قـرآن & حديـث تفسيـر چارده روايت
زينب قنبري حقـــوق
عشقت رسد به فرياد ار خود بسان حافظقرآن زبر بخواني با چارده روايــت آنچه در مورد اين بيت، در ابتدا به ذهن متبادر ميشود، آن است كه منظور حافظ از بيان "چارده روايت" چيست؟ و اينكه وي توانايي خواندن قرآن با چارده روايت را در خود تصريح ميكند، به چه معناست؟قراء زمان پيغمبر اكرم« صلياللهعليهوآله » كه مستقيما قرائات مختلف قرآن را از آن حضرت گرفته بودند، سعي كردند معارف و اطلاعات خود را در اختيار ديگران قرار دهند و در اين كوشش نيز موفق بودند و توانستند گروهي از نسلهاي معاصر را براي تعليم قرائت آماده سازند تا آنجا كه شخصيتهاي بارز و برجستهاي در قرائت قرآن كريم پديد آمدند.1علم قرائات، يكي از علوم كهن برخاسته از قرآن و رشد يافته در تاريخ اسلام است. چگونگي تلاوت قاريان نخستين، مولود دو عامل اصلي است: 1ـ اختلاف لهجهها 2ـ اختلاف رسمالخطبايد توجه داشت كه اختلاف قرائات هرگز به معناي تحريف و افزايش و يا كاهش در قرآن نيست بلكه خود نويد توجه عميق مسلمانان به اين كتاب آسماني و به خاطر سپردن لهجههاي قاريان نخستين اسلام و ثبت و ضبط رسم الخط مصاحف ميباشد؛ به علاوه بسياري از موارد اختلاف قرائت هيچگونه تفاوت كتبي و معنوي به همراه ندارد و قرآن با همين واژهها و تركيبهاي معروف و مشهور بين مسلمانان، مورد اتفاق شيعه اهل بيت پيامبر« صلياللهعليهوآله »و اهل سنت است.2پديد آمدن لهجهها و گويشها در هر زبان امري طبيعي و ناگزير است. از سوي ديگر در خط عربي و فارسي چندين حرف يا گروهي از حروف هست كه تفاوتشان با يكديگر فقط در نقطه است و در قديم تا قرنها اين نقطهها را به كتابت در نميآوردند. بعدها هم كه رعايت آنها شايع شد، همچنان امكان تصحيف نويسي3 و تصحيف خواني وجود داشت و وجود دارد. بنابراين اختلاف قرائات در هر متني، بويژه متون كهن، پيش ميآيد. در همين ديوان حافظ اختلاف قرائات فراواني رخ داده است.بعضي از معروفترين اختلاف قرائات شعر حافظ كه فرآورده طبعيت،تفاوت زبان، خط، تصحيحات و تجديد نظرهاي خود او و تصحيفات نسخهنويسان و عوامل ديگر است، عبارت است از: ورخود/ ارخود/ گرخود؛آن تحمل كه تو ديدي/ آن تجمل كه توديدي؛ كشتي شكستگان /كشتي نشستگان.4در قرآن مجيد هم، همين مسأله حتي بطرز عميقتر و وسيعتري پيش آمده است. همه قرآنشناسان و مورّخان قرآن، اتفاق نظر دارند كه قرآن در عهد رسول اكرم« صلياللهعليهوآله » و با نظارت همه جانبه ايشان نوشته و در چندين نسخه جمع شده است.علّت آنكه در حيات پيامبر« صلياللهعليهوآله » قرآن به تدوين نهايي نرسيد، اين بود كه تا آخرين سال، باب وحي گشوده بود و علاوه بر آن، گهگاه به پيامبر« صلياللهعليهوآله » وحي ميشد كه جاي بعضي آيهها را در همان سوره تغيير دهد و يا حتي به سورهاي ديگر منتقل سازد؛ لذا امكان نداشت و پيامبر« صلياللهعليهوآله » نيز مأذون نبودند كه قرآن را به شكل نهايي مدوّن كنند؛ بويژه آن كه شمار حافظان قرآن و اعتماد به حفظ آنان بسيار بود. در عهد ابوبكر، بر اثر شهيد شدن عده كثيري از قرّاء و حافظان قرآن در جنگ با مرتدان و مدعيان نبوت، مسلمانان، به اهميّت تدوين قرآن پي بردند و زيدبن ثابت يكي از جديترين و قديميترين كاتبان وحي را به تهيه مقدمات اين امر حياتي مأمور كردند. زيد بر مبناي همه نوشتههاي كاتبان وحي و گرفتن دو شاهد از حافظان قرآن بر هر آيه مكتوب،اينامر راآغازكرد.