه كسب آگاهى و شناخت، بلكه مى تواند رواج دادن يك انديشه و برنامه مترقى يا جا انداختن يك فرهنگ و يا راه و رسم كمال طلبانه باشد.3 - گاه يك فرمانده آگاه و متخصص نظامى براى ارتش و يا گروهى از سربازان خويش «مانور» يا پيكار مصنوعى در برابر دشمن فرضى و مشكلات و فشارهايى نظير: گرسنگى، تشنگى، گرما، سرما، عبور از موانع طبيعى و ساختگى و... آنان را ورزيده و آبديده و آماده رويارويى دليرانه و موفقيت آميز با رويدادها و بحران ها و يورش ناگهانى و غافلگير كننده دشمن سازد.اينك كه روشن شد حتى در آزمون هاى بشرى نيز مى تواند هدف امتحان كننده و آزمونگر چيزى جز كسب آگاهى و شناخت باشد، اكنون بايد به ياد داشته باشيم كه آزمون هاى خداى فرزانه و آگاه و دانا و بينا - نه براى كسب آگاهى و دانايى و شناخت ماهيت افراد، جامعه ها، زمامداران و نظام ها، بلكه - براى «پرورش» و «تربيت» و رشد و شكوفايى دنياى وجود انسان است؛ براى اين است كه توانايى ها و استعدادها و مواد خام نهفته در دنياى پراسرار وجود انسان به فعليت درآيد و به گل و ميوه نشيند و شكوفا گردد و لاله زار پديد آيد.
3 - هدف هاى پنج گانه آزمون هاى خدا
از آيات و روايات در اين مورد مى توان به فلسفه آزمون هاى خدا و هدف هاى حكيمانه و متنوع آن ها راه يافت؛ براى نمونه:
الف - پرورش و تربيت
به گونه اى كه گذشت هدف از آزمون هاى بشرى نيز مى تواند چيزى فراتر از شناخت و آگاهى باشد؛ درست به همين دليل يكى از هدف هاى آزمون هاى الهى «پرورش و تربيت» انسان هاست؛ هدف اين است كه توانايى ها و استعدادها و موادخامِ نهفته در دنياى پيچيده و پراسرار وجود انسان جوانه زند، رشد كند، ساقه و شاخه و برگ بر آورد، شكوفا گردد و به سايه و گل و ميوه بنشيند.
ب - استوارى و آبديدگى
افزون بر اين، گاه هدف از آزمون، نه تربيت و پرورش و شكوفايى تنها كه رسيدن به آبديدگى و مقاومت و استوارى و شكست ناپذيرى است؛ درست بسان فولاد كه به كوره سپرده مى شود تا آبديده شود و به استحكام بيشترى نايل آيد؛ و انسان نيز به كوره رويدادها و حوادث سپرده مى شود و آزمون مى گردد تا آبديده و مقاوم گردد و به چيزى فراتر از تربيت و توانايى و شكوفايى و رشد اوج گيرد؛ درست نظير آزمون انسان هاى والا و تاريخ سازى، چون: ابراهيم، اسماعيل، موسى، عيسى و ... چرا كه انسان در پرتو آزمون به اوج و فرازى مى رسد كه بدون آن نخواهد رسيد. ان فى الجنة منزلة لا يبلغها عبد الاّ بالابتلاء.(450)در بهشت پرطراوت و زيباى خدا مقام شكوهبارى است كه كسى جز در پرتو آزمون و قرارگرفتن دركوران حوادث و رويدادهاى گوناگون به آن اوج نمى گيرد. نيز مى فرمايد:ان اشدّ النّاس بلاء الانبياء، ثم الذى يلونهم، الامثل فالامثل.(451)پيام آوران خدا بيشتر از همه مردم گرفتار حوادث مى گردند و در كوره آزمون زندگى قرار مى گيرند؛ آن گاه كسانى كه در راه و روش آزادى بخش و نجات دهنده آنان - به تناسب موفقيت معنوى - گام مى سپارند.
ج - زدايش زنگارهاو ناخالصى ها
نكته سوم در مورد آزمون هاى خدا اين است كه هدف از آزمون مى تواند نفى ناخالصى ها و زنگارها و اوج گرفتن انسان ها به پر فرازترين قله «اخلاص» باشد، درست همان سان كه طلا درآتش خالص مى شود.قرآن در اشاره به اين نكته ظريف مى فرمايد:وَ لِيَبْتَلِيَ اللَّهُ ما فِي صُدُورِكُمْ وَ لِيُمَحِّصَ ما فِي قُلُوبِكُمْ...(452)خداى فرزانه آنچه را در سينه هاى شما نهفته است مى آزمايد تا دل هاى شمارا پاك و پاكيزه و خالص و ناب سازد.امام صادق مى فرمايد:يفتنون كما يفتن الذهب، ثم يخلصون كما يخلص الذهب.(453)انسان ها بر اساس سنت خدا آزمون مى گردند، درست همان سان كه طلا در كوره، آزمايش مى گردد؛ درست همان گونه كه طلا در برابر فشار آتش از ناخالصى ها پاك مى شود.
د - پديدار شدن ميوه عمل در شاخسار زندگى
نكته چهارم در اين مورد آن است كه فلسفه و حكمت و هدف ديگرى نيز مى تواند براى آزمون هاى خدا مورد توجه قرار گيرد و آن اين است كه هدف از آزمون هااين است كه صفات و ويژگى هاى درون و انديشه و نيت و هدف قلبى بندگان نوانديش و تاريك انديش خدا در ميدان آزمون و امتحان به صورت رفتار و كردار زشت و زيبا و ميوه هاى تلخ و شيرين جلوه گر شود و انسان ها به تناسب آن در خور پاداش و كيفر گردند. اميرمؤمنان مى فرمايد: وَ إِنْ كَانَ سُبْحَانَهُ أَعْلَمَ بِهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ لَكِنْ لِتَظْهَرَ الْأَفْعَالُ الَّتِي بِهَا يُسْتَحَقُّ الثَّوَابُ وَ الْعِقَابُ.(454)اگر چه خداى دانا و آگاه به نيت و انديشه بندگانش آگاه تر است، اما آنان را مى آزمايد تا كارهاى شايسته و ناشايسته از آنان سر زند و آشكار گردد، تا در خور پاداش و كيفر گردند؛ چرا كه اگر اصل آزمون نبود، نه استعدادها به فعليت مى رسيد، و نه درخت وجود انسان به ميوه هاى تلخ و شيرين مى نشست؛ نه ماهيت شفاف و روشن و زيباى عدالت خواهان، كمال جويان، آزادمنشان، تساوى انديشان، پرواپيشگان، بشردوستان، آزادى خواهان و اصلاح طلبان و اصلاحگران در كران تا كران تاريخ به تابلو مى رفت و الهام بخش عصرها و نسل ها مى گرديد، و نه باطن زشت و ظالمانه و پليد خودكامگان و حق ستيزان و مرگ انديشان و اصلاح ناپذيران قرون و اعصار و فرجام رسوا و رسوايى برانگيز آنان تا مايه عبرت هوشمندان گردد.
ه - و آخرين فلسفه آزمون
و آخرين فلسفه آزمون خدا، به گونه اى كه از آيات و روايات دريافت مى گردد، پديدارشدن بهترين و زيباترين و جالب ترين ميوه هاى انديشه و گفتار و كردار شايسته بر شاخسار وجود انسان هاست.قرآن در اين مورد مى فرمايد: وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَ كانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً.(455)و او خدايى است كه آسمان ها و زمين ... را آفريد تا شما را بيازمايد كه كدام يك نيكوكارتر و شايسته رفتاريد.از اين هدف والا و بلند در مورد آزمون بندگان خدا، به اين راز انسان ساز پى مى بريم كه چرا در آيات و روايات از دنيا به «دانشگاه»، «ميدان مبارزه»، «سراى عمل»، «بازار بزرگ»، «بوستان زندگى»، و «ميدان مبارزه» تعبير شده است.مگر نه اين است كه دانشگاه مركز شكوفايى استعدادها و نبوغ ها و هوشمندى هاست؟و مگر نه اين است كه ميدان پيكار و عمل فرصت و مجال برچيدن موانع و پيروزى بر دشمنان و رسيدن به آزادى و آزادگى و نيك بختى است؟ و مگر نه اين است كه مزرعه و بوستان جايى است كه بذرها را در آنجا مى افشانند و آن بذرِ آماده و مستعد با بهرورى از مواهب طبيعى جوانه مى زند، به رشد و شكوفايى مى پردازد و به تدريج استحكام مى يابد و در برابر طوفان حوادث و مشكلات و سرما و گرما مقاومت مى كند و به بار مى نشيند و بوستان بوستان گل و لاله و خرمن خرمن دانه و دنيا دنيا ميوه هاى متنوع و زيبا مى دهد.و كار خدا را در اين مورد مى توان به يك مهندس آگاه و كارآمد كشاورزى، يا يك باغبان متخصص و پر تجربه، يا يك مربى هدفدار و انديشمند تشبيه كرد؛ و از اين نكات ظريف در مى يابيم كه آزمون هاى خدا و فلسفه آن ها - نه براى شناخت فرد و جامعه و حكومت بلكه - براى هدف هاى والاى ديگرى است كه به پنج مورد از آن ها اشاره رفت، و اگر درست و انديشمندانه بينديشيم نظام هستى جز بر اين اساس به هدف نهايى خويش - كه رشد و كمال و شكوفايى استعدادها و توانمندى هاى همه پديده ها به ويژه انسان است - نخواهد رسيد.انديشمند بزرگ شيعه مرحوم «صدوق» در تحليل فلسفه آزمون هاى خدا، از جمله چنين مى نويسد: آزمون بر دو نوع است: 1) نوع نخست آزمونى است كه به منظور كشف حقيقت و پى بردن به فرجام كار انجام مى شود؛ چرا كه امتحان كننده از حقيقتِ كار و فرجام آن، بى خبر است. چنين آزمونى از جانب خدا غيرممكن است؛ چرا كه او آگاه به نهان ها و داناى به فرجام كارهاست و همه پوشيده ها براى او روشن و عيان است.2) نوع دوّم، آزمونى است كه به منظور بروز استعدادها و شكوفايى توانمندى ها براى فرد و جامعه پيش مى آيد؛ تا بدين وسيله حقيقت انسانها مشخص شود. آن گاه كسانى كه در برابر اين رويدادها كه براى آزمون آنها رخ مى دهد، پايدارى ورزند و به وظيفه خود آن گونه كه شايسته است، عمل كنند، به كمال بال مى گشايند و در خور پاداش مى شوند.با اين بيان، حوادث روزگار كه بر اساس سنت الهى براى آزمون انسانها روى مى دهد، در همان حال كه سنگ محك است، نردبان رشد و ترقى نيز هست.
