دختر درمانده - کرامات الرضویه علیه السلام معجزات علی بن موسی الرضا علیه السلام بعد از شهادت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

کرامات الرضویه علیه السلام معجزات علی بن موسی الرضا علیه السلام بعد از شهادت - نسخه متنی

علی میر خلف زاده

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

دختر درمانده

شهيد بزرگوار دانشمند معظم جناب آقاى سيد عبدالكريم هاشمى نژاد در كتاب پربهاى خود مناظره دكتر و پير قضيه اى نقل فرموده كه اين است:

در يكى از قراء مازندران در خانواده ثروتمند و محترم آنجا دخترى تقريباً در سن هشت سالگى دچار مرض سختى مىگردد كه اثر محسوس آن عارضه و تب و صعف مفرط و فوق العاده و زردى صورت بود.

خانواده مريض او را در شهر نزد دكترهاى معروف مىبرند و معالجات زيادى هم انجام مىدهند ولى كمترين نتيجه اى از آنهمه معالجات گرفته نمى شود، لذا از آنجا مريض را به سارى و بابل كه دو شهر از شهرستانهاى مركزى شمال است برده و باطباى مشهور آنجا مراجعه مىكنند ولى باز فائده و اثرى نمى بينند.

بدينجهت مريض مزبور را از آنجا به تهران ميبرند و براى اولين بار در تهران شوراى پزشكى براى تشخيص مرض تشكيل ميشود و پس از معاينات دقيق دستورات لازمه را بخانواده مريض داده و آنها با گرفتن دستور بده خود برميگردند.

ولى متاسفانه تفاوت محسوسى در حال مريض مشاهده نمى كنند. بدين لحاظ بار ديگر او را بتهران برده پس از عكسبردارى او را در بيمارستان نجميه كه از بيمارستانهاى مشهور تهران است بسترى كرده و بنا بدستور دومين كميسيون پزشكى مريض مزبور را تحت عمل جراحى قرار مىدهند.

اما در اين بار نيز پس از انجام عمل و مراجعت بمسكن خود حال مريض خود را مانند گذشته مىبينند ناچار براى بار سوم مريض بتهران برده دوباره عكسبردارى ميشود و براى دومين بار عمل جراحى انجام ميگردد اما با كمال تعجب باز پس از مراجعت بمحل خود تفاوتى در حال مريض محسوس نميشود!!

خلاصه براى چهارمين بار كه خانواده مريض بتهران مراجعت ميكنند پس از دو مرتبه عمل كردن و به بيشتر اطباء معروف تهران مراجعه نمودن و آنهمه شوراى طبى و كميسيون پزشكى تشكيل شدن و نزديك به پانزده هزار تومان خرج كردن جواب يأ س شنيده و تنها نتيجه قطعى كه خانواده مريض پس از اينهمه زحمات و خسارتها بدست مىآورند.

اينكه بايد بانتظار مرگ دختر مريض خود باشند و از معالجه اش قطع اميد بنمايند!!

البته پيداست كه يك خانواده محترم پس از آنهمه رنج و مشقت و صرف آن مبالغ گزاف با شنيدن اين جواب تا چه درجه ناراحت شده و با يكدنيا تأ ثر مريض را بمسكن هميشگى خود بر مىگردانند و هر آن در انتظار مرگ دختر بسر مىبرند.

اما از آنجائيكه بايد اين بشر مغرور از اين خواب گران بيدار شود از آنجائيكه خداى قادر ميخواهد قدرت خود را بافراد غفلت زده و آنهائيكه يكبار آفريدگار تواناى خود را فراموش كرده اند نشان بدهد.

از آنجائيكه بايد خداوند براى مغزهاى بى استعدادى كه غوغاى گوش خراش دنياى ماديت آنها را از ياد همه چيز حتى خدا برده است اتمام حجت كند همان مريضى كه از همه جا دست رد بر سينه او زده شد و الا ن به انتظار مرگ خود بسر مىبرد در همان حال ضعف فوق العاده و عجيب گويا از عالم غيب مدد گرفته و مىگويد.

