«اَوَلَمْ يروا انّا نأتي الارض ننقصها من اطرافها واللّه يحكم لامعقّب لحكمه و هو سريع الحساب * و قد مكر الّذين من قبلهم فللّه المكر جميعا يعلم ما تكسب كلّ نفس و سيعلم الكفّار لمن عقبي الدّار؛ آيا نديدند كه ما پيوسته به سراغ زمين ميآييم و از اطراف (و جوانب) آن كم ميكنيم؟! (و جامعهها، تمدّنها و دانشمندان تدريجا از ميان ميروند.) و خداوند حكومت ميكند؛ و هيچ كس را ياراي جلوگيري يا ردّ احكام او نيست؛ و او سريع الحساب است! ؛ پيش از آنان نيز كساني طرحها و نقشهها كشيدند؛ ولي تمام طرحها و نقشهها از آنِ خداست! او از هر كس آگاه است؛ و بزودي كفّار ميدانند سرانجام (نيك و بد) در سراي ديگر از آنِ كيست!»1
روش تربيتي قرآن
خداوند متعال در قرآن كريم، كار تربيتي را به سه روش دنبال ميكند: حكمت و برهان، جدال احسن و موعظه. پند و اندرز و موعظه هم دو جنبه دارد: تبشير و انذار، كه گاهي مربوط به سعادتها و شقاوتهاي دنيايي است، و زماني هم مربوط به عذاب و نعمتهاي اُخروي.بر اساس همين سه روش تربيتي است كه در سوره رعد بعد از اقامه برهان براي وحي و رسالت با جدال احسن استدلال ميكند و مردم را از عاقبت تبهكاري بيم ميدهد و به مُتنعّم بودن افراد مؤمن بشارت ميدهد.بعد از اين كه نارسايي عقل و ضرورت وحي و رسالت را در هدايت بشر بيان فرمود به روش موعظه رو ميكند و منكران وحي و رسالت را به انديشه درباره سرنوشت اقوام كافر و تبهكار گذشته فرا ميخواند كه آيا خداوند سبحان به آنان مهلت داد يا نه، و آيا نقشههايشان عملي شد يا همه نقش بر آب گرديد؟اين هدايت به روش موعظه است كه در هيچ يك از كتابهايي كه به روش عقلي تدوين شده وجود ندارد، در كتابهاي عقلي فقط برهانِ خُشك است امّا در قرآن، كه نور است و هدايت: «قد جاءكم من الله نورٌ و كتابٌ مبين»2 در كنار برهان عقلي موعظه هم مطرح است.در اين آيه، موعظه اين است كه: «او لم يروا انّا نأتي الارض ننقصها من اطرافها» مگر اينان روزانه نميبينند يا نميشنوند كه ما فلان جا را ويران كرديم، امّتي را از بين برديم، مملكتي را ساقط كرديم. اينها به چه چيزي متّكي هستند، ما از گوشه كنارهاي زمين ميگيريم. در اين آيه «اطراف ارض» به معناي آخرهاي زمين نيست، بلكه هر كسي در هر جا زندگي ميكند اطراف او يعني اطراف آن ارضي كه زندگي ميكند نه اين كه مقصود اطراف كره زمين باشد. بلكه مقصود شرق يا غرب يا جنوب يا شمال محلّي است كه اينها زندگي ميكنند. اينها فقط ميشنوند كه فلان جا را سيل بُرد، فلان جا را زلزله منهدم كرد، فلان جا را آشوب از بين بُرد امّا از علت آن غافلند.
«ما» يا «من»
شايد برخي بپرسند كه چرا خداوند متعال در بعضي آيههاي قرآن كريم از انجام بعضي كارها به صيغه متكلم مع الغير (ما) ياد كرده است؛ مثلاً در همين آيه شريفه فرموده است: ما به سراغ زمين ميآييم و اطراف و گوشههاي آن را ويران ميكنيم. يا در آيههاي ديگر هست كه: ما باران نازل كرديم، ما بادها را به دامادي گلها فرستاديم، ما...، حال آن كه همه كارهاي آفرينش به دست خداست و بايد ميفرمود: من چنين و چنان كردم.پاسخ اين است كه: معمولاً كارهايي را كه خداي سبحان فرمان ميدهد و «مدبرات امر» آنها را انجام ميدهند از آن كارها به صيغه متكلم مع الغير، تعبير ميشود، اما كارهايي كه مخصوصِ خداوند متعال است، مثل ربوبيت مطلقه، معبود بودن و امثال آن، به صيغه متكلم وحده (من) است؛ مانند: فاعبدوني3 (مرا بپرستيد) «ان اعبدوني»،4 «واشكرولي»5 و... در اين جا هم كه فرموده است: ما ميآييم و از اطراف و گوشههاي زمين ميگيريم، منظور فرمان خداست به «مدبرات امر» براي انجام كار.