قـرآن &حديــث تفسيــر توكّـــل - تفسیر توکل نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تفسیر توکل - نسخه متنی

آفرین زارع

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

قـرآن &حديــث تفسيــر توكّـــل

آفرين زارع

زبان و ادبيــات عـرب

موارد ذكر شده در قرآن در امر توكّل

اولين مورد از موارد توكّل، توكّل بر خداست. زماني كه انسان در طوفاني از غريزه حبّ مال، جاه و... واقع شده باشد، با نيروي عظيم توكّل مي‏تواند جلوي نيروي خودبيني و در استخدام در آوردن دين و مردم، به نفع خود را بگيرد. ثمره اين توكّل، اتحاد مسلمين و كوتاه شدن دست اجانب خواهد بود:

«يا ايها الذين آمنوا اذكروا نعمة‏الله عليكم اذهمّ قوم أن يبسطوا اليكم أيديهم فكفّ أيديهم عنكم و اتّقوا الله و علي الله فليتوكّل المؤمنون»

طبق اين آيه، خداوند مؤمنان را مورد خطاب قرار داده و به آنها گوشزد و توصيه مي‏نمايد كه همواره نعمتهاي خدا را به ياد داشته باشند؛ بخصوص زماني كه عده‏اي مي‏كوشيدند تا دستهايشان را روي مسلمين بگشايند؛ اما خداوند اجازه اين كار را نداد.

قوم يهود و نصاري با اينكه از نعمت‏هاي فراوان الهي برخوردار بودند به خاطر اينكه پيمان الهي را شكستند و ميثاق را فراموش نمودند، دچار عذاب الهي شدند. پس مسلمين بايد به اين آيه و سرگذشت پيشينيان، با ديده عبرت بنگرند. تسليم محض در برابر خدا باشند و با جمله «سمعنا و أطعنا»، از مخالفت با پروردگار بپرهيزند و در امور زندگي با ايمان به گفتار پيامبران، از فرمانبري غير خدا، سرپيچي كنند و بر خدا توكّل داشته باشند تا مشمول رحمت لايزال او گردند.

دومين مورد توكّل اين است كه رهبران ديني و مصلحان اجتماعي، بايد همواره در مأموريت خويش، بر خدا اتكال داشته باشند و دليلي غير از كتاب خدا و سنّت ارائه ندهند و با همين توكّل، سختي‏ها و آزارهاي مخالفان را تحمّل كنند:

«قالت لهم رسلهم ان نحن الا بشر مثلكم و لكن الله يمن علي من يشاء من عباده و ما كان لنا أن نأتيكم بسلطان الا باذن‏الله و علي الله فليتوكل المؤمنون و ما لنا الا نتوكل علي الله و قد هدانا سبلنا و لنصبرن علي ما آذيتمونا و علي الله فليتوكّل المتوكلون»1؛ رسولان باز به كافران پاسخ دادند: آري ما هم مانند شما بشري بيش نيستيم لكن خدا هركس از بندگان رابخواهد به نعمت بزرگ نبوّت، منّت مي‏گذارد و ما را نرسد كه آيت و معجزه‏اي بدون اذن و دستور خداوند بياوريم. چرا بر خدا توكّل نكنيم؟ در صورتي كه خدا ما را به راه راست هدايت فرموده و البته (در راه او) بر آزار و ستمهاي شما صبر خواهيم كرد كه ارباب توكل بايد در همه حال بر او توكّل كنند.

در آيه اول، انبيا پاسخ مشركان را مي‏دهند. زيرا آنها مدعي بودند كه معنا ندارد انساني مانند خودشان و با همان خصوصيات جسماني، دعوي نبوت كند. اما انبيا در جواب مي‏گويند: به مرتبه نبوّت رسيدن، هيچ ارتباطي به شكل و شمايل انسان ندارد، بلكه بستگي به خصوصيات روحي دارد.

