مخارج راه - کرامات الرضویه علیه السلام معجزات علی بن موسی الرضا علیه السلام بعد از شهادت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

کرامات الرضویه علیه السلام معجزات علی بن موسی الرضا علیه السلام بعد از شهادت - نسخه متنی

علی میر خلف زاده

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مخارج راه

جماعتى مرد و زن از بحرين توفيق حاصلشان گرديد و بزيارت حضرت رضا عليه السلام مشرف شدند و مدت هشت ماه در اين آستان مقدس توقف نمودند و كاملا از زيارت آنحضرت بهرمند شدند تا همه پول مخارج آنها تمام شد.

هنگاميكه خواستند بسوى وطن خود حركت كنند مخارج راه نداشتند و به هركس هم رو انداختن كه بعنوان قرض جهت خرجى به آنها بدهد اجابت نشد از اين بابت مضطرب و پريشان شدند و با حال اضطراب داخل حرم حضرت امام هشتم عليه السلام شدند و اظهار عنايت كردند و گفتند: اى آقاى ما اكنون ما درمانده شده ايم و نمى دانيم چه بايد بكنيم. از حرم بيرون آمدند شخصى نزد آنها آمده و فرمود: من چند راءس قاطر دارم و شنيده ام كه شما خيال رفتن بكاظمين را داريد حال آمده ام كه اگر مىخواهيد من عصر قاطرها را بياورم و شما حركت كنيد.

بحرينيها حقيقت حال خود را اظهار كردند و گفتند ما خرجيمان تمام شده و مخارج راه را نداريم. و حالا هم حاضريم كه با تو همراه شويم لكن هرگاه آنچه لازم داشتيم بما قرض الحسنه بده تا بكاظمين برسيم و ما در آنجا تمام مخارج تو را خواهيم داد.

آنشخص قبول فرمود: و عصر قاطرها را آورد و آنها را سوار كرد و براه افتادند و وقت شام بلب آبى رسيدند و فرود آمدند آن شخص به آنها فرمود: شما كنار اين آب وضو ساخته نماز بخوانيد و غذا بخوريد تا من قاطرها را در بيابان بچرا ببرم. سپس قاطرها را جهت چرا از آنجا دور نمود و مسافرين وضو ساخته نماز بجاى آوردند و غذاى خود را خوردند و هرچه در انتظار قاطرها نشستند خبرى نشد تا اينكه وحشت همه آنها را فرا گرفت.

مردها از كنار زن و بچه ها برخواستند و باطراف رفتند كه تحقيق و بررسى كنند كه قاطرها چه شد هرچه گشتند اثرى نيافتند و با حال ياءس برگشتند و تا صبح بحال گريه و ناله ميان بيابان بسر بردند.

صبح شد چون از آمدن آن شخص ماءيوس شدند علاج كار خود را منحصر در برگشتن بمشهد مقدس يافتند.

لذا اسباب و اثاثيه خود را بر دوش گرفته با زنها و اطفال پياده روبراه نهاده چند قدمى كه برداشتند نخلستانها را از دور ديدند تعجب كردند كه در اين حدود كه از بلاد ايران است درخت خرما پيدا نمى شود در اين اثناء عربى هيزم كش رسيد از او پرسيدند كه اين نخلستان چيست و اين قريه چه نام دارد؟

گفت مگر شما نمى دانيد كه اينجا كاظمين است. تعجب ايشان بيشتر شد و گمان كردند كه آن مرد مزاح نموده پس چند قدمى ديگر كه برداشتند قبه مطهره و مناره هاى كاظمين پيدا شد و دانستند كه بنظر مرحمت ابى الحسن الرضا صلوات الله عليه به دو سه ساعت از مشهد بكاظمين رسيده اند.(67)




  • چيز ناديده و نشنيده چه لذّت دارد
    هر كه نشناخت رضا را و اطاعت ننمود
    تا نيائى و نبينى تو جلال و كرمش
    راءفتش را بنما درك تو از نام رؤف
    ضامن آهوى وحشى شده تا دريابى
    كه به زوّار و غريبان چه كرامت دارد



  • آنكه ديدست و چشيدست بصيرت دارد
    از كجا كى خبر از فيض و سعادت دارد
    تو چه دانى كه به زائر چه محبّت دارد
    چون زلطفش بخلايق همه راءفت دارد
    كه به زوّار و غريبان چه كرامت دارد
    كه به زوّار و غريبان چه كرامت دارد



/ 88