بدون عينك
جناب آقاى حاج محمد حسن ايمانيه نقل كرد در ماه رجب 94 مشهد مقدس رضوى عليه السلام مشرف شده پس از مراجعت نقل نمودند.جمعيت زوار بطورى بود كه تشرف بحرم مطهر سخت و دشوار بود روزى با زحمت و مشقت وارد حرم مطهر شدم كتاب مفاتيح را بازكردم دست در جيب نمودم تا عينك را بيرون بياورم چون چند سال است بدون عينك نمى توانم خط بخوانم ديدم عينك را فراموش كرده ام همراه بياورم سخت ناراحت و شكسته خاطر شدم كه بچه زحمتى بحرم مشرف شدم و نمى توانم زيارت بخوانم.در همان حال چشمم بخطوط مفاتيح افتاد ديدم آنها را مىبينم و مىتوانم بخوانم خوشحال شدم و زيارت را با كمال آسانى خواندم و خدايرا سپاس كردم. پس از فراغت و خارج شدن از حرم مفاتيح را باز كردم ديدم نمى توانم بخوانم و بمانند پيش بدون عينك خط را نمى شناسم و تاكنون چنين هستم دانستم كه لطفى و عنايتى از طرف آن بزرگوار بوده است.(63)
خورشيد توئى شمش شمسوس كنز ولايت
خورشيد شعاعى بود از نور وجودت
اى درگه تو قاضى حاجات خلايق
از بهر اميدى بدرت روى نمودم
اين سالك و مسكين حقير سركويت
دارد كه بتو چشم شفاعت بقيامت
كز نور تو هرگمشده گرديده هدايت
كز نور وجود تو ضيائش ز بدايت
هر لحظه ز درگاه تو شد كشف كرامت
شاها نظرى كن ز ره لطف و عنايت
دارد كه بتو چشم شفاعت بقيامت
دارد كه بتو چشم شفاعت بقيامت