/ سوره كوثر / آيه هاى 3 - 1 - ترجمه تفسیر مجمع البیان جلد 30

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر مجمع البیان - جلد 30

امین الاسلام طبرسی؛ ترجمه: علی کرمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

/ سوره كوثر / آيه هاى 3 - 1

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

1. إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ.

2. فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَرْ.

3. إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ.

ترجمه

به نام خداوند بخشاينده مهربان

1 - به يقين ما به تو [اى پيامبر!] خير فراوان داديم؛

2 - پس براى پروردگارت نماز بگزار و[شتر ]قربانى كن.

3 - بى ترديد دشمن تو، خود بى نسل [و تبار] است.

نگرشى بر واژه ها

كوثر: اين واژه بر وزن «فوعل» مفهوم وصفى دارد، و از «كثرت» گرفته شده و به معنى خير و بركت بسيار و پايان ناپذير آمده است.

اعطاء: اين واژه به معنى «بخشيدن» آمده است. بخشيدن بر دو گونه است: نوعى از بخشش به معنى مالك و صاحب اصل و سود ساختن ديگرى است، و نوع ديگر آن به معنى اجازه بهره ورى و تصرف است.

شانئ: به معنى دشمن كينه توز آمده است. اين واژه از ريشه شنئآن به معنى دشمنى ورزيدن با ديگرى است، و واژه مورد بحث به كسى كه به اين خصلت نكوهيده مبتلاست، اشاره دارد.

ابتر: اين واژه در اصل به معنى الاغ دم بريده است. در مورد «زياد» آمده است كه: او خطبه اى دم بريده خواند، چرا كه در خطبه اش نه خدا را ستايش كرد و نه بر پيامبر درود و سلام نثار نمود.

نحر: اين واژه به معنى سبك و روش كشتن شتر آمده و «انحر» در آيه از اين ريشه است.

شأن نزول

در مورد شأن نزول و داستان فرود اين سوره از «ابن عباس» آورده اند كه: سوره «كوثر» در بزرگداشت پيامبر گرامى و آرامش خاطر بخشيدن به آن حضرت و در نكوهش يكى از بدانديش ترين و كينه توزترين دشمنان او «عاص بن وائل» فرود آمد. نامبرده روزى به هنگام بيرون آمدن پيامبر از مسجد با آن بزرگوار رو به رو گرديد و پس از گفت گوى كوتاهى، بر همسلكان خويش وارد شد. آنان از او پرسيدند، با چه كسى گفت و گو مى كرد؟

او پاسخ داد كه با اين مرد «ابتر»! و منظورِ آن عنصر گستاخ اين بود كه پيامبر گرامى به دليل مرگ پسرش ابراهيم، ديگر بدون فرزند و نسل و تبار خواهد بود، چرا كه در فرهنگ منحط و ظالمانه آنان، دختر نه موقعيت و جايگاهى داشت و نه حتى فرزند خانواده به شمار مى رفت. درست در آن شرايط بود كه اين سوره بر قلب مصفاى پيامبر مهر فرود آمد، و بدين وسيله خدا به پيامبرش نويد داد كه به او خير فراوان و يا نسلى شايسته و ماندگار ارزانى خواهد داشت.(319)

تفسير

نعمت هاى گران و پاينده خدا به پيامبر

در سوره پيش قرآن شريف خصلت هاى نكوهيده انكارگران رسالت پيامبر و موضوع معاد و جهان پس از مرگ را بر شمرد، و آنان را مورد نكوهش قرار داد، اينك در اين سوره هم چنان روى سخن را به پيامبر گرامى نموده، و ضمن اشاره به نعمت هاى گران خدا به آن حضرت او را به نماز و نيايش و سپاس و قربانى فرمان مى دهد.

نخست مى فرمايد:

إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ

هان اى پيامبر! ما به تو خير فروان داديم.

آنچه آمد ترجمه اى از آيه است، و در تفسير آن ديدگاه ها متفاوت است:

1 - به باور پاره اى از جمله «ابن عمر» و «عايشه» به نهرى در بهشت اشاره دارد.

«ابن عباس» آورده است كه: پس از فرود اين آيات، پيامبر بر فراز منبر نشست و آنهارا بر مردم خواند. هنگامى كه فرود آمد از آن حضرت پرسيدند آن چه به شما ارزانى شده است، چيست؟

فرمود: منظور نهرى است در بهشت پرطروات و زيبا كه از شير، سفيدتر و شفاف تر، از بلور صاف تر و ماندگارتر و در دو سوى آن قبه هايى از درّ و يا قوت است. بر كنار آن، پرندگان سبز رنگ و زيبايى است كه گردن هايشان بسان گردن كبك است.

ياران گفتند: آن پرندگان زيبا چقدر تماشايى هستند!

فرمود: از آن ها زيباتر و تماشايى تر آن است كه هر كس از گوشت آن ها بخورد و از آب كوثر بنوشد، رستگار مى گردد و به رضوان خدا مى رسد.