جمعآوري، كتابت و تدوين قرآن در عهد خلافت عمر هم، با پيگيري او و نيز تشكيل هيأتي از كاتبان و حافظان وحي براي مشورت با زيد، ادامه يافت.5فتوحات پياپي در اين دوران نشان داد كه مردم غير عرب، در تلفظ كلمات قرآن تا چه حد مشكل دارند. بالاخره عثمان كار خلفاي پيشين را دنبال كرد و به سرانجام رساند.هيأت دوازده نفري زيد، همكاران و مشاورانش در فاصله سالهاي 24 تا 30 هجري قمري "مصحف امام" ـنسخه نهايي و مدوّن قرآن مجيدـ را فراهم كردند كه فقط شش نسخه ـ به روايتي هشت نسخهـ از روي آن با دقتي هرچه تمامتر و با نظارت همان هيأت، استنساخ شد و نسخهاي نزد خليفه ماند و بقيه نسخهها به همراه يك قاري و قرآن شناس بزرگ به مراكز مهم جهان اسلام بصره، كوفه، شام، مكه و مدينه فرستاده شد. طبعا نسخههاي "مصاحف امام" بي نقطه و بي اعراب بودو اين قرآن شناسان براي تعليم درست خواني قرآن، به آن مراكز گسيل شدند ـ در فرهنگ بشري ـ هيچ كتاب كهني، اعم از كتاب مقدس يا عادي كه عمري بيش از 1400 سال داشته باشد، وجود ندارد كه با اين درجه از دقت و اين حد از صحت، تدوين شده باشد، البته درباره تدوين قرآن نميتوان از تعبيراتي چون تصحيح و ويرايش استفاده كرد، چه قطع نظر از اعتقاد مسلمانان، طبق روش فوق العاده دقيق و اميني كه اشاره مختصري به آن شد، گردآورندگان و بازنويسان و تدوينكنندگانش، حتي يك كلمه نيز در اصلآن نيفزودهو ياازآن نكاستهاند. با اين همه و با نهايت امانتداري و امعان نظر و اعمال دقت، اختلاف قرائات، در قرآن مجيد هم راه يافت. در زمان حضور خود پيامبر« صلياللهعليهوآله » نيز گاهي تفاوت دو تلفظ، نزد ايشان مطرح ميشد و حضرت يكي يا گاه هر دو را تصويب ميكردند. حديث سبعة احرف6 (اينكه قرآن هفت وجه مقبول دارد) ناظر به همين معناست، يعني حضرت رسول« صلياللهعليهوآله » براي رفع عسر و حرج و تا زماني كه قرآن همه گير و هيچ صاحب لهجهاي خود را از آن يا آن را از خود بيگانه نيابد، در اين باب چندان سخت نميگرفتند و اختلاف تلفظها و قرائات را تا حدّي كه مخل معني نبود، خطرناك نميدانستند.7بهاءالدين خرمشاهي در "حافظ نامه" دلايل عمده اختلاف قرائات از اين گونه بيان ميكند: "علل عمده اختلاف قرائات چند امر بود:1) اختلاف لهجهها ؛ چنانكه مثلاً تميميها به جاي "حتّي حين"، "عثي عين" ميگفتند. 2) نبودن اعراب در خط عربي و مصاحف امام ؛ تا عهد علي بن ابي طالب« عليهالسلام » كه به رهنمود ايشان و به پيگيري "ابو الاسود دوئلي"، اقدامات اوليهايصورتگرفتوليمراحلتكميلي آن دو سه قرن به طول انجاميد.3) نبودن اعجام يا نقطه و نشان حروف؛ براي رفع اين نقيصه، در اواخر قرن اول ـ در عهد حجّاج بن يوسف ـ كوششهايي به عمل آمد ولي مراحل تكميلي آن نيز تا آخر قرن سوم طول كشيد.4) اجتهادات فردي صحابه و قاريان و بطور كلي قرآن شناسان كه هريك استنباط نحوي و معنايي و تفسيري خاصي از يك آيه و كلمات آن داشتند.5) دور شدن يا دور بودن از عهد اول اسلام و مهد اول اسلام (مكه و مدينه)6) نبودن علايم سجاوندي و وقف و ابتدا و هرگونه فصل و وصلي كه بعدها علم قرائت و تجويد عهدهدار تدارك آن شد.نمونه معروفي كه از اين كمبود زاده شده و اختلاف نظر كلامي دامنهداري پديد آورده است، وقف يا عدم وقف در كلمه "اللّه" و "العلم" در آيه هفتم سورهمباركهآلعمراناستكهميفرمايد:"... و ما يعلم تأويلهُ الاّ اللّه [ ] و الراسخون في العلم [ ] يقولون آمَنّا به كلّ من عند ربّنا."طبق علامات وقفي كه در تمامي يا اكثريت قرآنهاي خطي و چاپي آمده پس از "اللّه"، "وقف لازم" تجويز شده است؛ ولي بعضي و بلكه بسياري از مفسران شيعه، اين وقف را نه در آنجا، بلكه بعد از كلمه "العلم" لازم ميدانند. اين تفاوت در وقف يا به تعبير امروز در نقطهگذاري، باعث تفاوت معنايي عميقي ميشود ؛ زيرا در صورت اول و در وقف پس از "اللّه"، معناي آيه اين ميشود كه تأويل آيات متشابه را فقط خدا ميداند و راسخان در علم سر تسليم و ايمان و اذعان فرود ميآورند. و در صورت دوم "الراسخون في العلم، عطف به "اللّه" ميشود و چنين معنا ميدهد كه آنان نيز تأويل آيات متشابه را ميدانند."8البته قرآن داراي نصّ واحدي است و اختلاف قرّاء بر سر به دست آوردن و رسيدن به آن نصّ واحد است. امام صادق« عليهالسلام »ميفرمايد: "انّ القرآن واحد نزل من عند واحد ولكنّ الاختلاف يجيء من قبل الرُّواة".9 اين اختلافات موجب شد كه عثمان فرمان بدهد مصحف واحدي تهيه كنند و از روي آن نسخههاي واحد متحد الشكلي تهيه نموده، به مراكز مهم كشور اسلامي بفرستند؛ البته اختلافاتي ميان اين نسخهها كه ميبايست كاملاً متحد باشند، پيدا شد كه بعدا مايه اختلاف قرائات گرديد. اين همه كوشش كه براي يكي كردن مصاحف به كار رفته بود، تقريبا هدر رفته به نظر ميآمد و دامنه اين اختلافها روز به روز گستردهتر ميشد. تا ديروز،اختلاف بر سر قرائت صحابه بود و امروز پساز يكي كردن مصاحف، اختلاف بر سر خود مصاحف است.10بنا بر عواملي كه تاكنون ذكر شد ـ و دلايل ديگر كه خارج از بحث ماست ـ قرائت قرآن بين قاريان در مواردي اختلافي بود و تعداد قاريان در طي ساليان متمادي افزايش مييافت تا اينكه "ابن مجاهد" از بين كليه قرائات، هفت قرائت را برگزيد كه هركدام دو راوي دارند.11 پس در مجموع چهارده روايت، وجود داشت.از آنجا كه بحث ما به تاريخ قرآن برنميگردد و ارتباط شعر حافظ با چهارده روايت مورد نظر ماست، به ذكر اسامي قاريان بسنده كرده و از بيان نكاتي كه به تاريخ قرآن برميگردد، صرف نظر ميكنيم.1ـ ابن عامر، قاري شام/ روايان: هشام بن عمار، ابن ذكوان.2ـ ابن كثير، قاري مكه، بزّي، قُنبُل.3ـ عاصم، قاري كوفه/ راويان: حفص بن سليمان12 (پسرخوانده عاصم)، شعبة ابوبكر عياس.4ـ ابوعمرو، قاري بصره/ راويان: دوري حفص بن عمر، سوسي صالح بن زياد.5ـ حمزه، قاري كوفه/ راويان: خلف بن هشام، خلاّ دبن خالد6ـ نافع، قاري مدينه/ راويان: عيسي بن ميناء(معروف به قالون)، ورش عثمان بن سعيد(قرائتي است كه در برخي از كشورهاي مغرب عربي رايج است.)7ـ كسائي، قاري كوفه/ راويان ليث بن خالد، دوري حفص بن عمر.13علاوه بر اين هفت قاري، سه تن ديگر از قاريان مشهور عبارتنداز:8ـ خلف بن هشام 9ـ يعقوبن اسحاق 10ـ ابوجعفر يزيدبن قعقاعدانشمندان نام چهار تن را، بر شمار قرّاء دهگانه افزودهاند كه قرائات همه آنها مجموعا به "قرائات اربعة عشر " يا "قرائتهاي چهاردهگانه" موسوم گرديد.11ـ حسن بصري 12ـ ابن محيصن 13ـ يحيي بن مبارك يزيدي 14ـ اَعْمَشْ 14از بين اين چهارده قاري، فقط قاريان هفت گانه، مورد تأييد ائمه« عليهمالسلام » و علماي عامه و خاصه قرار گرفتهاند.15قاريان ده گانه را تعداد بسيار قليلي از عالمان شيعي و سني موثق و متواتر ميدانند و قرائات چهاردهگانه را فقط نحويهايي همچون ابن مالك و ابن هشام و... آوردهاند.