همانطور كه افراد بشر از لحاظ فكر، هوش و استعداد، در مرتبه‏هاي مختلفي قرار دارند، انبيا هم با برخورداري از اراده قوي، گرد گناه نمي‏روند و مورد تفضل و عنايت خدا واقع مي‏شوند:

«ولكنّ الله يمنّ علي من يشاء»

ايراد ديگر كفار بر انبيا اين بود كه از ايشان مي‏خواستند عملي انجام دهند تا دلالت بر قدرت غيبي‏اشان كند:

«فأتونا بسلطان مبين»2

ولي پيامبران توضيح مي‏دهند كه آوردن معجزه، به امر خداوند است نه به ميل آنها و بيان مي‏كنند: « و علي الله فليتوكّل المؤمنون»

در آيه دوم هم، در مورد وجوب توكل بر خدا صحبت مي‏كنند؛ چون خدا آنها را در امر ارشاد ديگران، هدايت نموده و به آنها(پيامبران)، خيانت نمي‏كند و سعادتشان را مي‏خواهد.

پيامبران به خدا ايمان دارند و تمام آزارهاي مشركان را تحمل مي‏كنند؛ زيرا برتر از خدا، كسي نيست: «و لنصبرن علي ما آذيتمونا»

پس هر اندازه كه مؤمن، به خدا نزديكتر شود، بهتر درك مي‏كند كه خدا، مؤثر واقعي است و توكّل بر غير او را ننگ مي‏داند. چنين انساني، تاب و توان ديدن معصيت و معصيتكار را ندارد و از اوامر خدا، دفاع مي‏كند و در اين راه، آزار دشمنان را هم به جان مي‏خرد.

سومين مورد، از موارد توكّل، پناه بردن به خدا از شر اغواگر دائمي و دشمن آدمي، شيطان رجيم است. اگر انسان به خدا توكل داشته باشد و دستورات او را بكار بندد، درواقع پوزه شيطان را به خاك ماليده و ابليس بر چنين انساني، هرگز تسلط نخواهد يافت:

«فاذا قرأت القرآن فاستعذ بالله من الشيطان الرجيم»

«انه ليس له سلطان علي الذين آمنوا و علي ربّهم يتوكّلون»

«انّما سلطانه علي الذين يتولّونه و الذين هم به مشركون»3

در آيه نخست، ربّ يكتا، خطاب به پيامبرش مي‏فرمايد: «هرگاه قرآن مي‏خواني، به خدا پناه ببر!»

زيرا تنها كساني از شرّ اين دشمن هميشگي، در امانند كه به خدا ايمان آورده، بر او توكّل كرده باشند. از اين آيه دو نكته استنباط مي‏شود:

1ـ استعاذه و پناه بردن به خدا، توكّل بر خداست.

2ـ ايمان و توكّل، دو ملاك صدق عبوديت است و بندگي بدون اين دو، ادّعايي باطل و بي‏اساس است.

از آيه سوم، در مي‏يابيم كه هركس به غير خدا پناه برد و او را دوست خود بداند و از او پيروي كند، از اولياي شيطان خواهد بود.

چهارمين مورد از موارد توكّل، اتّكال بر خدا از شرّ منافقان است.

شخص مؤمن، در فعّاليّت‏هاي اجتماعي و ديني، گاهي با افرادي برخورد مي‏كند كه خاصيت آنها، كتمان چهره حقيقي‏شان است. در حضور، اظهار بندگي مي‏كنند و در خفا توطئه مي‏چينند. در اين هنگام، مؤمن بايد در پي‏گيري هدف و اعراض از منافقان، به خدا توكّل كند:

«و يقولون طاعة فاذا برزوا من عندك بيّت طائفة منهم غير الذي تقول والله يكتب ما يبيّتون فاعرض عنهم و توكل علي الله و كفـــي بالله وكيــــلا»4

طبق آيات مذكور، جماعتي براي شركت در جهــــادـ همراه بــا پيامبر« صلي‏الله‏عليه‏و‏آله »، پاسخ مثبت مي‏دهند ولي شبانه، بر خلاف وعده و پيمانشان مي‏گريزند و از شركت در جنگ، شانه خالي مي‏كنند. لذا خداوند به پيامبر« صلي‏الله‏عليه‏و‏آله » امر مي‏كند: "از آنها روي گردان و بر خدا توكّل كن كه خدا كافي است كه وكيل تو باشد."

