/ سوره قارعه / آيه هاى 11 - 1 - ترجمه تفسیر مجمع البیان جلد 30

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر مجمع البیان - جلد 30

امین الاسلام طبرسی؛ ترجمه: علی کرمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

/ سوره قارعه / آيه هاى 11 - 1

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

1. الْقارِعَةُ.

2. مَا الْقارِعَةُ.

3. وَ ما أَدْراكَ مَا الْقارِعَةُ.

4. يَوْمَ يَكُونُ النَّاسُ كَالْفَراشِ الْمَبْثُوثِ.

5. وَ تَكُونُ الْجِبالُ كَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ.

6. فَأَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ.

7. فَهُوَ فِي عِيشَةٍ راضِيَةٍ.

8. وَ أَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوازِينُهُ.

9. فَأُمُّهُ هاوِيَةٌ.

10. وَ ما أَدْراكَ ما هِيَهْ.

11. نارٌ حامِيَةٌ.

ترجمه

به نام خداوند بخشاينده مهربان

1 - آن [رويداد] كوبنده!

2 - چيست آن [رويداد] كوبنده؟!

3 - و تو چه مى دانى كه چيست آن [رويداد] كوبنده؟!

4 - روزى است كه مردم همچون پروانه هاى پراكنده اند.

5 - و كوه ها بسان پشم زده شده رنگين.

6 - امّا آن كس كه كارهاى سنجيده شده اش سنگين باشد،

7 - پس او در زندگى پسنديده اى است؛

8 - و امّا آن كس كه كارهاى سنجيده شده اش سبك باشد،

9 - پس جايگاهش هاويه است.

10 - و تو چه مى دانى كه آن چيست؟!

11 - آتشى است سوزان!

نگرشى بر واژه ها

قارعه: اين واژه به معنى گرفتارى و ناراحتى و رويداد بسيار ناگوار آمده است، كه دل را سخت مى كوبد و مى لرزاند.

اين واژه از ريشه «قرع» به معنى كوبيدن چيزى بر چيزى كه صداى مهيب از آن برخيزد، آمده است. به همين تناسب است كه به چكش «مقرعه» مى گويند. از جنگ شديد و درهم كوبيدن موضع يكديگر، و يا هدف قرار دادن يكديگر به وسيله دو نفر با شمشير يا ديگر سلاح هاى مرگبار جنگى، به «تقارع القوم فى القتال» تعبير مى كنند. واژه «قارعه» نيز از همين ماده است، و همين گونه «قوراع الدهر» كه به رويداد و بلاى روزگار معنا شده است.

فراش: به معنى ملخ هاى بسيار - كه به صورت گسترده و انباشته شده بر روى هم باشند - آمده است. پاره اى نيز آن را به «پروانه ها» معنا كرده اند. اين واژه جمع مى باشد و مفرد آن «فراشه» آمده است.

مبثوث: پراكنده و پخش شده. اين واژه از ريشه «بثّ» به معنى پراكندن آمده است.

عهن: پشم رنگ شده.

منفوش: پشم زده شده، كه به وسيله ابزار ويژه اى حلاجى و گسترده مى شود. اين واژه از ماده «نفش» به معنى گستردن پشم آمده است.

عيشة راضيه: زندگى خوش و پسنديده.

در اينجا اسم فاعل كه «راضية» باشد به جاى اسم مفعول كه «مرضية» باشد، آمده است، تا نهايت خشنودى را برساند. پاره اى نيز بر آنند كه واژه «راضية» در اينجا به معنى «ذات رضا» آمده است كه نشانگر خشنودى صاحبان آن زندگى و نعمت هاى بهشت است.

هاويه: در اصل به معنى گودال بى نهايت عميق آمده، و به همين تناسب يكى از نام هاى دوزخ است. اين واژه از ريشه «هوى» به معنى سقوط كردن است.

حاميه: به معنى آتش بسيار سوزاننده آمده است. اين واژه از ريشه «حمى» برگرفته شده است.

تفسير

وصف عجيب رستاخيز

اين سوره با آهنگ و سبك ويژه اى آغاز مى گردد، و پيش از هر چيز مى فرمايد:

الْقارِعَةُ

آن رويداد كوبنده،

واژه «قارعه» يكى از نام هاى قيامت است و بدان دليل به اين نام آمده است كه با هراس انگيزى خود، دل ها را مى كوبد و تبهكاران و حق ستيزان را با عذاب و كيفر كردارشان درهم مى نوردد.

آن گاه در نمايش بزرگى و عظمت آن روز سهمگين و هشدار از رويدادهاى آن به سبك تكاندهنده اى مى فرمايد:

مَا الْقارِعَةُ

آن رويداد كوبنده چيست؟

سپس روى سخن را به بنده بر گزيده بارگاه خدا مى كند و مى پرسد:

وَ ما أَدْراكَ مَا الْقارِعَةُ

و تو اى پيامبر! چه مى دانى كه آن رويداد كوبنده چيست؟

روشن است كه پيامبر گرامى به طور سر بسته و اجمال از روز رستاخيز و رويدادهاى گوناگون آن آگاه است، امّا از ظرافت ها و ريزه كارى ها و گستردگى رويدادهاى آن آگاه نيست؛ به همين جهت خداى فرزانه به تدريج در اين سوره و در سوره هاى ديگر قرآن به او آگاهى مى بخشد.