كساني كه قرائت هر يك از قرّاء سبعه را آموخته و به ديگران تعليم نمودند"راوي" ناميده ميشوند. راويان هريك از قراء سبعه زياد هستند لكن از بين آنها دو نفر كه عالمتر و مورد اطمينانتر از بقيه هستند، قرائت "امام القرائات" را روايت كردهاند.16 البته لزومي ندارد كه اين راويان از شاگردان قرّاء باشند چه بسا كه بعضي از راويان، بعد از عصر قراء سبعه بودهاند ولي چون در آموختن قرائت امام القراءة عالمتر بودهاند، به عنوان راوي برگزيده شدهاند؛ بنابراين هر يك از امام القرّاء، دو راوي دارند كه مجموعا چهارده راوي از هفت قاري خواهيم داشت.عشقت رسد به فرياد گر خود بسان حافظ قرآن زبر بخواني با چارده روايــت 17قاري قرآن براي تلاوت با قرائات مختلف واجب است تا آخر آيه با يك قرائت تمام كند. مثلاً اگر آيهاي را به قرائت ابن كثير ميخواند تا آخر همان آيه تمام قواعد و تجويد ابن كثير را رعايت كند و اگر ميل به قرائت ديگري دارد، پس از اتمام آيه، به وسيله قرائت قبلي با قرائت جديد شروع كند. اگر مقداري از آيه را با قرائتي و مقدار ديگر را با قرائت ديگر تلاوت كند، قرائت و تلاوت او در قرآن خطا بوده و حرام است.18نمونه اختلاف قرائات:1ـ "مَلِك يومِ الدين" و "مليك يوم الدين" بجاي "مالك يوم الدين".2ـ "يخادعون" بجاي "يَخدعون" 3ـ "لِمَن خَلَفَكَ" و "لِمَنْ خَلَقَكَ" بجاي "خَلْفَكَ". 4ـ "فرَّقنا بكم البحر" بجاي "فرقنا".5ـ "كُوِرَت" بجاي "كوِّرَتْ".6ـ "قولوا حسَتا" بجاي "حُسنا".7ـ "يخشِيَ [يا يُخْشِي] اللّهُ مِن عباده العلماءَ "كه قرائت شاذ و شايد باطلياست بجاي "يخشياللّهمنعباده العلماء" و دهها نمونهديگر.كه فهرست كامل آنها سوره به سوره در كتب مربوط به علم قرائت ثبت شده است.19اينكه حافظ، قرآن را به چارده روايت از بر داشته، به اين معني است كه در هر سوره، كلمات و تعابير هر آيهاي را كه داراي اختلاف قرائت بوده، بر طبق روايات چهاردهگانه استاندارد كه بر شمرديم باز ميشناخته و مثلاً ميدانسته كه حفص (راوي عاصم، و به روايت از او) در آيه سيزده از سوره احزاب "لا مُقام لكم" را به ضم ميم مُقام خوانده است و بقيه يعني سيزده راوي و شش قاري ديگر به فتح ميم خواندهاند.طبعا در همه قرآنهاي چاپي موجود هم كه روايت حفص از عاصم را مبنا قرار دادهاند، طبق روايت او ضبط شده است.20به عبارت ديگر ميتوان گفت كه حافظ حدود 1100 مورد از اختلافات قرائت قرآني21 را از بر داشته و نسبت به آنهاچنان احاطه و استحضار ذهني داشته كه در هر مورد، وجوه مختلف آن را با استناد به بعضي از راويان چهارده گانه ـ يعني به بعضي از چارده روايت ـ بيان ميكرده است.بديهي است كه در هر مورد از اختلاف قرائات، چهارده قول يا قرائت يا روايت نداريم ؛ بلكه يكي يا گروهي از راويان، يك قرائت را روايت كردهاند و باقي، قرائات ديگر را.و بندرت اتفاق افتاده است كه گروه قاريان و راويان در يك مورد، سه يا چهار نظر مختلف و متفاوت از هم داشته باشند.