مرا به مشهد ببريد طبيب حقيقى امام رضا عليه السلام است. ولى اين سخن با كمال بى اعتنائى تلقى مىشود زيرا مريض كه حد اكثر فعاليت طبى براى معالجه او انجام گرديد و پس از مراجعه به ده ها دكتر معروف و جراح و متخصص و تشكيل چند شوراى طبى و كميسيون پزشكى و انجام و عمل جراحى آنهم از طريق معنوى و غيرعادى بنظر بيشتر مردم قطعاً غيرقابل قبول است لذا اين سخن جز از طرف مادر دل سوخته اش مورد استقبال واقع نگرديد ولى موافقت يك مادر در برابر مخالفتهاى شديد عموم افراد چه اثرى خواهد داشت! اما خوشبختانه با آنكه تمام كسانيكه از حال مريض اطلاعى داشتند بالاتفاق معتقد بودند كه مريض را تا بمشهد هم زنده نتوان برد و با كمال تعجب اين نظريه از طرف دكترها و اطباء بمشهد هم مورد تأ ئيد واقع گرديده بود ولى باز پافشارى و اصرار مادرش كار خود را كرده در حاليكه تمام افراد آن خانواده دست از مريض شسته بودند و ديدار او را آخرين بار ملاقات مىپنداشتند.

مادر دختر مريض خود را به مشهد آورده و بليط قطار خريده بقصد مشهد مقدس بهشهر را ترك گفت. اما فراموش نشود كه در بهشهر كارمندان ايستگاه بعلت آنكه مرگ مريض را حداكثر براى چند ساعت بعد قطعى مىدانستند ابتدا از دادن بليط خوددارى نمودند ولى بلحاظ شخصيت و احترام آنخانواده بالاخره بليط داده شده و در يك كوپه دربست دختر مريض را در حالتى كه مادرش و سه زن ديگر براى پرستارى او بهمراه بودند قرار دادند. در بين راه رئيس قطار هنگام كنترل بليط با ديدن حال مريض بمادرش پرخاش كرده و اعتراض مىنمايد و مىخواست آنها را در يكى از ايستگاههاى بين راه پياده نمايد زيرا مىگفت اين مريض قبل از رسيدن بمقصد در بين راه قطعاً خواهد مرد.

اما با ديدن گريه مادر و ناله او از پياده كردن آنها صرف نظر نموده تا اينكه قطار بايستگاه گرمسار رسيد.

در آنجا مريض را با مادرش بكمك سه زن ديگر پياده كرده و خود براى تهيه بليط مشهد بگيشه بليط فروشى مراجعه نمود ولى متصدى فروش از دادن بليط امتناع ورزيده و گفت اين مريض در بين راه ميان قطار خواهد مرد.

اما بالاخره اشگهاى ريزان مادر جگر سوخته اش اثر خود را بخشيده بليط را خريدارى نمودند تا خلاصه دختر را زنده بمشهد مقدس رساندند و بمجرد پياده شدن از قطار دختر را بصحن بزرگ حمل كرده و او را در پشت پنجره پولادى كه پشت سر مطهر امام هشتم عليه السلام واقع شده است قرار مىدهند.

در حالتى كه مريض بحال عادى نيست ولى مادرش بناى گريه و ناله را گذارد و با سوزدل و اشك ريزان شفاى كامل دختر خود را از طبيب واقعى يعنى پروردگار توانا بوسيله و شفاعت ثامن الائمه خواستار است.

شب فرا مىرسد، مردم براى استراحت از خستگى روزانه بمنازل خود مىروند درهاى حرم و صحن هم بسته مىشود و پاسبانان و خدمتگزاران آستان قدس رضوى هم آنجا را ترك مىگويند، تنها عده اى از آنان دربين حرم و داخل صحن مشغول نگهبانى بودند و گاهگاهى از حال آن مادر و دختر مريضش كه در پشت پنجره پولادى قرار داشتند جويا مىشدند. ساعت اواخر شب را نشان مىداد. مادر رنج ديده آن مريض در اثر رنج سفر و خستگى فوق العاده اى كه ناشى از گريه هاى شديد او بود بخواب عميقى فرو رفته بود ولى با كمال تعجب آن مادر در اين هنگام دستى را روى شانه خود حس مىكند كه تكانى به او مىدهد با صدائى كه آميخته با يكدنيا عاطفه و محبت است مىگويد مادر. مادر برخيز من شفا يافته ام، حالم خوب شده امام رضا بمن شفا عنايت فرموده است!!

