آيه نور در چشمانداز عالمان اسلامى (قسمت اول )
يكى از آيههاى قرآن كريم كه بيشترين نگاهها را متوجّه خود ساخته و تحليلها و برداشتهاى مختلفى را پيش روى قرآنپژوهان و انديشمندان مسلمان قرار داده است، آيه نور است كه نام سوره نور نيز از آن گرفته شده است. آغاز آن چنين است: « اللّهُ نُورُ السَّمـوَاتِ وَالاَْرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكوةٍ فيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فى زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَاَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّىٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لاَ شَرْقِيَّةٍ وَ لاَ غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضىآءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُورٌ عَلى نُورٍ يَهْدِى اللّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشَآءُ وَ يَضْرِبُ اللّهُ الاَْمْثَالَ لِلنَّاسِ وَ اللّهُ بِكُلِّ شَىْءٍ عَليمٌ »(1) خداوند نور آسمانها و زمين است. داستان نورش همچون چراغدانى است كه در آن چراغى هست، و آن چراغ در آبگينهاى است و آن آبگينهگويى ستارهاى درخشان است كه از درخت پر بركت زيتون ـ كه نه شرقى است و نه غربى ـ افروخته مىشود. و روغنش، با آنكه آتش به آن نرسيده است، روشنى دهد. نور است بالاى نور، خدا به نورش هر كه را خواهد هدايت مىكند. و خداوند براى مردم اين مَثَلها را مىزند و خداوند به هر چيزى داناست. نقطه محورى در اين آيه «نور» است كه در قالب تمثيل و اشارات لطيفى به حقيقت، نمايى از سرچشمه هستى روى مىنهد و گستره معارفى كه از اين آيه نقش نمايى مىكند، حقيقت بزرگ و ژرفى را مىنماياند. لذا اساسىترين پرسش در اين آيه آن است كه منظور از نور چيست؟ و آيه در مقام بيان و توصيف كدام حقيقت هستى است؟ از اين رو، ديدگاهها و ژرفنگريهاى مختلفى را برانگيخته است. در اينكه خداوند نور آسمانها و زمين است هيچ اختلافى بين متفكّران مسلمان نيست، بلكه اختلاف در چگونگى نسبت نور به ذات بارى تعالى و مصداق آن است. آيا از باب مجاز و تشبيه است يا از باب حقيقت و واقعى؟ آنچه از مجموع تأويلات و مناقشات بسيارى از دانشيان مسلمان پيرامون آيه نور و نسبت نور به خداوند به دست مىآيد، اين است كه دانشيان مسلمان اسم نور و نسبت آن به خداوند را از دو منظر نگريستهاند: 1ـ مراد از نور همين نورى است كه مترادف و متبادر در ذهن است كه كيفيت جسمانى است؛ يعنى نور حسى؛ نورى كه حادث مىشود و زايل مىگردد، مانند: نور خورشيد، نور ماه، نور چراغ و نور جواهرات. اطلاق نور به اين معنى بر ذات بارى تعالى محال است. بيشتر مفسّران كه مشربى كلامى دارند و معتقد به توقيفى بودن اسماء اللّه هستند و از اين منظر به تفسير آيه نشستهاند، نور را نور محسوس انگاشته و بدين سبب ـ چنان كه بازگو خواهد شد ـ اطلاق نور به خداوند را جايز نمىدانند و آن را از باب مجاز و تشبيه و مانندنمايى تفسير كردهاند. 