/ سوره زلزال / آيه هاى 8 - 1 - ترجمه تفسیر مجمع البیان جلد 30

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر مجمع البیان - جلد 30

امین الاسلام طبرسی؛ ترجمه: علی کرمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

/ سوره زلزال / آيه هاى 8 - 1

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

1. إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها.

2. وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها.

3. وَ قالَ الْإِنْسانُ ما لَها.

4. يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها.

5. بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحى لَها.

6. يَوْمَئِذٍ يَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتاتاً لِيُرَوْا أَعْمالَهُمْ.

7. فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ.

8. وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ.

ترجمه

به نام خداوند بخشاينده مهربان

1 - آن گاه كه زمين با [سخت ترين ] لرزش خود لرزانده شود،

2 - و زمين بارهاى گرانش را بيرون آورد،

3 - و انسان [بهت زده ] بگويد كه آن را چه شده است؟!

4 - در آن روز، زمين خبرهاى خود را باز مى گويد؛

5 - چرا كه پروردگارت به آن الهام كرده است.

6 - در آن روز مردم به صورت پراكنده [به سوى پروردگارشان ] باز مى گردند تا [پاداش و كيفر] كارهايشان به آنان نشان داده شود.

7 - پس هر كس هموزن ذرّه اى كار نيكى انجام دهد، [پاداش ] آن را مى بيند.

8 - و هر كس هموزن ذرّه اى كار بدى انجام دهد، [كيفر] آن را مى بيند.

نگرشى بر واژه ها

زلزله: اين واژه به معنى سخت و شديد آمده است؛ درست بسان واژه هاى «رجفت» و «رجت». و واژه «زلزال» به كسر «ز» مصدر است و به فتح آن، اسم.

اثقال: جمع «ثقل» به معنى بار گران آمده است. در آيه شريفه واژه «اثقال» در مورد «مردگان» به كار رفته، كه در شكم زمين خفته اند و در آستانه رستاخيز ولادت مى يابند. اين تعبير در مورد كودكى كه در شكم مادر است نيز به كار رفته است. فلمّا اثقلت دعوااللّه...(253)

پس هنگامى كه سنگين بار گرديد خداى يكتا، پروردگار خود را خواندند كه اگر به ما فرزندى شايسته داد... و از همين واژه است كه در فرهنگ عرب گفته مى شود: سالار و پيشواى شجاع و مترقى و دادپيشه وزن و اعتبارى براى زمين است. انّ للسيد الشجاع ثقلاً على الارض.

اشتات: اين واژه جمع «شت» به معنى پراكندگى آمده است. اين پراكندگى، گاه داراى منشأنژادى است، گاه جغرافيايى؛ ممكن است به خاطر باورها و عقيده ها و عملكردهاى متنوع باشد و ممكن است به خاطر دسته بندى ها و هماهنگى هاى ظاهرى و يا اخلاقى و عملى انسان ها.

يصدر: اين واژه از ريشه «صدر» به معنى بيرون ريختن شترها از آبشخور در حال هيجان و به هم ريختگى آمده است.

تفسير

زمين لرزه مهيب رستاخيز

در آخرين آيات سوره پيش، از فرجام كار مردم درست انديش و درست كردار و پاداش پرشكوه آنان، و نيز فرجام شوم كفرگرايان و خودكامگان و پايمال كنندگان حقوق و كرامت انسان ها سخن رفت، اينك در آغازين آيات اين سوره نظر انسان را به فرارسيدن آن هنگام و نشانه هاى فرارسيدن آن لحظه هاى هراس انگيز و مناظر هولناك آن روز معطوف مى دارد و سخت هشدار مى دهد.

پيش از هر چيز مى فرمايد:

إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها

آن گاه كه زمين با سخت ترين لرزش خود براى برپايى رستاخيز، آن گونه كه آفريدگارش مقرّر داشته است لرزانده شود.

تعبير «زلزالها» درآيه شريفه و اضافه آن به زمين،و نسبت دادن لرزش سخت و مهيب در آستانه رستاخيز به زمين، ممكن است به دو جهت باشد.

1 - نخست بدان دليل كه در زلزله سخت رستاخيز كران تا كران زمين به لرزه در مى آيد؛ درست بر خلاف زلزله هاى دنيا كه گوشه اى از زمين دستخوش زلزله مى شود.