مادر رنج ديده آن مريض با شنيدن اين صدا چشمهاى خودرا باز كرده و دخترش را سالم و بدون هيچگونه احساس ناراحتى بالاى سر خود نشسته ديد ولى اين منظره براى آن مادر آنقدر غير منتظره بود كه با ديدن آن بلافاصله فريادى زده غش كرد و روى زمين قرار مىگيرد!! خدامى كه در داخل صحن مشغول پاسبانى بودند با شنيدن فرياد آن زن بدورش جمع مىشوند و پس از گذشتن چند دقيقه و بهوش آمدن آن زن او را باتفاق دختر شفا يافته اش بمسافرخانه اى مىرسانند.

مادر آن دختر در اولين فرصت شفا يافتن مريض و حركت فورى خود را تلگرافى بخانواده اش اطلاع مىدهند ولى اين تلگراف بعنوان خبر مرگ تفسير شده و كنايه از مردن تلقى مىشود، بدنبال اين تفسير بيجا و خلاف واقع عده اى از زنان نزديك و خويشاوندان آن خانواده در منزلشان جمع آمده و بناى گريه و ناله را بعنوان عزادارى مىگذراند. از آنطرف دختر شفايافته به اتفاق مادر و سه زن ديگر از همراهان بتهران حركت كرده و بار ديگر حركت خود را از تهران بوسيله تلگراف اطلاع مىدهند.

اما مرگ آن دختر مريض بقدرى براى آنها قطعى و مسلم بود كه با رسيدن تلگراف دوم هم يقين بحيات و زنده بودن دختر پيدا نمى كنند، تا بالاخره يك خبر قطعى دائر بر سلامتى دختر و حركت آنها بآن خانواده ميرسد.

پس از دريافت اين خبر قطعى افراد آن خانواده در ايستگاه بهشهر از كاروان كوچك خود كه با يكدنيا افتخار و سربلندى از سفر پر ميمنت مشهد مراجعت ميكردند، استقبال مىنمايند، اين خبر عجيب بسرعت در بهشهر منتشر گرديد.

اطباء معالج آن دختر حاضر شده و از او معاينه دقيق بعمل آوردند و سپس باتفاق صحت كامل مزاج وى را تصديق مىنمايند و از وقوع اين حادثه تا حال چند سال ميگذرد و آن دختر هنوز در كمال صحت و سلامتى و بدون هيچگونه عارضه اى حتى عوارض كسالتهاى جزئى بسر مىبرد، اطباء معالج آن دختر در بهشهر و سارى و بابل و تهران و جراجانى كه دوبار او را تحت معاينه و عمل جراحى قرار داده اند هنوز زنده و در حال حياتند، عكسهائى هم كه از آن دختر براى تشخيص مرض برداشته شده بود موجود است.(56)




  • هر نسيمى كه بمن بوى خراسان آرد
    دل مجروح مرا مرهم راحت سازد
    بوى پيراهن يوسف كه كند روشن چشم
    يا سوى آدم سرگشته رفته ز بهشت
    در نواآيم چون بلبل مستى كه صباش
    جان برافشانيم صدره چو يكى پروانه
    كه شبى پيش رخ شمع بپايان آرد



  • چون دم عيسى در كالبدم جان آرد
    جان پر درد مرا مايه درمان آرد
    باد گوئى كه به پير غم كنعان آرد
    روح قدسى مدد روضه رضوان آرد
    خبر از ساغر گلگون بگلستان آرد
    كه شبى پيش رخ شمع بپايان آرد
    كه شبى پيش رخ شمع بپايان آرد



/ 88