از امام صادق آورده اند كه فرمود: «كوثر» نهرى است در بهشت كه خدا آن را در برابر مرگ فرزند گرامى پيامبر به او ارزانى داشت.

به باور پاره اى منظور حوض ويژه پيامبر است كه در روز رستاخيز مردم بسيارى بر آن وارد مى گردند.

«انس» آورده است كه روزى پيامبر گرامى سر بر بالش نهاد و پس از خوابى سبك، خندان و شادمان برخاست.

دليل شادمانى او را پرسيديم، كه فرمود: هم اينك سوره اى بر من فرود آمد، و آن گاه به تلاوت سوره «كوثر» پرداخت و فرمود: آيا مى دانيد «كوثر» چيست؟

گفتيم: خدا و پيامبرش داناترند.

فرمود: نهرى است در بهشت كه داراى خير فراوان است، و خدا آن را به من وعده فرموده است. آن نهر زيبا «حوض» من است و روز رستاخيز امت من در ساحل آن بر من وارد مى شوند و ظرف هاى آن براى بهره ورى نيكان و پاكان به شمار ستارگان آسمان هاست.

امّا در همان حال گروه هايى از امت من با حالتى پريشان بر آتش دوزخ سرنگون مى گردند، و من رو به بارگاه خدا، مى گويم: پروردگارا، اينان از امت من بودند. پيام مى رسد كه: تو نمى دانى كه اينان پس از رحلت تو چه كردند!

اين روايت را «مسلم» در صحيح خود آورده است.

2 - از ديدگاه گروهى از جمله «ابن عباس»، «مجاهد»، «سعيد بن جبير» واژه «كوثر» به معنى «خير فروان» آمده است.

3 - پاره اى آن را به رسالت پيامبر و كتاب پرشكوه او، قرآن تفسير كرده اند.

4 - از ديدگاه «حسن» منظور قرآن شريف است.

5 - و از نظر برخى به معنى اصحاب و ياران بسيار است، كه خدا در عصرها و نسل ها به آن حضرت ارزانى داشته است.

6 - از ديدگاه گروهى منظور نسل ماندگار و فرزندان پرشمار است، كه خدا از فرزند ارجمندش فاطمه(ع) به او ارزانى داشت، و شمار آنان به گونه اى است كه نمى توان آن ها را بر شمرد و تا روز رستاخيز نيز هم چنان ادامه دارد.

7 - و از امام صادق آوره اند كه منظور مقام پرفراز شفاعت است.

به باور ما از آن جايى كه واژه «كوثر» مى تواند همه اين مفاهيم و تفسيرها را در خود جاى دهد، و آنچه آمد هر كدام مصداقى از مصاديق «خير فراوان» است، بايد گفت منظور همه اين ها و بسا فراتر از اين هاست، چرا كه خدا به آن حضرت در اين جهان خير بسيارى ارزانى داشت و وعده فرمود كه در جهان ديگر هم مواهب بسيارى به او بدهد. بنابر اين تفسير آيه اين است كه: ما به تو خير فروان دنيا و آخرت را ارزانى داشتيم.

در آيه بعد مى فرمايد:

فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَ انْحَرْ

اينك كه چنين است براى پروردگارت نماز بگزار و شتر قربانى كن.

از ديدگاه گروهى از جمله «عطاء» خداى فرزانه پس از نويد ارزانى شدن خير فراوان به پيامبر، به او دستور مى دهد كه به منظور سپاس به بارگاه خدا در برابر اين نعمت ها نماز عيد را بخواند و پس از آن قربانى كند.

امّا «انس» آورده است كه: پيامبر گرامى پيش از فرود اين آيه در روز عيد، نخست قربانى مى كرد و آن گاه نماز مى خواند و با فرود آيه دستور رسيد كه نخست نماز گزارد و پس از آن قربانى كند.

«سعيد بن جبير» و «مجاهد» بر آنند كه: پس براى پروردگارت نماز بامدادى را بخوان، آن گاه در «منا» قربانى نما.

«محمد بن كعب» مى گويد: در آن زمان مردمى بودند كه نماز و قربانى شان خالصانه و براى خدا نبود، از اين رو خدا به پيامبرش دستور داد تا نماز و قربانى را تنها براى تقرب به بارگاه خدا بگزارند و انجام دهند.

به باور برخى منظور اين است كه: براى پروردگارت نماز بگزار و رو به قبله بايست، چرا كه واژه «نحر» به معنى گلوگاه آمده و در فرهنگ عرب آن را به برابر و مقابل هر چيز مى گويند. براى نمونه گفته مى شود:

«منازلنا تتناحر» منزل هاى ما در برابر يكديگر است.

شاعر مى گويد:




  • اباحكم هل انت عم مجالد
    و سيد اهل الابطح المتناحر



  • و سيد اهل الابطح المتناحر
    و سيد اهل الابطح المتناحر



هان اى «اباحكم»! آيا تو عموى «مجالد» و سرور مردم مكّه هستى كه در برابر آنان قرار گرفته اى؟

از اميرمؤمنان آورده اند كه فرمود: منظور اين است كه دست راست خود را به هنگام نماز در گلوگاه خود بر روى دست چپ بگذارى.