پنجمين مورد از موارد توكّل، توكّل بر خدا در مسأله مهم امر به معروف و نهي از منكر است. در اين مجال، انسان مؤمن كه ديگران را به سوي خدا، دعوت و از منكرات، نهي مي‏كند، همواره با خيل عظيمي از مخالفان، مواجه مي‏شود و اگر نور توكّل بر خدا، در دلش تابيده نشده باشد، خيلي زود نا اميد شده، از پا درخواهد آمد:

«و اتل عليهم نبأ نوح اذ قال لقومه يا قوم إنْ كان كبر عليكم مقامي و تذكيري بايات‏الله فعلي الله توكّلت فاجمعوا أمركم و شركائكم ثم لا يكن أمركم عليكم غمّة ثم اقضوا اليّ و لا تنظرون»5

پس از انزال اين آيه، خداوند به رسولش امر مي‏كند كه داستان حضرت نوح« عليه‏السلام » را براي آنها، تعريف كند. آن هنگام كه در راه هدايت مشركان به خوبيها و باز داشتن آنها از بديها، با لجاجت بيش از حدشان مواجه شد، فرمود: «اگر مي‏توانيد، هرچه قدرت داريد، بكار گيريد و به من ضرر برسانيد؛ حتي اگر توانايي داريد، مرا به قتــل برسانيد. ولي بدانيد كه من با توكــل بر خدا، راهم را ادامه خواهم داد و شما را بر من پيروزي و تسلّطــي نخواهــد بــــود.»

خداوند بامثال آوردن سرگذشت نوح« عليه‏السلام »، به پيامبرش مي‏آموزد كه چگونه در انجام مأموريت الهي‏اش، ثابت قدم باشد و از هيچ‏كس و هيچ چيز نهراسد.

ششمين مورد از موارد توكّل، توكّل بر خدا در امر مهاجرت است.

شايان ذكر است كه مهاجرت، عقلاً مقبول و پسنديده است؛ زيرا مسلمين به خاطر خدا هجرت مي‏كنند. مشركان و مخالفان، چنان عرصه را بر مسلمين تنگ مي‏كنند كه چاره‏اي جز ترك ديار و سرزمينشان ندارند:

«و الذين هاجروا في الله من بعد ما ظلموا لنبوئنّهم في الدنيا حسنة و لاجر الاخرة أكبر لو كانوا يعلمون* الذين صبروا و علي ربّهم يتوكّلون»6

شأن نزول اين‏آيه، هجرت مسلمين از مكه به مدينه است كه در اين راه، سختيهاي زيادي را متحمل شدند.

آنها براي تشكيل حكومت اسلامي، از مكه مكرمه به مدينه كوچ كردند تا بدين طريق از دين الهي پاسداري كنند.

اين عمل، واقعا پسنديده بود و خداوند هم ياري‏اشان نمود:

«لنبوئنّهم في الدنيا حسنة» و البته پاداش آخرت، بسي بزرگتر است: «و لاجر الاخرة أكبر لوكانوا يعلمون»

نكته قابل توجه در اين دو آيه اين است كه مهاجران را با دو صفت صبر و توكّل برخدا، توصيف مي‏كند و به بقيه مبلغـــان و مسلمـانــان مي‏آموزد كه اگر به خاطــر رضاي خــدا، گام برمي‏داريد، بايد صابر و متوكل بر خدا باشيد.

از آنچه گذشت نتيجه مي‏گيريم كه توكّل پايه توحيد است و هر انسان مؤمني بايد به خداوند عالم، اتّكال داشته باشد و هيچ‏گاه بر غير خدا، اميد نبندد.