حال نظري به معناي اين بيت حافظ بيندازيم كه: عشقت رسد به فرياد ار خود بسان حافظقرآنزبر بخواني در چارده روايــت اين بيت حافظ اين گونه تأويل و معنا ميشود كه: ژرفكاوي در قرآن وحفظ وقرائت ماهرانه و تأمل در بطون معاني، شرط عروج عاشقانه و معراج عارفانه است كه البته با توجه به اختلاف قرائاتي كه در خود اين بيت از شعر حافظ، بنا به دلايل متعدد وجود دارد، به معاني مختلف آمدهاست؛ از جمله اينكه "اگر تو هم مثل حافظ قرآن شريف را در چهارده روايت از حفظ بخواني، باز هم براي وصول كافي نيست، بلكه عشق به فريادت ميرسد. وصول الي الله با عشق است ؛ نه با از بر خواندن قرآن سبعه با چهارده روايت.22به اين نكته هم بايد انديشيد كه حافظ پس از آنكه بارها به حفظ قرآن و قرآنشناسي خود مباهات كرده است، گويي با اين بيت حديث نفس، يا عتاب و خطابي نيز به خود دارد كه غره مشو و "بكوش خواجه و از عشق بي نصيب مباش"23به هر حال آنچه مورد نظر ماست، ارتباط حافظ با قرآن و انس وي با قرائت و ترجمه و... ميباشد. با توجه به بيت مذكور از ديوان خواجه و با در نظر گرفتن مطالب بيان شده، ميتوان دريافت كه او بر) حديث سبعة احرف: جنبهاي كه براي حجيت قرائات سبع ارائه دادهاند، حديث معروف "اُنزل القرآن علي سبعة احرُف " است (يعني قرآن به هفت حرف نازل شده است) تا اشارهاي به قرائات سبع باشد. اَحْرُف را جمع حرف به معناي قرائت گرفتهاند. البته حرف در اين حديث به معناي لهجه است. قبايل مختلف عرب با لهجههاي گوناگون نماز ميخواندند و قرآن را بر خلاف لهجه قريش ـ كه فصيحترين لهجههاي عرب است ـ قرائت ميكردند. بعضي از صحابه معترض شده از پيغمبر« صلياللهعليهوآله » پرسيدند چگونه است
1) شريعت ـ محمد جواد: چهارده روايت در قرائت قرآن مجيد، مقدمه
2) همانجا
3) تصحيف نويسي: خطا كردن در نوشتن، تغيير دادن كلمه با كم كردن يا زياد كردن نقطههاي آن؛ مانند محرم و مجرم(فرهنگ فارسي عميد، ج 1
4) خرمشاهي ـ بهاء الدين: چارده روايت
5) خرمشاهي ـ بهاءالدين: حافظ نامه، بخش اول
7) خرمشاهي ـ بهاءالدين: چارده روايت
8) خرمشاهي ـ بهاءالدين: حافظ نامه
9) كلينيـ محمدبن يعقوب: اصول كافي، ج 2، ص 63، حديث 12
10) معرفت ـ آيةالله محمد هادي: همان منبع، فصل چهارم
11) همانجا
12) حفص قرائت عام را دقيقتر و مضبوطتر ميدانست و قرائت عاصم به وسيله او منتشر شده و تا امروز متداول است و همين قرائتي است كه در اكثر كشورهاي اسلامي رايج است.
13) معرفت ـ آيةالله محمد هادي: همان منبع
14) شريعتـ محمدجواد: چهاردهروايت در قرائت قرآن مجيد، مقدمه
14) شريعتـ محمدجواد: چهاردهروايت در قرائت قرآن مجيد، مقدمه
16) به هريك از قراء سبعه " "امام القراءة" و به هر يك از شاگردان آنها "راوي" و به هر يك از شاگردان راوي "طرق " ميگويند.
17) واضح است كه چهارده روايت غير از چهارده قرائت است (قرّاء اربعه عشر). حافظ به چهارده روايت اشاره نموده است ؛ لكن برخي از متأخران عصر ما اشتباها چهارده قرائت (اربعه عشر) را با عنوان چهارده روايت تعبير كردهاند.
18) عباسي ـ مسعود: شناخت قرائات و قرّاء سبعه از ديدگاه تشيع، برگرفته از تهذيب القراءة، ص 17
19) خرمشاهي ـ بهاءالدين: حافظ نامه، ص 447
20) خرمشاهي ـ بهاء الدين: چارده روايت، مجموعه مقالات درباره شعر و شخصيت حافظ، ص 25 ـ 26
21) طبق كتاب "التسير" كه از دير باز معتبر و مطرح بوده است.
22) خرمشاهي ـ بهاءالدين: حافظ نامه، نقل از شرح سودي، ج 1، ص 581
23) خرمشاهي ـ بهاءالدين: حافظ نامه، بخش اول