2ـ مراد از نور ـ نورى كه حقيقتا اسم نور به آن اطلاق مىشود ـ نور حقيقى و بسيطى است كه دو معنى در آن شرط است: اولاً به خودى خود روشن و خويشتاب است. ثانيا روشنىبخش است و غير خود را آشكار مىكند؛ يعنى «الظاهر بذاته و المظهر لغيره» است. از اين رو، اطلاق نور به خداوند به نحو حقيقى است و حقيقتا به ذات مقدس الهى نور گفته مىشود و به ساير انوار، مجازا نور اطلاق مىگردد. بر اين اساس آن دسته از دانشيان مسلمان كه با ديدى فلسفى و عرفانى به شرح و تبيين آيه پرداختهاند، اطلاق نور را به خداوند به نحو حقيقت و واقعى دانستهاند. در اين رويكرد، اطلاق نور به ذات بارى تعالى به معناى خود نور است؛ يعنى حقيقتا به ذات بارى تعالى نور گفته مىشود؛ حقيقتى بسيط كه داراى مراتبى است كه در مرتبه اَكمل و اَتم آن، وجود و نور خداوند است كه مطلق و ازلى و ابدى و قيوم و واجب بالذات است و ساير موجودات مراتب ديگر آن را دارند كه وجود و وجوبشان بالغير است. از همين رو، دو رويكرد بر اين آيه مىتوان داشت: 1ـ رويكرد مجاز و مانندنمايى كه ديدگاه بيشتر مفسّران است. 2ـ رويكرد حقيقت نمايى كه اغلب فيلسوفان مسلمان از اين منظر به حقيقت و رمزگشايى آيه شريفه نايل آمدهاند. با توجّه به چنين رويكردى در اين مقاله به تبيين آيه نور و نسبت آن به خداوند و مفاهيم و مثالهاى آن از زاويه ديد مفسّران و فلاسفه اسلامى ـ كه هر يك بر اساس شيوه تفسيرى و مبانى معرفتى خويش به تأويل و تفسير آن پرداختهاند ـ مىپردازيم و در پايان به مقايسه اجمالى اين دو تصوير از آيه نور روى مىنهيم. البته ما در اين مقاله درصدد تفسير آيه نيستيم بلكه مراد ما در اينجا فهم نسبت نور به خداوند و مثالهاى آن است. لذا به تبيين ابعاد و وجوه مختلف فهم خود از اين آيه در چشمانداز فيلسوفان مسلمان خواهيم پرداخت. سه نكته آغازين
پيش از آغاز بحث «تأويلات فلاسفه از آيه نور» ذكر سه نكته را پسنديده مىدانيم: 1ـ لغتشناسى آيه نور
نور: عبارت است از روشنى و روشنايى در مقابل تيرگى و تاريكى، و در اصطلاح به دو معنى آمده است: 1ـ نور عبارت از چيزى است كه به واسطه آن، اجسام ديگر آشكار و مبصر مىشود و به واسطه آن ابصار حاصل مىگردد. 2ـ نور عبارت است از آنچه به ذات خويش روشن و آشكار و روشنىبخش غير است. از نظر فلاسفه اسلامى نور بدين معنى حقيقت بسيطى است كه به اقسامى منقسم مىشود؛ مانند نور واجب بذاته، انوار عقليه، انوار جسميه و انوار نفسيه. مشكوة: به گنجه و تاقچهاى ديوارى گفته مىشود كه چيزهايى چون چراغ را در آن قرار داده، شيشهاى جلو آن مىگذاشتند تا نور دهد و از باد و خاموش شدن مصون بماند. مصباح: به چراغ و چيزى پُر نور گفته مىشود. زجاجه: زجاج به معناى آبگينه، بلور و شيشه است. منظور از زجاجه در اينجا، حبابى شيشهاى است كه به قنديل معروف است. كوكب دُرّى: ستاره پر نورى است كه در آسمان، چند عدد انگشتشمار از آن ديده مىشود. شجره مباركه: درخت زيتون را بدان سبب مبارك مىنامند كه منافع آن فراوان است؛ زيرا از روغن آن براى روشن كردن چراغ استفاده مىشود و چوب آن براى سوخت و خاكستر آن براى شستن ابريشم مورد استفاده قرار مىگيرد. زيت: روغنى است كه از زيتون مىگيرند. نور على نور: نورى كه در كمال تلمّع و درخشش باشد؛ يعنى نور عظيم. 2ـ مفهوم نور در قرآن
