اسم «كريم» در قرآن 26 بار آمده و در سه مورد وصف خدا قرار گرفته است، چنان كه مي فرمايد:1 - «فَتَعاليَ اللّهُ المَلِكُ الحَقُّ لا اِلهَ اِلاّ هُوَ رَبُّ العَرْشِ الكَرِيمِ»(مؤمنون، 116).پس بلند مرتبه است خدا، فرمانرواي حق، خدائي جز او نيست صاحب عرش و بزرگوار است.2 - «... وَ مَنْ كَفَرَ فَاِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ»(نمل، 40): اگر كسي كفر ورزد، (ضرري به خدا نمي رساند) پروردگار من بي نياز و بزرگوار است.«ابن فارس» مي گويد: كريم حاكي از شرافت در ذات يا در صفات است. گاهي مي گويند: مرد كريم، اسب كريم، و كرامت در اخلاق اين است كه از گناه كسي درگذرد. «ابن قُتيبه» مي گويد: كريم كسي است كه از گناه كسي صرف نظر كند. و اگر خدا را كريم مي ناميم به خاطر اين است كه گناه بندگانش را ناديده مي گيرد.«راغب» مي گويد: هرگاه خدا را به اسم كريم توصيف كنيم كنايه از نيكي و احسان آشكار او است و هرگاه انسان را با آن توصيف كنيم كنايه از خوي و كردار نيك او است.ظاهر اين است كه كريم يك معنا بيش ندارد و آن «شرافت» اعم از ذات يا صفات است. و اگر در نيكوكاري وجود و احسان بكار مي رود، به خاطر اين است كه از مظاهر كرامت در فعل است. و همچنين گذشت از دشمن به هنگام قدرت از آثار همين نوع كرامت است.آري گاهي در قرآن كافر به كريم توصيف شده است ولي آن از باب بكار بردن لفظ در معني ضد آن براي مبالغه در معني مورد نظر مي باشد. چنان كه مي فرمايد:«ذُقْ إِنَّكَ أَنْتَ العَزِيزُ الكَرِيم»(دخان، 49): بچش عذاب را چون كه تو همان انسان نيرومند و بزرگواري، (مقصود اين است كه تو در دنيا خود را نيرومند و شريف مي پنداشتي) ولي اينك معلوم شد كه تو ذليل و زبوني.
حرف لام
108 - اللطيف
اسم «لطيف» در قرآن هفت بار آمده و در همه موارد وصف خدا قرار گرفته است، گاهي تنها با اسم «خبير» و احيانا با دو اسم «عليم» و «حكيم» همراه آمده است، مانند:1 - «لا تُدْرِكُهُ الأَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الأَبْصارَ وَ هُوَ اللَّطِيفُ الخَبِيرُ»(انعام، 103) : ديدگان او را درك نمي كنند ولي او ديدگان را درك مي كند و او باريك بين و آگاه است.2 - «... اِنَّ رَبِّي لَطِيفٌ لِما يَشاءُ اِنَّهُ هُوَ العَلِيمُ الحَكِيمُ»(يوسف، 100) : پروردگار من در انجام آنچه بخواهد دقيق است. او است دانا و فرزانه.3 - «أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَتُصْبِحُ الأَرْضُ مُخْضَرَّةً اِنَّ اللّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٌ»(حج، 63) :نمي بيني كه خدا از آسمان آب فرو مي فرستد و روي زمين سرسبز مي شود خداي من دقيق و آگاه است.4 - «يا بُنَيَّ إِنَّها اِنْ تَكُ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَكُنْ فِي صَخْرَةٍ أَوْ فِي السَّمواتِ أَوْ فِيالأَرْضِ يَأْتِ بِهاَ اللّهُ اِنَّ اللّهَ لَطِيفٌ خَبِيرٌ»( لقمان، 16) : اي فرزند من اگر خطيئه اي به اندازه سنگيني دانه خردل باشد، و در دل سنگ بزرگ يا آسمانها يا زمين قرار گيرد (بر خدا مخفي نمي ماند) آن را مي آورد. خداوند دقيق و آگاه است.5 - «اَللّهُ لَطِيفٌ بِعِبادِهِ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ القَوِيُّ العَزِيزُ»(شوري، 19): خداوند به بندگان خود مهربان است هركس را بخواهد روزي مي دهد، و او توانا و قدرتمند است.6 - «اَلا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَ هُوَ اللَّطِيفُ الخَبِيرُ»(ملك، 14) : آيا آن كس كه آفريده است، (به مخلوق خود) علم ندارد، درحالي كه او دقيق و آگاه است.7 - «وَاذْكُرْنَ ما يُتْلي فِي بُيُوتِكُنَّ مِنْ آياتِ اللّهِ وَ الحِكْمَةِ اِنَّ اللّهَ كانَ لَطِيفا خَبِيرا»(احزاب، 34) : آنچه در خانه هاي خود از آيات خدا و حكمت تلاوت مي شود، ياد آوريد، خداوند دقيق و آگاه است.اينها آياتي است كه در آنها اسم «لطيف» به عنوان وصف خدا آمده است. اكنون بايد معني آن را به دست آوريم.«ابن فارس» مي گويد: اين لفظ دو معني بيش ندارد، يكي حاكي از «رفق» و «مهرباني» و ديگري حاكي از «ريزي و باريكي» است.توضيح آنچه كه در «المنجد» آمده، اين است: هرگاه اين لفظ از باب (نصر ينصر) گرفته شود با حرف جرّي مانند بـ و لام، متعدّي، و به معني رأفت و مهرباني خواهد بود چنانكه مي گويند : (لطَفَ يلطُف بفلان و لفلان رفق به). ولي هرگاه از باب (شرف يشرف) باشد، نيازي به مفعول نداشته و به معناي دقّت و ظرافت خواهد بود.هدف از توصيف خدا در آيات ياد شده به اين اسم يكي از دو مطلب است:يا بيان دقت و ظرافت كنايه از برتري از انديشه انسان، و يا محبت و مهرباني است، اينك چهار مورد را يادآور مي شويم: