/ سوره حشر / آيه هاى 5 - 1 - ترجمه تفسیر مجمع البیان جلد 28

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر مجمع البیان - جلد 28

امین الاسلام طبرسی؛ ترجمه: علی کرمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

/ سوره حشر / آيه هاى 5 - 1

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

1 . سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ.

2 . هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ مِنْ دِيارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ ما ظَنَنْتُمْ أَنْ يَخْرُجُوا وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ فَأَتاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا وَ قَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُمْ بِأَيْدِيهِمْ وَ أَيْدِي الْمُؤْمِنِينَ فَاعْتَبِرُوا يا أُولِي الْأَبْصارِ.

3 . وَ لَوْ لا أَنْ كَتَبَ اللَّهُ عَلَيْهِمُ الْجَلاءَ لَعَذَّبَهُمْ فِي الدُّنْيا وَ لَهُمْ فِي الْ آخِرَةِ عَذابُ النَّارِ.

4 . ذلِكَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ مَنْ يُشَاقِّ اللَّهَ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقابِ.

5 . ما قَطَعْتُمْ مِنْ لِينَةٍ أَوْ تَرَكْتُمُوها قائِمَةً عَلى أُصُولِها فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَ لِيُخْزِيَ الْفاسِقِينَ.

ترجمه

به نام خداوند بخشاينده مهربان

1 - آنچه در آسمان ها و آنچه در زمين است، خدا را به پاكى ستايش كرده اند؛ و او همان پيروزمند و فرزانه است.

2 - او همان كسى است كه كسانى از اهل كتاب را كه كفر ورزيدند [و راه ستم و تجاوز در پيش گرفتند]، در نخستين كوچ، از [سرزمين و] خانه هايشان بيرون راند. شما گمان نمى برديد كه آنان بيرون روند و [خودشان نيز مى ] پنداشتند كه دژهايشان نگهدارنده آنان در برابر [فرمان ] خداست؛ امّا [فرمان ] خدا از جايى كه آنان نمى پنداشتند به سراغ آنان آمد و [چنان ] در دل هاى آنان هراس افكند كه آنان خانه هاى خود را با دست خويشتن و با دست ايمان آوردگان ويران مى كردند! پس هان اى صاحبان بينش [و خرد] پند بگيريد!

3 - و اگر نه اين بود كه خدا آوارگى را [به كيفر بدانديشى و تجاوزكاريشان ] بر آنان نوشته بود، بى گمان در دنيا عذابشان مى كرد و در سراى آخرت عذاب آتش براى آنان خواهد بود.

4 - اين [كيفر] براى آن است كه آنان با خدا و پيام آورش به دشمنى برخاستند؛ و هر كس به دشمنى با خدا برخيزد [بايد بداند كه ]بى ترديد خدا سخت كيفر است.

5 - شما هر درخت خرماى ارزشمندى را كه بريديد، يا آن را بر روى ريشه هاى آن ايستاده [و بر سر پا] وانهاديد، [همه و همه ] به فرمان خدا و براى اين بود كه [گردنكشان و] نافرمانان را خوار گرداند [و در برابر حق و عدالت خاضع سازد].

نگرشى بر واژه ها

حشر: اين واژه به مفهوم گرد آمدن و گرد آوردن مردم از هر سو براى حركت به سوى هدفى مشخص آمده است. واژه «حاشر» نيز به مفهوم كارگزار ماليات و مأمورى است كه مردم را به سوى اداره پرداخت ماليات گردآورى مى كند.

جلاء: به مفهوم انتقال از خانه و شهر و وطن خويش به جاى ديگر آمده است، كه اين وطن گريزى و جابه جايى ممكن است از ترس خطر «وبا» يا ديگر آفت ها و بيمارى ها و يا از ترس ظلم و تجاوز و يا ترس از كيفر عملكرد نادرست انجام مى گيرد.

اين واژه هنگامى كه به باب افعال مى رود به مفهوم بيرون راندن از شهر و ديار و كوچ دادن آنان آمده است؛ نظير «و اجليتهم اجلاءً» آنان را آن گونه كه بايد كوچ دادم و بيرون راندم.

لينة: به مفهوم خرمابن و درخت خرما آمده است.