واژه نور در قرآن براى معانى مختلفى به كار رفته است كه هر يك از آنها وجوه خاصى از نور حقيقى را بيان مىكند. تنوع كاربرد واژه نور در قرآن كريم آن را در كانون مباحثات لغتشناسان و قرآنپژوهان قرار داده است و به ويژه نويسندگان كتابهاى وجوه قرآن به مناسبت بحث از واژه نور، به شرح مرادات قرآنى پرداختهاند. در اين باره 10 تا 14 معنى ياد شده است كه عبارتاند از(2): 1. نور به معناى خداوند بارى تعالى آمده است: « اللّهُ نُورُ السَّمـوَاتِ وَالاَْرْضِ » اسم نور براى ذات احديت پروردگار يك بار در قرآن آمده و آن همين آيه نور است. 2. نور به معنى دين اسلام است: « يُريدُونَ اَنْ يُطْفِـءُوا نُورَ اللّهِ بِاَفْوَاهِهِمْ وَيَاْبَى اللّهُ اِلآَّ اَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ »(3). كافران مىخواهند كه نور خدا (دين اسلام) را به نفس تيره و گفتار جاهلانه خود خاموش كنند و خدا نگذارد تا آنكه نور خدا را در منتهاى ظهور و حد اعلاى كمال برساند؛ هر چند كافران ناراضى و مخالف او باشند. 3. نور به معناى پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله : « قَدْ جَآءَكُمْ مِنَ اللّهِ نُورٌ وَ كِتَابٌ مُبينٌ »(4). همانا از جانب خدا براى هدايت شما نورى (رسولى) عظيم و كتابى به حقانيت آشكار آمد. 4. از ايمان به عنوان نور ياد شده است: « اللّهُ وَلِىُّ الَّذينَ امَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّـلُمَاتِ اِلَى النُّورِ »(5). خدا يار اهل ايمان است، و آنان را از تاريكيهاى جهان بيرون آورد و به عالم نور (ايمان) برد. 5. هدايت الهى به عنوان نور آمده است: « اللّهُ نُورُ السَّمـوَاتِ وَالاَْرْضِ»؛ يعنى اللّه هادى السموات و الارض ». 6. از معرفت نيز به عنوان نور ياد شده است: « مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكوةٍ فيهَا مِصْبَاحٌ »؛ يعنى مثل معرفته فى قلب المؤمن. 7. نور به معناى بيان حلال و حرام و امر و نهى در قرآن: « فَالَّذينَ امَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُواالنُّورَ الَّذىآ اُنْزِلَ مَعَهُ اُولـآئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ »(6)؛ يعنى القرآن و ما فيه من بيان الحلال و الحرام و الامر و النهى. پس آنان كه به او گرويدند و از او حرمت و عزت نگاه داشتند و يارى او كردند و نورى را كه به او نازل شد پيروى نمودند، آن گروه به حقيقت رستگاران عالم هستند. 8. نور به معناى بيان حلال و حرام و امر و نهى در تورات: « اِنَّـآ اَنْزَلْنَا التَّوْريةَ فيهَا هُدىً وَنُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذينَ اَسْلَمُوا لِلَّذينَ هَادُوا »(7)؛ يعنى ما فى التورية من بيان الحلال و الحرام و الامر و النهى. ما تورات را كه در آن هدايت و روشنايى است فرستاديم تا پيغمبرانى كه تسليم امر خدا هستند بدان كتاب بر يهودان حكم كنند. 9. نور به معناى روشنايى روز: « الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى خَلَقَ السَّمـوَاتِ وَالاَْرْضَ وَجَعَلَ الظُّـلُمَاتِ وَالنُّورَ »(8)؛ يعنى ضوء النهار. ستايش خداى راست كه آسمان و زمين را