2 - و ديگر بدان جهت كه بر شدّت وصف ناپذير، آن زلزله توجه دهد.

آن گاه مى افزايد:

وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها

و زمين بارهاى گرانش را بيرون ريزد،

به باور گروهى از جمله «ابن عباس» منظور اين است كه: و زمين بارهاى گران خود، كه مردگان باشند، همه را بيرون مى افكند و آنان به فرمان خدا و خواست او از دل زمين سر بر مى آورند و براى پاداش و كيفر حركت مى كنند.

امّا به باور پاره اى، و زمين گنجينه ها و منابع و معادن متنوع خود را از شكم خود بيرون مى ريزد و در برابر ديدگان مردم قرار مى دهد، تا همگان بنگرند و گناهكاران و ظالمان حسرت و اندوه بخورند كه چرا در راه زر و زور و انحصار آن ها دست به آن همه گناه و جنايت آلودند و در نيافتند كه از زر و زور كارى ساخته نيست، و نمى توانند زرپرستان و قدرت پرستان را از عذاب دردناك روز رستاخيز و سراى آخرت برهانند و نه تنها ذره اى از عذاب را از آنان بر نمى دارند كه با همان سكّه ها و زر و سيم، پيشانى ها و پشت و پهلوهاى استبدادگران را داغ مى كنند.

سپس در اشاره به وحشت زدگى و بهت و حيرت انسان ها در آن لحظات مى فرمايد:

وَ قالَ الْإِنْسانُ ما لَها

وانسان از روى تعجب و بر اثر وحشت مى گويد: راستى زمين را چه شده است؟ و اين لرزش سخت براى چيست؟

به باور «ابومسلم» منظور اين است كه: زمين را چه شده است و در دل آن چه رويدادى رخ داده است كه اين گونه مى لرزد؟

امّا به باور پاره اى منظور از انسان در آيه، نه همه انسان ها، بلكه انسان كفرگراست كه هرگز به فرارسيدن رستاخيز ايمان نياورده است، از اين رو با تعجب و حيرت مى پرسد: زمين را چه شده است؟ امّا انسان توحيدگرا و با ايمان، بدان دليل كه به روز رستاخيز و فرارسيدن آن باور دارد دچار حيرت نمى گردد و پرسش نمى كند.

در آيه بعد در مورد گزارش زمين از عملكردها مى فرمايد:

يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها

در آن روز هراس انگيز، زمين خبرهاى خود را باز مى گويد و از عملكرد درست و نادرست انسان ها گزارش مى دهد.

از پيامبر آورده اند كه به هنگام تلاوت اين آيات رو به مردم نمود و فرمود:

اتدرون ما اخبارها؟

آيا مى دانيد كه خبرهاى زمين در روز رستاخيز چيست؟

قالوا: اللّه و رسوله اعلم.

آنان گفتند: خدا و پيام آورش داناترند.

پيامبر فرمود:

اخبارها آن تشهد على كل عبد، و انّه بما عمل على ظهرها، تقول: عمل كذا و كذا يوم كذا و كذا و هذا اخبارها.(254)

گزارش ها و خبرهاى زمين اين است كه بر عملكرد هر انسانى كه در روى زمين انجام داده است، به طور روشن و مشخص گواهى مى دهد و به هر كسى با نام و نشان مى گويد: هان! تو بودى كه چنين كارى را در آن ساعت، و آن روز، و آنجا انجام دادى.

در اين مورد كه زمين چگونه گزارش مى دهد و گواهى مى كند، ديدگاه ها متفاوت است:

1 - به باور گروهى نسبت سخن و گواهى به زمين مجازى است، ممكن است خداى توانا قدرت سخن و كلام را به زمين بدهد؛ امّا به باور برخى ممكن است زمين را در چهره اى زنده پديد آورد تا سخن گويد و گواهى كند.

و از ديدگاه برخى منظور گواهى و گزارش حال زمين و فيلم رويدادهاست، نه گزارش زبانى. بسان رنگ و چهره انسان كه از راز درون او گزارش مى دهد، و بسان ديدگان انسان و سبك نگاه او كه از كم خوابى و بيدارى شبانه و خستگى و آشفتگى او حكايت مى كند، و نيز بسان واكنش انسان در برابر گفتار و يا رفتارهاست كه نشانگر موافقت يا مخالفت او با سخن و ياكارى است.