اين واژه دراصل از «لون» آمده و «و» به دليل كسره ماقبل خود به «يا» تبديل گرديده و جمع آن «ليان» آمده است.

پاره اى از واژه شناسان واژه «لينه» را به نوعى از درخت خرما يا بخشى از آن معنا كرده اند. پاره اى آن را از «ليّن» به مفهوم نرمى گرفته اند، چرا كه ميوه آن نرم و لطيف است و به خاطر نرمى و لطافت ميوه اش به اين نام خوانده شده است.

شأن نزول و داستان فرود

مفسران و محدثان و مورخان در مورد شأن نزول و داستان فرود اين آيات ديدگاه هاى متفاوتى ارائه كرده اند:

1 - برخى از جمله «قتاده» و «مجاهد» از مفسران پيشين آورده اند كه: آيات انسان پرور و درس آموز سوره «حشر» در مورد بيرون راندن گروه «بنى نضير» از فرقه هاى تجاوزكار يهود از مدينه و اطراف آنان فرود آمد. هنگامى كه پيامبر گرامى وارد مدينه شد و با استقبال مردم آن شهر و منطقه روبه رو شد، گروه هايى از يهود، همچون: «بنى قريظه» و «بنى قين قاع» و «بنى نضير» در آنجا زندگى مى كردند. پيامبر گرامى با تشكيل جامعه نوبنياد اسلامى، با آن گروه ها از جمله گروه «بنى نضير» پيمان زندگى مسالمت آميز امضا كرد و آنان تعهد سپردند كه نه بر ضد اسلام و مسلمانان وارد جنگ شوند و نه دشمنان تجاوزكار اسلام را يارى رسانند.(270)

پس از چندى پيكار «بدر» پيش آمد و پيامبر به همراه مردم باايمان به ناگزير از دفاع شدند. و با اين كه سپاه تجاوزكار دشمن چندين برابر مسلمانان بود، شكست خورد و اسلام پيروز گرديد و يهود «بنى نضير» با ديدن پيروزى خيره كننده پيامبر گفتند: به خداى سوگند كه محمد (ص) همان پيامبرى است كه ما صفات و ويژگى هاى او را در تورات يافته ايم و او كسى است كه هر پرچمى بر ضد او و هدف هاى بلند او برافراشته شود، سرنگون خواهد شد؛ به همين جهت تا پيش آمدن پيكار «اُحُد» به پيمان خويش وفادار مانده و اقدامى بر ضد پيامبر و مسلمانان انجام ندادند.

امّا پس از شكست موقت مسلمانان در «اُحُد» و كشته شدن ده ها تن از مردم باايمان و فرار گروهى از ميدان پيكار، اين گروه از يهود پيمان خويش را با پيامبر شكستند و يك گروه چهل نفرى از آنان به مكه رفتند و پس از گفت گو با سران قريش، با آنان پيمان بستند كه دست در دست هم، بر ضد پيامبر و راه و رسم عادلانه و انسانى او وارد جنگ شوند.

پس از مذاكره و توافق «كعب بن اشرف» به همراه چهل نفر از سران يهود «بنى نضير» از يك سو، و ابوسفيان با چهل تن از سران شرك و استبداد وارد مسجدالحرام شدند و ميان پرده و پوشش خانه خدا پيمان نامه تجاوزكارانه خويش را امضا كردند.

هيئت اعزامى يهود به مدينه بازگشت و در همان روزها فرشته وحى فرود آمد و جريان خيانت يهود و پيمان شكنى آنان و پيمان تجاوزكارانه با قريش بر ضد پيامبر را به آگاهى پيامبر رساند و آن حضرت دستور كيفر خيانت «كعب» را داد و او به وسيله برادر رضاعى خويش به كيفر خيانت خود رسيد.

2 - «محمد بن اسحاق» در اين مورد آورده است كه: روزى پيامبر گرامى به همراه چند تن از بزرگانِ ياران خويش به سوى دژهاى «بنى نضير» رفتند تا از آنان - كه در حقيقت هم پيمان پيامبر بودند - در مورد پرداخت خونبهاى دو تن از قبيله «بنى عامر» كه به دست «عمربن اميه»، يكى از مردم مسلمان كشته شده بودند، كمك بگيرند.