در چهارمين آيه مورد بحث در بيان هنگامه فرارسيدن آن رويداد كوبنده و در وصف آن مى فرمايد:

يَوْمَ يَكُونُ النَّاسُ كَالْفَراشِ الْمَبْثُوثِ

آن رويداد كوبنده روزى است كه مردم بسان پروانه هاى پراكنده، وحشت زده و سرگردان به هر سو مى روند، و جهت و هدف خود را گم مى كنند.

در آيه شريفه، مردم در روز رستاخيز به موج هاى ملخ هاى سرگردان و پراكنده اى تشبيه شده اند كه از وحشت آن روز، به هر سو هجوم مى برند و ديوانه وار در آتش ريخته مى شوند.

پاره اى بسان «قتاده» واژه «فراش» را به پروانه ها معنا كرده اند، و برخى چون «ابو عبيده» به پرنده اى كه نه مگس است و نه زنبور. به هر صورت اين ملخ ها و يا پروانه ها هنگامى كه موج آسا به حركت و يا پرواز در مى آيند، به گونه اى درهم و برهم مى نمايند كه گويى هدف و جهت خود را گم كرده و بى هدف به هر سو مى دوند. اين تشبيه در آيه نشانگر آن است كه مردم پس از زنده شدن و سر بر آوردن از گورها از شدت وحشت و هراس رستاخيز بسان موج ملخ ها و پروانه ها در هدف ها و جهت هاى گوناگونى روانند، و بى هدف به هر سو مى دوند.

آيه مورد بحث بسان اين آيه است كه مى فرمايد:

كانهم جراد منتشر(272) در حالى كه ديدگان را از شدت ترس و دلهره فرو افكنده اند، بسان ملخ هاى پراكنده از گورهاى خود سر بر مى آورند.

آن گاه در ترسيم وصف ديگرى از آن روز بزرگ و هراس انگيز مى فرمايد:

وَ تَكُونُ الْجِبالُ كَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ

و كوه ها بسان پشم زده شده رنگين مى شوند.

به بيان روشن تر در آن روز كوه ها از جاى خود كنده شده و به حركت در مى آيند، و به گونه اى روان مى گردند كه به تدريج از هم فرو مى پاشند و به صورت گرد و غبارى در مى آيند.

در ادامه آيات در ترسيم رويداد ديگرى از رويدادهاى شگفت آن روز مى فرمايد:

فَأَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ

امّا آن كسى كه كارهاى سنجيده شده اش سنگين باشد،

در اين آيه منظور سنگينى كارهاى شايسته و نيك و خداپسندانه انسان هاست.

پس چنين كسى در زندگى خوش و بسيار دل پسندى خواهد داشت.

فَهُوَ فِي عِيشَةٍ راضِيَةٍ

آن گاه در بيان فرجام كار گروه ديگرى از مردم مى افزايد:

وَ أَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوازِينُهُ

و امّا آن كسى كه كارهاى نيك و شايسته اش ناچيز و سبك باشد،

در قرآن دوبار از «وزن» كارهاى شايسته سخن رفته است، اما از وزن و سنجش كارهاى زشت و ظالمانه سخن نرفته، چراكه واژه «وزن» به معنى مقام و بها و ارزش است، و مى دانيم كه گناه و ستم ارزشى ندارد تا از آن ياد شود. با اين بيان قرآن روشنگرى مى كند كه قدر و منزلت انسان ها در بارگاه خدا در گرو عملكرد شايسته و بسيارى آن است؛ از اين رو هر كسى كارهاى نيك اش بيشتر باشد مقامش والاتر است و هر چه سبك باشد مقامش فروتر خواهد بود.

در آيه بعد مى افزايد:

فَأُمُّهُ هاوِيَةٌ

پس جايگاه او «هاويه» است.

آرى، جايگاه چنين كسى دوزخ و سياهچال دوزخ و آتش شعله ور آن است.

بدان دليل در آيه شريفه واژه «امّه» به كار رفته و از جايگاه انسان دوزخى و پليدكار با اين تعبير ياد شده است، كه «مادر»، در حقيقت كسى است كه كودك به دامان او پناه مى برد؛ و بدان جهت كه سكون و آرامش در كنار مادر و در پناه بردن به آن است، و چون دوزخيان تيره بخت جايگاه و قرارگاهشان آتش شعله ور و سوزان دوزخ و سياهچال آن است، اين گونه تعبير شده است.

«قتاده» مى گويد: در فرهنگ عرب هنگامى كه كسى در فشار و سختى دهشتناكى قرار گيرد، گفته مى شود: او به مادرش پناه برد؛ و اين يك مثال و اصطلاح است.