در ادامه سخن در اين مورد به رمز گواهى و سخن گفتن زمين مى پردازد و مى فرمايد:

بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحى لَها

اين بدان جهت است كه پروردگارت به زمين وحى كرده است.

در آيه روى سخن با پيامبر گرامى است و روشنگرى مى كند كه گزارش و گواهى زمين به فرمان خدا و وحى و الهام اوست.

به باور پاره اى منظور اين است كه: خدا به زمين وحى مى فرستد كه هر آن چه در شكم خود دارد، از مردگان، تا گنجينه ها، همه را بيرون مى ريزد.

واژه وحى به معنى اشاره سريع و افكندن مفهوم و معنا به سوى ديگرى به صورت پنهانى است.

به باور «فراّء» منظور گزارش زمين از همه رويدادهايى است كه در آن رخ داده است و اين كار به فرمان خدا انجام مى گردد.

«ابن عباس» نيز همين ديدگاه را برگزيده و واژه «وحى» را به معنى فرمان و اجازه گرفته است.

از پيامبر آورده اند كه فرمود:

حافظوا على الوضوء، و خير اعمالكم الصّلوة، فتحفظوا من الارض فانها امّكم، و ليس فيها احد يعمل خيراً او شرّاً الّا وهى مخبرة به.(255)

بر وضو و پاكيزگى خويش مراقب باشيد، و بدانيد كه بهترين عبادت شما نماز و رابطه دوستانه و خالصانه شبانه روزى با خداست. مراقب زمين باشيد كه قرارگاه و مادر شماست، و هيچ كسى بر پشت آن كار پسنديده و يا ناپسندى انجام نخواهد داد، جز اينكه زمين از آن گزارش خواهد داد.

و نيز «خدرى» آورده است كه هرگاه در دشت و صحرا هستى، صدايت را به اذان طنين افكن ساز و با صداى بلند اذان بگو؛ چرا كه پيامبر گرامى فرمود: هيچ پرى و آدم و سنگ و صخره اى صداى شما را نمى شنود، جز اينكه در روز رستاخيز به سود اذان گو، گواهى خواهد داد.

لايسمعه جن و لا انس و لا حجر الّا يشهد له.(256)

آن گاه در اشاره به پراكندگى مردم از نظر ظاهر و عملكرد و سيما و سيرت و فرجام و پاداش مى فرمايد:

يَوْمَئِذٍ يَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتاتاً

آن روز مردم به صورت هاى پراكنده از گورها سر بر مى آورند و به سوى صحراى محشر مى آيند.

به باور مفسران منظور اين است كه: در آن روز سرنوشت ساز، مردم هم به صورت پراكنده از دل خاك سر برمى آورند، و هم به صورت پراكنده مى آيند، و هم پس از بازخواست و محاسبه وديدن اعمال خويش به صورت پراكنده به سوى فرجام كار باز مى گردند. آنجاست كه گروهى اهل ايمان و پروا و دادگرى و رعايت حقوق خدا و خلق او به حساب آمده و در يك سو قرار خواهند گرفت، و گروهى ديگر اهل كفر و ظلم و حق كشى كه در سوى ديگر خواهند بود.

پاره اى نيز برآنند كه اهل هر مذهب و دين، جدا خواهند ايستاد.

آيه مورد بحث بسان اين آيه است كه مى فرمايد:

و يوم تقوم الناس يومئذ يتقرقون(257)

روزى كه رستاخيز بر پا مى گردد، آن روز مردم پراكنده مى شوند.

و بسان اين آيه كه:

... يومئذ يصدعون(258)

در آن روز مردم گروه گروه مى شوند.

لِيُرَوْا أَعْمالَهُمْ

تا عملكرد آنان را به آن ها نشان دهند.

«ابن عباس» مى گويد: تا پاداش عملكرد آنان را به آن ها ارائه دهند.

با اين بيان منظور اين است كه: مردم هنگامى كه از محاسبه و بازخواست تمام مى شوند، به طور پراكنده به سوى قرارگاه خويش مى روند تا جايگاه خود را در بهشت پرطراوت و زيبا و يا دوزخ بنگرند.