پس از رسيدن پيامبر به پاى ديوار قلعه هاى آنان، برخى از بزرگان يهود بيرون آمدند. پيامبر جريان را با آنان در ميان نهاد و آنان ضمن پذيرش پيشنهاد پيامبر، رفتند تا در اين مورد تصميم بگيرند و پيامبر و يارانش پاى ديوار قلعه هاى آنان در انتظار پاسخ نشته بودند كه پيك آسمانى سر رسيد و پيامبر را از نقشه شوم آنان آگاه ساخت.

آرى، آنان به بهانه كمك به پيامبر به درون قلعه رفتند، امّا در آنجا تصميم گرفتند تا با افكندن دو تخته سنگ بزرگ از بالاى بام بر سر پيامبر و يارانش، آنان را ناجوانمردانه ترور كنند! و بدين سان روشن شد كه آنان پيمان خود را شكسته و بر ضد پيامبر وارد فاز خشونت و ترور و خيانت و ستم شده اند.

پيامبر بى آنكه در اين مورد با ياران و ياآن گروه تجاوزكار و ستم پيشه چيزى بگويد، به سوى مدينه حركت كرد و پس از بيان نقشه شوم يهود «بنى نضير» و لزوم برخورد عادلانه با آنان، به «محمد بن مسلم» دستور داد تا «كعب بن اشرف» را به جرم پيمان شكنى و خيانت و فرورفتن در نقشه ترور و خشونت به كيفر برساند.

او به همراه شمارى از ياران به سوى دژ «كعب» شتافتند و او را با ظرافتى خاص از درون قلعه بيرون آوردند و به كيفرش رساندند.

پس از كشته شدن «كعب»، پيامبر دستور حركت به سوى دژهاى «بنى نضير» را صادر كرد و سپاه اسلام بى درنگ خود را به آنجا رساند.

با رسيدن مسلمانان، يهود «بنى نضير» در دژهاى خويش سنگر گرفته و براى رويارويى آماده شدند؛ از اين رو پيامبر براى در هم شكستن مقاومت تجاوزكارانه آنان دستور بريدن درختان خرما را داد.

با بريده شدن شمارى از درختان خرما، فرياد آنان به آسمان برخاست كه: هان اى محمد! تو هماره ما را از ويرانگرى و تبهكارى باز مى داشتى و همه را به درست انديشى و سازندگى و اصلاحگرى و برازندگى سفارش مى كردى، اينك تو را چه شده است كه بر بريدن و سوزاندن درختان رضايت مى دهى؟(271)

درست در اين هنگام بود كه اين آيه شريفه بر قلب مصفاى پيامبر فرود آمد كه: ما قَطَعْتُمْ مِنْ لِينَةٍ أَوْ تَرَكْتُمُوها قائِمَةً عَلى أُصُولِها فَبِإِذْنِ اللَّهِ وَ لِيُخْزِيَ الْفاسِقِينَ(272)

شما هر درخت خرماى ارزشمندى را كه بريديد، يا آن را بر روى ريشه هاى آن ايستاده و بر سر پا وانهاديد، همه و همه به فرمان خدا و براى اين بود كه گردنكشان و نافرمانان را خوار گرداند و در برابر حق و عدالت خاضع سازد.(273)

«حسان بن ثابت»، شاعر عصر رسالت در اين مورد از جمله چنين مى سرايد:




  • و هان على سراة بنى لوّى
    حريق بالبويرة مستطير



  • حريق بالبويرة مستطير
    حريق بالبويرة مستطير



و بر سربازان و مبارزان و فرزندان «لوى بن غالب» سوزانيدن درختان بلند خرما در گودال هاى آتش آسان است.

واژه «بويره»، تصغير «بوره» به مفهوم گودال آتش آمده است.

3 - «ابن عباس» در اين مورد آورده است كه: پس از كشف نقشه ظالمانه و ناجوانمردانه ترور پيامبر و يارانش به وسيله يهود «بنى نضير»، پيامبر دستور محاصره دژهاى آنان را صادر فرمود و آنان پس از سنگربندى و مقاومت و پافشارى به پيمان شكنى و بيداد، ناگزير به تسليم شدند و مقرر گرديد كه با شرايطى از سوى پيامبر كار به مصالحه بينجامد.