«ابو صالح» مى گويد: اين تعبير بدان دليل است كه گناهكار با سر، در آتش دوزخ سرنگون مى گردد؛ و آتش جايگاه سقوط آنان است و آن جايى كه گناهكاران سقوط مى كنند سياهچال عميق و بسيار گودى است كه قعر آن ناپيدا ست.

سپس در نشان دادن هراس انگيزى و سختى آن جايگاه و انواع و اقسام عذاب ها و شكنجه هاى آن مى پرسد:

وَ ما أَدْراكَ ما هِيَهْ

و تو اى پيامبر! چه مى دانى كه «هاويه» چيست؟

روشن است كه پيامبر به طور سربسته و اجمال از سراى آخرت و رويدادها و پاداش و كيفر و حساب و بازخواست و بهشت و دوزخ ديگر مسائل آن آگاه است، و در آيه منظور بيان گسترده آن رويدادهاست. واژه «هيه» در اصل «هِىَ» مى باشد و «ها» براى وقف آمده است.

و سرانجام در آخرين آيه مورد بحث در تفسير «هاويه» مى فرمايد:

نارٌ حامِيَةٌ

آتشى است سوزان و شعله ور، كه حرارت آن بسيار سخت و دردناك است.

پرتوى از سوره مباكه

در اين سوره مباركه اين نكات ارزشمند عقيدتى و تربيتى به تابلو رفته است:

1 - وصف عجيب آن روز سهمگين

در آيات تكاندهنده و شگفت آور 5 - 1 پس از زمينه سازى هاى معجزه آسا و عجيب، پاره اى از اوصاف و ويژگى هاى آن روز كوبنده را ترسيم مى كند، و روشن مى سازد كه در آن روز بزرگ مردم بسان پروانه هاى پراكنده، موج آسا به هر سو مى روند، و كوه ها همانند پشم زده شده رنگين مى شوند...

بدين سان در اين آيات به دو مرحله از مراحل تكاندهنده رستاخيز توجه داده مى شود:

الف - مرحله ويرانى و فروپاشى جهان، تيره و تار شدن و فروپاشيدن خورشيد، ماه و ستارگان، و درهم نورديده شدن زمين و كوه ها و برافروخته شدن درياها...

ب - و ديگر مرحله پس از آن، كه به صورت زنده شدن مردگان و ولادت آنان از رحم زمين و رخ گشودن آفرينش و سرايى ديگر با ويژگى ها و شرايط و مقررات و قوانين و معيارهاى خاصّ خود كه با مقررات جهان ما سخت متفاوت است و آن چه از آن جا وصف مى شود و از نعمت ها و يا عذاب و كيفرش خبر مى رسد، به زبان و فرهنگ اين جهان است و همين قدر است كه بانگ جرسى مى آيد.

2 - ميزان عمل و راز سبكى و سنگينى آن

در آيات 8 - 6 قرآن شريف روشنگرى مى كند كه يكى از رويدادهاى روز رستاخيز موضوع سنجش عملكردهاست.

به هنگام سنجش اعمال شايسته و زشت و ظالمانه انسان با ويژگى ها و معيارهاى سراى آخرت، ميزان اعمال شايسته و افتخارآميز گروهى وزين و سنگين جلوه مى كند، و از گروهى ديگر سبك، و به جاى آن وزن گناهان و بيدادگرى هايشان بسيار سنگين مى گردد؛ چرا كه انسان ها از نظر انديشه ها و سليقه ها و عملكردها متفاوت اند و در نتيجه از نظر پاداش و كيفر نيز متفاوت و متضاد خواهند بود؛ امّا آنچه از آيات و روايات دريافت مى گردد برخى كارها باعث سنگينى ميزان عمل شايسته انسان مى شود كه اهم آن ها عبارتند از:

1 - توحيدگرايى آگاهانه و عاشقانه و هدفدار،

2 - اخلاص و راستى در كارها،

3 - رعايت مقررات خدا و برنامه زندگى ساختن دين رحمانى او،

4 - رعايت كرامت و حقوق مردم،

5 - الگو و سمبل و سرمشق عمل قرار دادن عترت.

امام باقر فرمود:

من كان ظاهره ارجح مى باطنه خّف ميزانه.(273)

كسى كه برون و ظاهرش از درون و باطن او، و نيز عملكرد آشكارش از سياست ها و كارهاى نهانش بهتر باشد، در روز رستاخيز ميزان عملش سبك خواهد بود.

3 - فرجام شايسته كرداران و ظالمان

و سرانجام در آيه هاى 11 - 7 فرجام خوش و دوست داشتنى شايسته كرداران و تيره روزى و نگونسارى ظالمان و گناهكاران به تابلو مى رود كه راستى درس آموز است، اى كاش ما درس مى گرفتيم.

بار خدايا، ما را در سراى آخرت و به هنگام سنجش اعمال به چشم مهر و كرامت مورد لطف قرار ده.

/ 82