از اسباب، مدد جويد؛ نه اينكه به بهانه توكّل بر خدا، در ساختماني كه در حال ريزش است، بنشيند و بپندارد كه زنده خواهد ماند.

براي رسيدن به والاترين مقام (رضا) بايد درجات و مراحل سه‏گانه توكل را پيمود تا به مقام تفويض رسيد و اگر در اين سير و سلوك ثقه نباشد، عملي بيهوده انجام شده‏است.

با دقت در آيات قرآن، درمي‏يابيم كه: در امان ماندن از غرايز نفساني و شيطاني و شرّ منافقان، بدون توكّل بر خدا، محال‏است وبراي موفقيت درامر معجزه ـ كه مخصوص اولياءالله است ـ و مهاجرت و امر به معروف و نهي از منكر نيز، بايد بر خدا توكّل كرد.


1) ابراهيم، 11و12

1ـ ارفع‏ـ سيدكاظم: اسماء الحسني و سير و سلوك الي الله، تهران‏ـ مؤسسه تحقيقاتي و انتشاراتي فيض كاشاني، پاييز 1370 ه··.ش.

2ـانصاري ـ خواجه عبدالله: منازل السائرين، ترجمه: بينا ـ محسن(در كتابش: مقامات معنوي)، تهران‏ـ مدرسه عالي شهيد مطهري، خرداد 1362 ه··. ش، چاپ پنجم

2) هود، 96

3ـ خميني ـ حضرت آيت‏الله العظمي روح‏الله: چهل حديث، تهران، مركز نشر فرهنگي رجاء، چاپ اول، 1368ه··.ش

3) نحل، 98ـ100

4) نسا، 81

4ـ دستغيب شيرازي ـ آيت‏الله سيد عبدالحسين: استعاذه، مصحح: دستغيب ـ سيدمحمدهاشم، قم، مؤسسه مطبوعاتي دارالكتاب(جزايري)، تابستان 1373 ه··.ش، چاپ اول

5) يونس، 71

5ـ دستغيب شيرازي ـ آيت‏الله سيد عبدالحسين: توكل و اثر آن در اجتماع، يزد، انتشارات جواديه ، بي‏تا

6ـ رازي ـ جمال الدين شيخ ابوالفتوح: تفسير روح الجنان و روح الجنان، مصحح: شعراني ـ حاج ميرزا ابوالحسن و غفاري ـ علي‏اكبر. تهران - كتابفروشي اسلاميّه، 1398 ه··.ق، جلد 3، 4، 6، 7

6) نحل، 41 و 42

7ـ شيمل‏ـ آن ماري: ابعاد عرفاني اسلام، ترجمه: گواهي ـ دكتر عبدالرحيم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامــي، 1374 ه··.ش، چاپ اول

8ـ طباطبايي ـ استاد علامه سيد محمد حسين: الميزان في تفسير القرآن، ترجمه: موسوي همداني ـ سيد محمد باقر، تهران، كانون انتشارات محمدي، 1363 ه··.ش، چاپ سوم، ج 9، 10، 19، 23

9ـ طبرسي ـ شيخ ابو علي الفضل بن الحسن: تفسير مجمع البيان، جلد 5، 6، 11، 13، 14

10ـ طبري ـ محمدبن جرير: تفسير طبري، ترجمه: طبري ـ محمدبن جرير. مصحح: يعمايي حبيب، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1340 ه··.ش، جلد 2، 3، 4

11ـ مصطفوي ـ حسن: رساله لقاء الله در منازل سلوك به مقام لقاء الله، تهران، مركز انتشارات علمي و فرهنگي وابسته به وزارت فرهنگ و آموزش عالي، 1983. م

12ـ ملكي تبريزي ـ آيت‏الله حاج ميرزا جواد: رساله لقاءالله، ترجمه: فهري ـ سيد احمد، تهران، مؤسسه تحقيقاتي و انتشاراتي فيض كاشاني، بهمن 1368

/ 1