پيامبر به دليل خيانت آنان از آنها خواست تا منطقه را ترك كنند، امّا با بزرگوارى و كرامت از كشتن آنان گذشت.

آنان به سوى شام حركت كردند و پيامبر اجازه داد تا وسايل سفر و مركب نيز به همراه خويش بردارند و در امنيت بروند. آنان كوچ كردند و جز يكى دو خانواده از آنان - كه به يهود «خيبر» پيوستند - بقيه به سوى شام رفتند. و آن گاه بود كه اين آيات فرود آمد. «ابن عباس» اين سوره را سوره «بنى نضير» ناميده است.

«محمد بن مسلم» در اين مورد آورده است كه: پس از خيانت و تسليم «بنى نضير» به داورى پيامبر، آن حضرت به من دستور فرمود تا ظرف سه شبانه روز آنان را به سلامت و امنيت به سوى شام كوچ دهم، وبدين وسيله تنها آنان را تبعيد نمود و با كرامت از كشتن آنان گذشت.

و به روايت «محمد بن اسحاق» تبعيد آنان به كيفر پيمان شكنى و خيانت و كشيدن نقشه ترور پيامبر و وارد شدن به آن، پس از بازگشت پيامبر و مسلمانان از پيكار «احد» اتفاق افتاد.

پيمان شكنى و خيانت «يهود بنى قريظه» و محاصره و سقوط دژهاى آنان در برابر اسلام و مسلمان پس از پايان پيكار «خندق» روى داد، كه ميان اين دو رويداد دو سال فاصله بود.

و «زهرى» بر آن است كه تبعيد «بنى نضير» شش ماه پس از پيكار «بدر» و مدتى پيش از جنگ «احد» اتفاق افتاد.

تفسير

پيمان شكنى و خيانت گروهى از يهود در مدينه

سوره مباركه «حشر» با نام بلند و باعظمت خدا آغاز مى گردد، و آن گاه در نخستين آيه از آيات انسان پرور و درس آموز آن مى فرمايد:

سَبَّحَ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ.

آنچه در آسمان ها و آنچه در زمين است خداى يكتا و بى همتا را به پاكى و حكمت مى ستايند و او همان پيروزمند و فرزانه است.

آن گاه مى افزايد:

هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ مِنْ دِيارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ

ذات بى همتاى خدا همان قدرت وصف ناپذيرى است كه ناسپاسان و كفرگرايان اهل كتاب را در نخستين رويارويى ناجوانمردانه و خيانت بارشان با مردم مسلمان از خانه و سرزمين شان به كيفر خيانت و بيدادشان دستور كوچ داد و تبعيدشان كرد.

آرى، اين خدا بود كه مردم مسالمت جو و عدالت خواه و ستم ستيز را به رهبرى پيامبر گرامى بر يهود «بنى نضير» به جرم عهدشكنى و شروع تجاوز و ترور مسلط ساخت، و به پيامبر دستور داد تا آنان را از دژها و سنگرها و قلعه هايشان به زير كشد و آنان را از آنجا بيرون براند.

در مورد «لِأَوَّلِ الْحَشْرِ» و تفسير آن ديدگاه متفاوت است:

1 - به باور گروهى از مفسران پيشين، نظير «ابن عباس»، «زهرى» و «جبايى» منظور تبعيد «بنى نضير» از مدينه به سوى شام، به كيفر خيانت و عهدشكنى و شروع به تجاوز و ترور است. اين كوچ و يا «حشر» نخست مى باشد؛ و «حشر» دوم اين است كه مردم در آستانه رستاخيز از سرزمين شام محشور مى گردند و از آنجا سر بر مى آورند.

2 - به باور پاره اى ديگر اين تبعيد گروهى تجاوزكاران از سرزمين مدينه، «حشر» يا كوچ نخست است كه پيامبر به آنان فرمود: بايد از اينجا بيرون روند.

آنان گفتند: اى پيامبر خدا، به كجا برويم؟

آن حضرت فرمود: به سوى سرزمين «محشر» كه منظور «شام» بود. امّا پاره اى از مفسّران با رو به رو شدن با واژه «حشر» به اشتباه افتاده و آن را به انگيزش و رستاخيز و زنده شدن در آستانه قيامت ربط داده اند؛ در حالى كه اين واژه به مفهوم «حشر» در روز رستاخيز نيست، بلكه به مفهوم هر گونه كوچ و گرد آمدن گروهى و بيرون رفتن دسته جمعى از قرارگاه و اقامتگاه و يا ورود به ميدان جنگ به كار رفته است.