وسايل آزمون در آزمايشگاه بزرگ زندگى
از انبوه آيات روشنگر قرآن و روايات الهام بخش پيشوايان معصوم در اين مورد چنين دريافت مى گردد كه خداى فرزانه بندگان خويش را با وسايل گوناگون مادى و معنوى و ظاهرى و باطنى مى آزمايد.ذات پاك او، يكى را با ثروت امتحان مى كند و او را غرق در نعمتِ مال و منال مى سازد و به گونه اى بادآورده به او دارايى مى بخشد، و يكى را با جاه و مقام و نعمت قدرت و حكومت. يكى را به وسيله زن و زندگى، و ديگرى را با ارزانى داشتن فرزند. يكى را با زيبايى و جوانى و تناسب ظاهرى و دلفريبى چهره و سيما، و ديگرى را با جاذبه علمى و فكرى و فرهنگى و وجاهت شخصى يا خانوادگى و ...يكى را با زبان گويا و بيان رسا و منطق محكم و درهم كوبنده، و ديگرى را با هوش سرشار و نبوغ وصف ناپذير و سرعت عمل و حضور ذهن و قدرت بر واكنش سريع و به جا در برابر رويدادهاى ناگهانى.يكى را با خانه مجلل، مركب پر شكوه، لباس فاخر، و زرق و برق زندگى، و ديگرى را با فقر و فلاكت و گرفتارى هاى گوناگون.يكى را با ارزانى داشتن خيروخوبى، و ديگرى رابا فرود بلاها و ناگوارى ها.فردى رابا سلامتى، فرصت، جوانى، نشاط، طراوت، طول عمر، پذيرفتگى اجتماعى، امنيت، امكانات متنوع، مهرومحبت در دل ها به بوته آزمون مى سپارد، و ديگرى را با كاهش و يا فقدان اين نعمت هاى ارزشمند و ارجدار.يكى را با مقرارت و فرمان ها و رعايت حلال ها و بايسته ها، و ديگرى را با هشدارها و موظف ساختن حرمت ها و دورى گزيدن از نارواها و رعايت حقوق و حرمت انسان ها و مرزهاى قوانين خدا.يكى را به وسيله جامعه و مردم و ديگرى را با حكومت و قدرت؛ آرى، وسايل آزمون خدا در زندگى اين جهان - كه سراى آزمون است - بسيار فراوان و بى شمار و عبرت انگيز و عبرت آموز و سخت انديشاننده است، به جاست كه به نمونه هايى از آيات و روايات بنگريم:1 - قرآن در اين مورد مى فرمايد:وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ(456)و به يقين شما را به پديده هايى هم چون ترس، گرسنگى و كاهش درمال ها و جان ها و فرآورده هاى كشاورزى و دامى مى آزماييم، و شكيبايان را مژده ده. هم چنان كه مى نگريد در اين آيه، از جمله اين پديده ها وسيله آزمون قرار گرفته اند: ترس و ناامنى ناخواسته،گرسنگى و قحطى،كاهش اموال و ثروت ها، كاهش جان ها و مرگ و ميرها، و كاهش در فرآوردهاى كشاورزى و دامى و ...2 - و نيز مى فرمايد:وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً(457)آن گاه را به يادآور كه پروردگارت ابراهيم را با كلماتى آزمود...اين «كلمات» يا مفاهيم بلندى كه خداى فرزانه ابراهيم را به وسيله آن ها آزمود تا شخصيت والا و شكوهبار او را با شكوفا ساختن استعدادها و توانايى ها و آمادگى هاى وصف ناپذير او در ميدان هاى پرفراز و نشيب زندگى و بهره ورى حكيمانه آن حضرت از نعمت ها و فرصت ها و عمر و جوانى و خرد و وجدان بزرگ و تلاش و جديت خستگى ناپذيرش تجلى بخشد و به تابلو برد و او را مقتدا و نمونه و الگوى توحيدگرايان و اصلاح طلبان عصرها و نسل ها سازد، بسيار است؛ نظير:ولادت در يك جامعه استبدادزده و بسته و خرافه پذير و شرك گرا،دورى اجبارى از پدر و مادر و خانواده و زندگى در غار،رويارويى با يك حكومت خودكامه و بى رحم و خردستيز و اصلاح ناپذير،با دريافت فرمان خدا براى رعايت دقيق اصول بهداشت جسم و روان براى سلامتى جسم و جان و روان و