گفتنى است كه اين روايت نادرست است، چرا كه همه خاندان رسالت خلاف اين ديدگاه را از آن حضرت آورده و روشنگرى مى كنند كه منظور بلندكردن دو دست به هنگام آغاز نماز تا برابر گلوگاه و چهره است.

از امام صادق آورده اند كه فرمود: منظور بالا آوردن دو دست در برابر صورت است، به گونه اى كه كف آن ها به طرف قبله باشد.

در روايت ديگرى آورده اند كه پس از فرود اين سوره، پيامبر به فرشته وحى گفت: اين «نُحيره»اى كه خدا مرا به انجام آن فرمان مى دهد چيست؟

فرشته وحى گفت: اين «نُحيره» نيست، بلكه خدايت فرمان مى دهد كه به هنگام آغاز نماز و گفتن «تكبير» دست ها را بلند كن، و هرگاه ركوع نمودى، يا سر از ركوع برداشتى، و يا سجده كردى، دست ها را در برابر قبله بلند كن و بگو «اللّه اكبر»، چرا كه نماز ما و نماز فرشتگان در هفت آسمان نيز همين گونه است، و براى هر كار و هر چيز زينتى است، و زينت نماز بلند كردن دو دست در هر «تكبير» است.

از پيامبر آورده اند كه فرمود: بلند كردن دو دست به هنگام «تكبير» از فروتنى و خشوع در برابر خداست، آيا اين آيه را نخوانده ايد كه مى فرمايد: فما استكانوا بربهم...(320) و به راستى آنان را به عذاب گرفتار كرديم، چرا كه نسبت به پروردگار خويش فروتنى و خشوع نكردند و زارى و توبه ننمودند.

و سرانجام مى فرمايد:

إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ

بى گمان دشمن كينه توز تو بى نسل و تبار خواهد بود.

به باور «قتاده» منظور اين است كه: بى گمان دشمن تو به خاطر گسستن از هر خوبى و شايستگى، حقيرترين و فرومايه ترين انسان هاست.

از ديدگاه پاره اى واژه «ابتر» به مفهوم كسى است كه در حقيقت فرزندى ندارد و اگر به ظاهر هم فرزندى دارد، از آن او نيست.

«مجاهد» مى گويد: اين آيه در حقيقت پاسخ كوبنده خدا به تاريك انديشانى است كه مى گفتند: پيامبر پسرى ندارد تا راه و رسم او را ادامه دهد و با مردن او، دين و نام و نشان وى نيز فراموش مى گردد.

دلايل راستى و درستى رسالت پيامبر

در آيات كوتاه و زيباى اين سوره، دليل هاى روشن و ماندگارى بر راستى رسالت و درستى دعوت آسمانى پيامبر گرامى آمده است؛ براى نمونه:

1 - آن حضرت از انديشه پليد و كينه توزانه آنان و آنچه در نهان بر ضد او مى بافتند و بيهوده دل خوش مى داشتند، خبر داد و اين جز از راه وحى نشايد.

2 - خداى فزرانه به او نويد نعمت ماندگار و موهبت جاودانه و «خير فراوان» داد؛ اينك لحظه اى بايد انديشيد كه چگونه آن نويد تحقق يافت و آن پيشگويى بزرگ روى داد و دين و آيين او دنيا را گرفت و نام با عظمت او بلند آوازه گرديد.

3 - خدا به آن حضرت نويد داد كه نسل و تبار او ادامه يافته و فرزندانش فراوان خواهند بود، و شگفتا كه با همه كشتارها و قتل عام ها از فرزندان او، اينك فرزندان او از همه بيشتر است.

4 - از پرشكوه ترين دليل هاى رسالت آن حضرت همين سوره است، چراكه آن حضرت از فرود نخستين اشعه وحى تا هماره تاريخ، هماورد طلبيد و اعلام فرمود كه: اگر كسى در آسمانى بودن قرآن و رسالت او در ترديد است، كتاب، يا سوره و يا آيه اى بسان او بياورد تا او از ادامه دعوت خويش دست كشد! و مى دانيم كه مخالفان و دشمنان او با همه تلاش هاى تخريبى و ظالمانه اى كه از آغاز بعثت تاكنون بر ضد او داشتند، هرگز نتوانستند سوره اى بسان همين سوره كه با وجود كوتاهى آيات، در اوج اعجاز است بياورند، و اين برترين سند صداقت اوست.

5 - خدايش به آن حضرت وعده يارى و پيروزى داد و به او اطمينان خاطر بخشيد كه نسل و تبار دشمنان كينه توز او بريده مى شود و آنان بى تبار خواهند بود، و شگفتا كه اين خبر نيز تحقق يافت...

بارخدايا! به لطف و مهر بى كران خويش ما را از فرزندان معنوى آن حضرت قرار ده و با او همدم و همراه و همنشين بفرما!

/ 82