براى نمونه قرآن در يك مورد مى فرمايد:

و حشر لسليمان...(274)

و لشكريان سليمان از جنيان و آدميان و پرندگان و چرندگان در برابر او گرد آمدند.

و نيز در آيه ديگرى مى فرمايد:

... و ان يحشر الناس ضحى(275)

و اين كه همه مردم به هنگام بالا آمدن آفتاب و فرارسيدن روز روشن گرد آيند.

با اين بيان دو ديدگاه مفسران پيشين با محتواى آيات ناسازگار است و هيچ تناسبى با آيه ندارد.

3 - از ديدگاه «بلخى» منظور اين است كه: اين گروه، نخستين گروه از پيروان كتاب هاى آسمانى بودند كه به حرم پيمان شكنى و روى آوردن به تخريب و خشونت و ترور از مدينه تبعيد شدند و به نخستين تبعيدگاه رفتند و از پى آن پس از مدتى گروهى ديگر از يهود با همان خيانت و عهدشكنى رانده شدند تا در «جزيرة العرب» دين همگان اسلام باشد و خداى همگان خداى يكتا و زندگى در پرتو مسالمت و همزيستى و صلح تضمين گردد.

با اين بيان، منظور از «حشر اول» تبعيد «بنى نضير» بود و منظور از «حشر» دوّم، تبعيد «بنى قريظه » يا گروهى ديگر از يهود؛ و آيه هيچ ربطى به انگيزش روز رستاخيز ندارد.

4 - و از ديدگاه پاره اى ديگر همچون «يمان» منظور از «حشر اوّل» اين است كه: خدا در نخستين برخورد پيامبر با يهود «بنى نضير» به خاطر عهدشكنى و خيانت آنان، حق طلبان همراه پيامبر را پيروزى بخشيد و اين نخستين برخود و نخستين پيروزى بود.

به هر حال در ادامه آيه، قرآن مى افزايد:

ما ظَنَنْتُمْ أَنْ يَخْرُجُوا

شما مردم مسلمان هرگز نمى پنداشتيد كه آنان به اين آسانى درمانده شوند و با احساس ذلّت و خفتِ خيانت و گناه خويش، از اين دژها و اين سرزمين بيرون روند، و هرگز فكر آن را هم نكرده بوديد كه مردم باايمان بتوانند در برابر قدرت و امكانات گسترده نظامى و استحكامات جنگى آنان به پا خيزند و آنان را از دژهايشان برانند.

وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ

و خود آن گروه فتنه گر نيز چنين مى پنداشتند كه دژها و قلعه ها و سنگرهاى آنان تسخيرناپذير است و آنان را از عذاب خدا به وسيله پيامبر و مردم باايمان پناه مى دهد و مصون مى دارد.

فَأَتاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا

امّا خداى توانا از جايى كه آنان فكرش را هم نمى كردند، عذاب خود را بر آنان فرود آورد و به سراغشان آمد.

آرى، آنان به خيال خام خويش مى پنداشتند كه دژها و استحكامات جنگى و سنگرهاى استوارشان آنان را پناه داده و از كيفر و عذاب خدا و يورش مردم مسلمان مصون خواهد داشت و آنان نخواهند توانست برج و باروى تجاوز و خشونت و فتنه را فتح كنند، امّا از خواست خدا و قدرت او بى خبر بودند و فراموش ساخته بودند كه خدا در كمين ظالمان و بيدادگران است.

يادآورى مى گردد كه در آيه شريفه خداى فرزانه رويارويى و حق ستيزى آنان با پيامبر را بسان رويارويى با ذات بى همتاى خود قرار داده است، چرا كه پيامبر با آن سبك و سيره آسمانى و آن خلق و خوى والاى انسانى جز بر اساس حق و عدالت و مهر و مدارا رفتار نمى كرد.

وَ قَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ

و در دل آنان به خاطر كشته شدن سركرده آنان «كعب» ترس و هراس را افكند.

يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُمْ بِأَيْدِيهِمْ وَ أَيْدِي الْمُؤْمِنِينَ

آنان به گونه اى به هراس افتاده بودند كه دژها و خانه هاى خود را به دست خويش و مردم باايمان ويران مى ساختند.

آنان منزل هاى خويش را ويران مى كردند تا راه فرارى بيابند و خانه هايشان سالم و آباد به دست مسلمانان نيفتد، و مردم باايمان از بيرون، دژها و خانه ها را خراب مى كردند تا به درون نفوذ كنند و دشمن را دستگير سازند.

«زجاج» مى گويد: منظور از خرابى و ويرانى خانه هاى آنان به دست مردم باايمان اين است كه آنان با رفتار تجاوزكارانه و ظالمانه خويش همه چيز را در معرض ويرانى قرار دادند.

و از ديدگاه برخى ديگر آنان به خاطر عهدشكنى و شروع به تجاوز و ترور، مردم باايمان را براى دفاع آماده ساخته و با آتش جنگى كه خود كبريت آن را زدند، خانه هاى خود را به دست مردم باايمان ويران ساختند.

و در آخرين فراز آيه شريفه مى فرمايد:

فَاعْتَبِرُوا يا أُولِي الْأَبْصارِ.

پس اى صاحبان بينش و خرد پند بگيريد و عبرت آموزيد و بينديشيد كه چگونه آنان زندگى آرام و آزاد و پرنعمت خويش را با شكستن پيمان عدم تعرض و شروع به خيانت و ترور به خطر افكندند و عذاب بر آنان فرود آمد.

مفهوم عبرت آموزى و عبرت گرفتن آن است كه انسان خردمندانه و ژرف نگرانه بر كارها بينديشد و در پرتو شناخت امور و ريشه و سبب آن ها بتواند علل رويدادها و راز و رمز پيشرفت ها و سقوطها را كشف كند.

و عبرت گرفتن از اين رويداد در آيه مورد بحث شايد منظور اين باشد كه هان اى خردمندان! آن گونه كه بايد بينديشيد تا از اين راه بر صداقت دعوت و نويد و هشدار پيامبر پى بريد، چرا كه آن حضرت به مردم باايمان نويد داد كه اگر به راستى ايمان آورند و عادلانه رفتار كنند، خدا بدون جنگ و پيكار ستمكاران را مغلوب و آنان را وارث زمين و اموال آنان خواهد ساخت و اين رويداد نشان مى دهد كه پس از مدتى از گذشت نويد پيامبر آن وعده تحقق يافت، و اين نشانگر آن است كه آن بزرگوار با سرچشمه هستى و آفريدگار آن ارتباط دارد و به راستى پيام آور خداست.

پاره اى از واژه «فاعتبروا» و دعوت قرآن به تفكر و تأمل و عبرت آموزى و پندپذيرى نتيجه ديگرى گرفته اند كه به باور ما نادرست است؛ چرا كه پاره اى چنين پنداشته اند كه آيه شريفه بر درستى «قياس» دلالت مى كند، در حالى كه چنين نيست و آيه به هيچ عنوان به درستى «قياس» در دين و مقررات دينى دلالت ندارد و طرفداران اين پندار راهى براى شناخت رجحان و يا امتياز چيزى به ديگرى از اين طريق ندارند؛ از اين رو منظور از عبرت آموزى در آيه مورد بحث انتقال خردمندانه و منطقى از موضوعى به موضوع ديگر است و نه براى وضع مقررات و حلال و حرام بر اساس پندار و گمان و عمل بر اساس آن.

با اين بيان، آيه شريفه دلالت بر درستى «قياس» كه برخى در دريافت و استنباط احكام و مقررات دينى از آن بهره مى جويند، ندارد؛ چرا كه طرفداران اين ديدگاه راهى براى شناخت ترجيح چيزى به ديگرى از اين طريق ندارند و هيچ كدام نمى دانند كه علت اصل بر فرع و ديگرى چيست؟

براى نمونه در موضوع «ربا» گروهى علت را كيل و پيمانه و وزن و جنس گرفته اند و گروهى ديگر طعم و جنس و دِرهم و دينار را؛ چراكه آن دو جنس و بهاى قيمت هاست و گروه سوم علت را چيزهاى ديگرى بافته اند و مى دانيم كه اين پندارها و بافته ها از عبرت آموزى آيه شريفه دريافت نمى گردد؛ چرا كه راهى براى شناخت رجحان و يا امتياز چيزى بر ديگرى از اين طريق ندارند.