دعوت مردم به آن ها،با ايمان، يقين، توكّل، پروا، و تلاش و هجرت،با قراردادن همسر و فرزند در بيابانى خشك و سوزان و فاقد آب و گياه به فرمان خدا،با محروميت از نعمت فرزند در جوانى و ميان سالى،با ارزانى شدن فرزند به او در كهن سالى، با دريافت دستور براى قربانى اسماعيل،با دعوت جهانيان به سوى توحيدگرايى و آزادى و آزادگى، با انجام شايسته و بايسته آداب و مراسم شكوهبار و پرمعنويت حجّ، و با دعوت ها و هشدارهاى چهل گانه اى كه به منظور آراستگى به ارزش هاى والاى فكرى، عقيدتى، اخلاقى، انسانى، معنوى، اجتماعى، و وارستگى از نارواها و صفات ناپسند و رفتار و كردار و گفتار ظالمانه و خشونت بار و خودسرانه - در آياتى از سوره هاى توبه،(458) مؤمنون،(459) احزاب،(460) و معارج(461) - آمده است.(462)و نيز مى فرمايد:وَ بَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَ السَّيِّئاتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ(463)و آنان را به وسيله خوشى ها و ناخوشى ها آزموديم.3 - و نيز مى فرمايد:... وَ نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَيْرِ فِتْنَةً(464)و شما را از راه آزمايش به وسيله بد و نيك خواهيم آزمود و به سوى ما بازگردانيده خواهيد شد.4 - و مى فرمايد:... بَلْ هِىَ فِتْنَة(465)و هنگامى كه به انسان آسيبى رسد، ما را مى خواند، آن گاه هنگامى كه نعمتى از سوى خود به او ارزانى داريم، مى گويد: آن را تنها به وسيله دانش خود به دست آورده ام؛ نه، اين گونه نيست، بلكه نعمت ها وسيله آزمونى است، امّا بيشتر مردم نمى دانند.5 - و مى فرمايد:أَنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ...(466)ثروت ها و فرزان شما تنها وسيله آزمونى براى شما هستند و خداست كه نزد او پاداشى پرشكوه است.6 - و مى فرمايد:هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي...(467)اين قدرت ظاهرى و معنوى و اين فرمانروايى گسترده از فضل و فزون بخشى پروردگارم بر من است، تا بدين وسيله مرا بيازمايد كه آيا سپاس اين نعمت ها را مى گزارم و از آن ها براى نجات و آزادى و آزادگى و تربيت شايسته بندگان او و رعايت حقوق و تضمين امنيت آن ها بهره مى گيرم يا ناسپاسى مى كنم و اين قدرت و امكانات را وسيله سركوب و اسارت آنان و تحميل اختناق و استبداد خواهم ساخت.7 - اميرمؤمنان در اين راستا به «مالك» مى نويسد:وَ أَشْعِرْ قَلْبَكَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِيَّةِ وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِمْ وَ لَا تَكُونَنَّ عَلَيْهِمْ سَبُعاً ضَارِياً تَغْتَنِمُ أَكْلَهُمْ فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ إِمَّا أَخٌ لَكَ فِي الدِّينِ وَ إِمَّا نَظِيرٌ لَكَ فِي الْخَلْقِ يَفْرُطُ مِنْهُمُ الزَّلَلُ وَ تَعْرِضُ لَهُمُ الْعِلَلُ وَ يُؤْتَى عَلَى أَيْدِيهِمْ فِي الْعَمْدِ وَ الْخَطَإِ فَأَعْطِهِمْ مِنْ عَفْوِكَ وَ صَفْحِكَ مِثْلِ الَّذِي تُحِبُّ وَ تَرْضَى أَنْ يُعْطِيَكَ اللَّهُ مِنْ عَفْوِهِ وَ صَفْحِهِ فَإِنَّكَ فَوْقَهُمْ وَ وَالِي الْأَمْرِ عَلَيْكَ فَوْقَكَ وَ اللَّهُ فَوْقَ مَنْ وَلَّاكَ وَ قَدِ اسْتَكْفَاكَ أَمْرَهُمْ وَ ابْتَلَاكَ بِهِمْ.