در مورد چگونگى ديدن اعمال نيز دو نظر است:

از ديدگاه گروهى منظور از ديدن اعمال، نه ديدن با چشم ظاهر، بلكه آگاهى از عملكرد نيك و بد خويش از راه دل و شناخت باطنى است؛ امّا به باور گروهى منظور ديدن با چشم ظاهر است تا بنگرند كه هر آنچه انجام داده اند، همه و همه در كارنامه زندگى شان آمده، و هيچ كار خرد و كلان و كوچك و بزرگ وانهاده نشده و همه چيز به حساب آمده است.

در آيه بعد در بيان سرنوشت حق طلبان و رعايت گران حقوق مردم و پايمال كنندگان مقررات خدا و حقوق بندگان او مى فرمايد:

فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ

پس هر كس هموزن ذره اى نيكى كند، ثمره خوش آن كار نيك خود را خواهد ديد.

و هر كسى به اندزه ذره اى كار ناروا و ظالمانه اى انجام دهد، او هم ثمره شوم و كيفر دردناك آن را خواهد ديد.

وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ

همان گونه كه استدلال شده، از ظاهر اين آيات چنين دريافت مى گردد كه موضوع «احباط» يا نابودى اعمال نيك و شايسته انسان بر اثر گناهان سهمگين، درست نيست؛ چرا كه آيات مورد بحث نشانگر آن است كه هر انسانى عملكرد خود را مى بيند، و در روز رستاخيز با آن رو به رو مى شود و اگر «حبط عمل» را بپذيريم ديگر كارى نمانده است تا پاداش يا كيفر داده شود.

طرفداران اين ديدگاه نمى توانند براى اثبات ديدگاه خود به موضوع «تكفير» و يا بخشوده نشدن گناهان بر اثر توبه و اصلاح و جبران اشتباهات استدلال كنند، چرا كه موضوع بخشوده شدن گناهان توبه كار راستين، چيزى است ترديدناپذير و مفاهيمِ آياتِ آن را دانشمندان پذيرفته اند.

افزون بر اين، آيات بيانگر يك اصل و قانون كلى است و هر اصل كلى ممكن است استثنايى داشته باشد؛ بر اين باور همان گونه كه طرفداران ظاهر اين آيات با استدلال به ظاهر آن ها، موضوع «حبط عمل» را نفى مى كنند، امّا بر اين باورند كه از شرايط محاسبه و باز خواست و كيفر گناه آن است كه گناه، صغيره نباشد و اين مورد را از آن اصل كلىّ استثنا مى كنند، ما نيز مى گوييم: اين اصل كلى درست است و هر كس با اعمال خود رو به رو مى شود، مگر اين كه گناهى باتوبه و اصلاح واقعى مورد عفو قرار گرفته باشد.

پاره اى در پاسخ اين پرسش مى گويند: منظور اين است كه انسان هاى كفرگرا و بيدادپيشه اگر كارهاى شايسته اى در دنيا انجام دهند، پاداش آن را در همين جهان، خود يا فرزندانشان دريافت مى دارند و تنها به همراه گناهان خود جهان را ترك مى كنند.

و انسان هاى با ايمان و شايسته كردار نيز كيفر عملكرد اشتباه و گناه آلود خود را در دنيا دريافت مى دارند و با گناه جهان را بدرود نمى گويند. با اين بيان گناهكاران تنها از دنيا بار گران گناه مى برند و نيكان و خوبان و مردم با ايمان عملكرد شايسته.

در اين مورد آورده اند كه «صعصعه»، نياى «فرزدق» به همراه گروهى از قبيله خويش به حضور پيامبر شرفياب گرديد و ضمن گفت گو از آن حضرت تقاضاى پند و اندرز نمود فقال بابى انت يا رسول اللّه اوصنى خيراً.

پيامبر فرمود: تو را در مورد پدر و مادر و نزديكان و خويشاوندانت سفارش مى كنم، حقوق و حرمت آنان را پاسداراوصيك بامك و ابيك...

تقاضاى سفارش و اندرز بيشترى كرد.

پيامبر فرمود: آن چه ميان دو لب و دو پايت آفريده شده است مراقب باش و زبان و اندام جنسى ات را از گناه مراقبت نمااحفظ مابين لحييك و رجليك.

