آيه: 67 يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ
ترجمه:
اي پيامبر! آنچه را از سوي پروردگارت به تو نازل شده است (در مورد ولايت و جانشيني حضرت علي ) اعلام كن واگر چنين نكني ، رسالت الهي را نرسانده اي و (بدان كه ) خداوند تو را از (شرّ) مردم (و كساني كه تحمّل شنيدن اين پيام مهم را ندارند) حفظ مي كند. همانا خداوند گروه كافران را هدايت نمي كند.نكته ها:
اين آيه به دلايلي كه خواهد آمد مربوط به جانشيني حضرت علي (ع) و نصب او به ولايت در غدير خم به هنگام برگشت پيامبر اكرم (ص ) از سفر حج در سال دهم هجري است .جالب اينكه اين آيه در ميان دو آيه اي قرار گرفته كه مربوط به اقامه كتاب آسماني است و شايد اشاره به اين باشد كه ميان رهبر معصوم و اقامه ي كتاب آسماني ، پيوند محكمي برقرار است . آري ، امام است كه مي تواند كتاب آسماني را به پا دارد و اين كتاب خداست كه مي تواند امام واقعي را معرّفي كند.همه ي مفسّران شيعه به اتكاي روايات اهل بيت : و نيز بعضي از مفسّران اهل سنت به عنوان يكي از مصاديق ، آيه را مربوط به نصب حضرت علي (ع)در غدير خم به ولايت و امامت دانسته اند. (144) جالب آنكه صاحب تفسير المنار از مسند احمد و ترمذي و نسائي و ابن ماجه ، حديث ((من كنت مولاه فعلي ّ مولاه )) را با سند صحيح و موثّق بيان كرده است و سپس با دو جمله به خيال خود در آن تشكيك نموده است : اوّل اينكه مراد از ولايت ، دوستي است . (غافل از آنكه دوستي نياز به بيعت گرفتن و تبريك گفتن و آن همه تشريفات در غدير خم نداشت ) دوّم آنكه اگر حضرت علي (ع)امام و رهبر بعد از رسول اكرم (ص )بود، چرا فرياد نزد و ماجراي نصب خود را در غدير نگفت !? (غافل از آنكه در سراسر نهج البلاغه و كلمات حضرت علي (ع)ناله ها و فريادها مطرح است ، ولي صاحب المنار گويا آن ناله ها و فريادها را نشنيده است . (145) .در تمام قرآن تنها در اين آيه است كه پيامبر اكرم (ص ) نسبت به كتمان پيام ، تهديد شده كه اگر نگويي ، تمام آنچه را كه در 23 سال رسالت گفته اي هدر مي رود. پس بايد ديد چه پيام مهمي است كه اين گونه بيان مي شود?.پيامبر اكرم (ص ) به حضرت علي (ع) فرمود: ((لو لم ابلغ ما امرت به من ولايتك لحبط عملي )) اگر آنچه درباره ولايت تو است به مردم نرسانم تمام اعمال من محو مي شود. (146) .در اين آيه چند نكته است كه جهت گيري محتوايي آن را روشن مي كند:.1- سوره مائده ، در اواخر عمر شريف پيامبر نازل شده است .2- در اين آيه ، بجاي ((يا أيّها النّبي ))، تعبير (يا أيّها الرّسول ) آمده است ، كه نشانه ي يك رسالت مهم است .3- به جاي فرمان ((أبلغ ))، فرمان (بلّغ ) آمده كه نشانه ي ابلاغ قطعي ورسمي ومهم است .4- پيامبر نسبت به نرساندن يك پيام مهم تهديد شده كه اگر نگويد، همه ي زحماتش به هدر مي رود.5- رسول خدا(ص ) از عواقب كاري هراس دارد كه خداوند او را دلداري مي دهد كه ما تو را از شر مردم نگه مي داريم .6- پيامبر، از جان خود نمي ترسد. زيرا در روزگار تنهايي كه با بت ها مبارزه مي كرد و در جنگ ها كه با مشركين درگيري نظامي داشت ، از خطرها نمي ترسيد. (در حالي كه سنگباران مي شد، و يارانش شكنجه مي شدند، حالا در اواخر عمر و در ميان اين همه يار بترسد!?).7- در آيه ، پيامي است كه به لحاظ اهميّت ، با همه پيام هاي دوران نبوّت و رسالت ، برابر است كه اگر اين پيام به مردم نرسد، گويا همه ي پيام ها محو مي شود.8- محتواي پيام ، بايد مسأله اي اساسي باشد، وگرنه در مسائل جزئي و فردي ، اين همه تهديد و دلداري لازم نيست .9- پيام آيه ، مربوط به توحيد و نبوّت و معاد نيست ، چون اين اصول ، در روزهاي اوّل بعثت در مكّه بيان شده و نيازي به اين همه سفارش در اواخر عمر آن حضرت ندارد.10- پيام آيه ، مربوط به نماز، روزه ، حج ، زكات ، خمس وجهاد هم نيست ، چون اينها در طول 23- سال دعوت پيامبر بيان شده و مردم نيز به آن عمل كرده اند و هراسي در كار نبوده است .