(468)و كران تا كران قلب خويش را لبريز از مهر مردم ساز، و نسبت به آنان محبت ورز، و با همه دوست باش و در حق آنان از هيچ مهربانى و لطفى دريغ مدار. مباد كه بسان درنده اى شكارافكن به جان آنان بيفتى و خوردنشان را غنيمت شمارى؛ چرا كه آنان دو گروه بيشتر نيستند: يا در دين با تو برادرند و يا در آفرينش برابر. اگر از برخى آنان گناهى سرزد، يا علت هايى بر آنان عارض گرديد و خواسته يا ناخواسته به اشتباهى دست يازيدند، آنان را ببخشاى و بر آنان سخت مگير؛ درست همان گونه كه دوست مى دارى خدا بر تو ببخشايد و آسان گيرد.و به هوش باش كه خدا اداره امور آنان را از تو خواسته و آنان را وسيله آزمون و امتحان تو قرار داده است.آرى، خداى فرزانه انسان ها را با وسايل متنوع در بوته آزمون قرار مى دهد؛ يكى را با فقر و تنگدستى، و ديگرى را با ثروت بادآورده. يكى را با گرفتار آمدن به زندان هاى رنگارنگ و نشاندار و بى نشان دژخيمان، و ديگرى را با قرار گرفتن در كرسى قدرت. يكى را با انسان هاى آبرومند و با كرامت و آزادمنش و ديگرى را با عناصر شرور و ذليل و بى اصل و تبار، و گاه يكى را با همه اين وسايل! تا براى فرد و جامعه و خردمندان و خردورزان روشن شود كه چه كسانى به هنگامه فشار فقر و گرفتارى، امانتدارى و عزت نفس و بلندى طبع را فداى هيچ و پوچ نمى كنند و سپاس خدارا به جاى مى آورند، و يا به هنگامه بى نيازى و احساس قدرت به بدمستى وپستى و فرومايگى و درنده خويى در نمى غلطند و حقوق و آزادى و امنيت مردم را پاس مى دارند. ونيز براى هوشمندان روشن گردد كه بر خلاف پندار عوام زدگان و عوام زادگان، نه فقر و حرمان مادى و زندان و كند و زنجير استبداد نشان محروميت از سعادت است و نه ثروت و قدرت و چاپلوسى ظالمان و بگير و ببند و تاخت و تاز دژخيمان نشان سعادت، بلكه چه بسيار كه محرومان بامحروميت آزمون مى گردند و به برترين مرحله اوج و كمال پر مى كشند و چه بسيار حاكمان و صاحبان قدرت و ثروت هاى بادآورده، كه همه چيز بلاى جان آنان مى شود و در آزمون خدا مردود مى شوند.با اين بيان در يك نگرش كوتاه به آياتى كه ترسيم شد، روشن مى شود كه خداى فرزانه بندگانش را از جمله با اين وسايل در بوته آزمون قرار مى دهد:1 - به وسيله ترس و ناامنى، 2 - گرسنگى و قحطى و كمبود مواد حياتى،3 - فقر و محروميت در ابعاد گوناگون،4 - مرگ و به پايان رسيدن عمرها و فرصت ها،5 - بيمارى ها،6 - با سفارش به خودسازى و آراستگى به ارزش ها و زيبايى ها،7 - با هشدار از نزديك شدن به ستم و گناه و حق كشى و ضد ارزش ها،8 - بادعوت به فداكارى شگرفى،چون:كارهايى كه به ابراهيم پيشنهاد شد،9 - با خوبى ها و رويدادهاى خوشايند و دوست داشتنى،10 - با بدى ها و رويدادهاى ناخوشايند،11 - با شرور و شرارت پيشگان،12 - با شايستگى و شايستگان،13 - با ارزانى شدن نعمت ها،14 - با قدرت و شكوهى نظير فرمانروايى سليمان،15 - به وسيله ثروت ها و دارايى ها،16 - به وسيله نزديكان و دوستان،17- به وسيله فرزندان و خاندان،18 - به وسيله همسر و شريك زندگى،19 - به وسيله دشمنان و بيگانگان،20 - با ارزانى شدن مديريت و حكومت،21 - آزمون انسان ها و چهره هاو نظام ها از راه چگونگى بيان اخبار و تحليل رويدادها و چگونگى بهره ورى از رسانه ها،22 - و گاه با همه اين ها...در اين مورد افزون بر آيات الهام بخشى كه ترسيم گرديد، اين آيات نيز براى پژوهشگران روشنگر راه است: آيه 4 از سوره 47؛- آيه 17، از سوره 72؛ - آيه 163، از سوره 7؛ آيه 186، از سوره 3.ترجمه تفسير مجمع البيان