آن گاه از او پرسيد از تو كارهاى خوبى به من گزارش شده است، چه كرده اى؟

گفت: اى پيامبر خدا، واقعيت اين است كه در روزگار جاهليت مردم را در بيراهه هاى دهشتناك حيران و سرگردان ديدم و نتوانستم شاهراه درستى و رستگارى را بيابم، جز همين اندازه كه دريافتم راه و رسم جاهليت، زشت و ظالمانه است. ديدم مردم دختران نوزاد خود را به جاى نوازش و مهر، زنده به گور مى كنند، و من دريافتم كه آفريدگار آنان چنين نخواسته است؛ از اين رو از اين كار باز داشتم، و تا سرحد توان با پرداخت پول به پدرانشان، آن كودكان معصوم رانجات دادم. آن گاه آيات مورد بحث بر او خوانده شد و او با شنيدن آيات گفت: سپاس خداى را همين براى من كافى است و اگر جز همين دو آيه از قرآن را نشنوم و نياموزم، اين آيات مرا بسنده اند.(259)

«ابن عباس» مى گويد: احكم آية فى القرآن، فمن يعمل مثقال ذرة خيراً يره...

محكم ترين و رساترين آيه اى كه مى تواند انسان حق طلب را از گناه و و ستم و خودكامگى و خودسرى باز داشته و به راه عدالت و آزادگى و رعايت حقوق مردم برد، همين آيه است، و آن گاه تا آخر سوره تلاوت كرد و گفت: پيامبر گرامى اين آيه را «جامعه» ناميد، چرا كه به راستى جامع ترين درس هارا دارد.

و از «سعد» آورده اند كه: مرد فقيرى از او كمك خواست، و او دو عدد خرما بر دست وى نهاد، امّا او دست خود را بست. «سعد» گفت: دوست من، واى بر تو! خداى ارزانى دارنده نعمت ها كار نيك را اگر چه به اندازه ذره اى باشد از ما مى پذيرد، امّا تو اين گونه رفتار مى كنى؟!

پرتوى از سوره مباركه

در آيات الهام بخش و روح پرورى كه گذشت به اين اصول عقيدتى و تربيتى به منظور انگيزش روح مسئوليت در فرد و جامعه و خانواده در قلمرو انديشه و گفتار و عمل و روابط انسانى در ابعاد گوناگون توجه داده شده است:

1 - زلزله هراس انگيز رستاخيز يا نخستين مرحله رستاخيز

فرارسيدن رستاخيز، كه يكى از نشانه هاى آن در آستانه رخ گشودنش زلزله سخت آن و درهم نورديده شدن زمين است. آيه نخست به اين اصل توجّه مى دهد.

2 - زنده شدن مردگان

مرحله دوّم از رستاخيز در اين سوره، سر برآوردن و زنده شدن همه مردگان از دل زمين و حضور آنان در صحراى محشر است، كه در آيه هاى 2 و 3 به آن توجه داده شده است.

3 - گزارش شگفت آور زمين و گواهى آن

پس از سر برآوردن انسان ها از دل زمين، نوبت به حسابرسى و رويارويى با عملكردها مى رسد، و آن گاه است كه در دادگاه رستاخيز گواهان متعددى بر عملكرد انسان گواهى مى دهند كه يكى از آن گواهان هم زمين است. آيه هاى 4 و 5 به اين واقعيت توجه مى دهد.

4 - دسته هاى سعادتمند و تيره بخت

پس از حضور در دادگاه رستاخيز و رويارويى با عمل كردها، آن گاه است كه سرنوشت ها روشن مى شود. گروهى نيك بخت خواهند بود و به سوى بهشت گام خواهند سپرد، و گروهى به سوى دوزخ تا هر كدام ثمره تلخ و شيرين عملكرد خود را بچشند و بنگرند. آيه 8 - 6 به اين حقيقت توجه مى دهد.

5 - دقت در حسابرسى و نگاهدارى عملكردها

از نكات درس آموز و عبرت انگيز دقّت عجيب در حسابرسى و ثبت و ضبط و نگهدارى عملكردها و يا ثمره و نتيجه عملكردهاست كه انسان با ذره ذره كارهاى نيك و يا شرم آور خود رو به رو مى گردد.

در آيه هاى 8 - 7 اين نكته به تابلو رفته است.

بارخدايا! ما را در آن روز سهمگين و مراحل گوناگون آن در سايه مهر و بخشايش وصف ناپذيرت پناه ده.

/ 82