پس ، محتواي اين پيام مهم كه در اواخر عمر شريف پيامبر(ص )نازل شده چيست ? روايات بسياري از شيعه و سنّي ، ما را از تحيّر نجات داده و راه را نشان مي دهد. روايات مي گويد: آيه مربوط به هجدهم ذيحجه سال دهم هجري در سفر حجهالوداع پيامبر اسلام است ، كه آن حضرت در بازگشت به سوي مدينه ، در مكاني به نام ((غدير خم )) به امر الهي فرمان توقّف داد و همه در اين منطقه جمع شدند. مكاني كه هم آب و درخت داشت و در گرماي حجاز، كارساز بود و هم محل ّ جداشدن كاروان هاي زائران مكّه بود و اهل يمن ، عراق ، شام ، مدينه و حبشه از هم جدا مي شدند.در آنجا، پيامبر خدا در ميان انبوه ياران ، بر فراز منبري از جهاز شتران قرار گرفت و خطبه اي طولاني خواند. ابتداي خطبه ، توحيد، نبوّت و معاد بود كه تازگي نداشت . سخن تازه از آنجا بود كه پيامبر، خبر از رحلت خود داد و نظر مسلمانان را نسبت به خود جويا شد. همه نسبت به كرامت و عظمت و خدمت و رسالت او در حد اعلا اقرار كردند. وقتي مطمئن شد كه صدايش به همه ي مردم ، در چهار طرف مي رسد، پيام مهم خود را نسبت به آينده بيان كرد.و فرمود: ((من كنت مولاه فعلي ّ مولاه )) هر كه من مولاي اويم ، اين علي ّ مولاي اوست و بدين وسيله جانشيني حضرت علي (ع)را براي پس از خود به صراحت اعلام داشت . امّا پس از وفاتش ، وقتي حضرت زهرا3به در خانه هاي مردم مي رفت و مي گفت : مگر نبوديد و نشنيديد كه رسول خدا در غدير خم چه فرمود? مي گفتند: ما در غدير خم ، در فاصله دوري بوديم و صداي پيامبر را نمي شنيديم !!اللّله اكبر از كتمان ، از ترس ، از بي وفايي و از دروغ گفتن به دختر پيامبر خدا.آري ، مردم با دو شاهد، حق ّ خود را مي گيرند، ولي حضرت علي (ع) با وجود ده ها هزار شاهد، نتوانست حق ّ خود را بگيرد. امان از حب ّ دنيا، حسادت و كينه هاي بدر و خيبر و حنين كه نسبت به حضرت علي ّ (ع) در دل داشتند.امام باقر(ع)فرمودند: ((بني الاسلام علي خمس علي الصلاه و الزّكاه و الصوم و الحج و الولايه و لم يناد بشي ء كما نودي بالولايه فاخذ النّاس باربع و تركوا هذه ))، اسلام بر پنج چيز استوار است : بر نماز، زكات ، روزه ، زكات و ولايت اهل بيت و چيزي به اندازه ي ولايت مورد توجّه نبود، امّا مردم چهارتاي آن را پذيرفتند و ولايت را ترك كردند (147) !.امام رضا(ع) فرمود: بعد از نزول اين آيه كه خداوند ضامن حفظ رسول اكرم (ص ) شد، (والله يعصمك من النّاس ) پيامبر هر نوع تقيّه را از خود دور كرد. (148) .پيام ها:
1- نوع خطاب ، بايد با نوع هدف ، هماهنگ باشد. چون هدف ، رسالت و پيام رساني است ، خطاب هم (يا أيّها الرّسول ) است .2- انتخاب رهبر اسلامي (امام معصوم ) بايد از سوي خداوند باشد. (بلّغ ما انزل اليك من ربّك )3- گاهي ابلاغ پيام الهي بايد در حضور مردم و مراسم عمومي و با بيعت گرفتن باشد، ابلاغ ولايت با سخن كافي نيست ، بلكه بايد با عمل باشد. (و ان لم تفعل ) به جاي ((ان لم تبلغ ))4- احكام و پيام هاي الهي ، همه در يك سطح نيست . گاهي كتمان يك حقيقت ، با كتمان تمام حقايق برابر است . (و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته )5- اگر رهبري صحيح نباشد، مكتب نابود و امّت گمراه مي شود. (فمابلّغت رسالته )6- ركن اصلي اسلام ، امامت و حكومت است . (وان لم تفعل فما بلّغت رسالته )7- انكار ولايت ، نوعي كفر است . (ان ّاللّله لايهدي القوم الكافرين )8- عنصر زمان و مكان ، دو اصل مهم در تبليغ است . (با توجّه به اينكه اين آيه در هجدهم ذي الحجّه و در محل جدا شدن كاروان هاي حج نازل شد)144-تفاسير كبير فخررازي و المنار
145-اين سطرها را در شب شهادت حضرت علي (ع)، نيمه شب 21 ماه رمضان 1380 نوشتم
146-تفسير نورالثقلين وامالي صدوق ،ص 400
147-كافي ، ج 2، ص 18
148-تفسير نورالثقلين و عيون اخبارالرضا، ج 2، ص 130