در ادامه آيات در اين مورد مى افزايد:

وَ لَوْ لا أَنْ كَتَبَ اللَّهُ عَلَيْهِمُ الْجَلاءَ لَعَذَّبَهُمْ فِي الدُّنْيا

و اگر نه اين بود كه خداى فرزانه بر اين گروه تاريك انديش و پيمان شكن مقرر فرمود كه از شهر و ديار خويش تبعيد گردند و مدينه را ترك كنند، در آن صورت آنان را در همين جهان به كيفر كارشان گرفتار مى ساخت و آن گاه به جرم عهدشكنى و خيانت، يا كشته مى شدند و يا اسير مى گشتند؛ درست همان سان كه با گروه «بنى قريظه» به جرم خيانت و پيمان شكنى چنين شد.

وَ لَهُمْ فِي الاآخِرَةِ عَذابُ النَّارِ.

و براى آنان در سراى آخرت عذاب آتش سوزان خواهد بود.

به باور برخى منظور اين است كه: و براى آنان در سراى آخرت و يا رانده شدن از مدينه عذاب و شكنجه آتش خواهد بود، چرا كه آنان ايمان نياوردند و از خيانت و گناه دست نشستند.

و پاره اى نيز بر آنند كه اين عذاب و كيفر آتش در صورتى برايشان خواهد بود كه روى توبه به بارگاه خدا نياورده و اصلاح ناپذير بمانند و بر پيمان شكنى و بيداد پافشارى كنند.

در آيه بعد در ترسيم دليل اين كيفر براى «بنى نضير» به منظور هشدار به ديگران مى فرمايد:

ذلِكَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ

اين كيفر و بلايى كه بر آنان مقرر شد، بدان دليل است كه آنان با خدا و پيام آورش به دشمنى و مخالفت برخاستند.

آن گاه در هشدار به همه ظالمان و خيانت كاران كه راه دشمنى با خدا و پيامبر را گام سپارند مى فرمايد:

وَ مَنْ يُشَاقِّ اللَّهَ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقابِ

و هر كس دشمنى با خدا را در پيش گيرد، سخت كيفر خواهد شد، چرا كه خداى دادگر سخت كيفر است و كسانى كه با ستم و بيداد با او به مخالفت و دشمنى برخيزند به سختى كيفر خواهد نمود.

در آخرين آيه مورد بحث مى افزايد:

ما قَطَعْتُمْ مِنْ لِينَةٍ أَوْ تَرَكْتُمُوها قائِمَةً عَلى أُصُولِها فَبِإِذْنِ اللَّهِ

شما هر درخت پرشكوه و ارزشمندِ خرما را از سر راه برداشتيد و بريديد، و يا به حال خود همان گونه كه بر پا و برافراشته بود وانهاديد و از ريشه درنياورديد، همه به فرمان خدا بود و اين كارها براى دفاع از خود در برابر تجاوز و اجراى عدالت به امر خدا انجام گرفت، تا بدين وسيله اصلاح ناپذيران و خيانت كاران را به كيفر كارشان به ذلت كشد.

«مجاهد» و «ابن زيد» مى گويند: منظور اين است كه: و شما مردم باايمان و مجاهد، هيچ درختى از انواع و اقسام درختان سودبخش خرما را نبريديد مگر به فرمان خدا...

امّا از ديدگاه «ابن عباس» و «قتاده» منظور اين است كه: و شما هيچ درخت خرمايى، جز غيرمرغوب را نبريديد، مگر به فرمان خدا و خواست او...

وَ لِيُخْزِيَ الْفاسِقِينَ

و هدف اين بود كه خداى فرزانه و دادگر گناهكاران و بدانديشان يهود را رسوا سازد، چرا كه وقتى آنان خانه و وطن خويش را پشت سر نهادند و به كيفر خيانت و نقشه ترور رانده شدند، در آن صورت طعم تلخ ذلت و خوارى را خواهند چشيد و براى آنان و ديگر تجاوزكاران درسى فراموش ناشدنى خواهد بود.(276)

/ 39