آفريد و روشنى و تاريكى را مقرر داشت. 10 . نور به معناى روشنايى ماه: « وَ جَعَلَ الْقَمَرَ فيهِنَّ نُورًا وَ جَعَلَ الشَّمْسَ سِرَاجًا »(9)؛ يعنى ضوء القمر. و در آن آسمانها، ماه شب را فروغى تابان و خورشيد روز را چراغى فروزان ساخت. 11. نور به معناى روشن شدن زمين در آن جهان به نور خداوند تبارك و تعالى: « وَ اَشْرَقَتِ الاَْرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا »(10)؛ يعنى بضوء ربّها. و زمين به نور پروردگار روشن گردد. 12. نور به معناى روشنايى كه حق تعالى مؤمنان را در روز قيامت، هنگام عبور بر صراط كرامت كند: « يَومَ تَرَى الْمُؤمِنينَ وَ الْمُؤمِناتِ يَسْعى بَيْنَ اَيْديهِمْ وَ بِاَيْمَانِهِمْ »(11)؛ يعنى يسعى ضوءُهم الذى يعطيهم اللّه على الصراط بين ايديهم و بأيمانهم. اى رسول ما ياد آر روزى را كه مردان و زنان مؤمن، شعشعه نورشان پيشرو و سمت راست آنها بشتابد. 13. نور به معناى عدل آمده است؛ چنان كه در سوره زمر مىخوانيم: « وَ اَشْرَقَتِ الاَْرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا »(12)؛ يعنى بعدل ربّها. 14. از قرآن مجيد نيز به عنوان نور ياد شده است؛ چنان كه در سوره اعراف مىفرمايد: « وَاتَّبَعُواالنُّورَ الَّذىآ اُنْزِلَ مَعَهُ اُولـآئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ »(13)؛ يعنى و اتبعوا القرآن. و نورى را كه بر او نازل شد پيروى نمودند. آن گروه به حقيقت رستگاران عالم هستند. 3ـ مفهوم نور در روايات
در روايات اسلامى از چند چيز به عنوان نور ياد شده است كه هر يك پرتوى از نور حقيقى را بيان مىكند. در لسان روايات، نور به معانى مختلفى همانند: خداوند تبارك و تعالى، پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله ، امام على عليهالسلام ، ائمه اطهار عليهمالسلام ، قرآن كريم، هدايت، ايمان و مؤمن، شيعه، علم و دانش آمده است. در اينجا چند روايت را به مناسبت آيه نور بازگو مىكنيم: الف ـ در پارهاى از روايات به ويژه روايات شيعه، اسم نور به خداوند متعال به عنوان صفت ذات نسبت داده شده است: 1. امام صادق عليهالسلام فرمود: « ان اللّه تبارك و تعالى... نور ليس فيه ظلمة و صدق ليس فيه كذب و عدل ليس فيه جور و حق ليس فيه باطل »(14). خداوند تبارك و تعالى نورى است بىظلمت، و صدقى است بىدروغ و عدالتى است بىستم و حقى است كه باطل در آن راه ندارد. 2. همچنين از آن حضرت روايت شده است كه فرمود: « واللّه نور لا ظلام فيه و حىٌّ لا موت له و عالم لا جهل فيه... ربّنا نورى الذات و حىّ الذات و عالم الذات »(15). خداوند نورى است كه هيچ تاريكى در آن نيست، زندهاى است كه مرگى براى او نيست و دانايى است كه هيچ نادانى در آن نيست. پروردگار ما ذاتش نور است، ذاتش حيات است و ذاتش دانايى است. 3. در برخى از دعاهاى مأثور، اسم نور به ذات بارى تعالى اطلاق شده است؛ از جمله در دعاى جوشن كبير كه منسوب به پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله است آمده است: « يا نور النور، يا منوّر النور، يا خالق النور، يا مدبّر النور، يا مقدّر النور، يا نور كلّ نور، يا نورا قبل كلّ نور، يا نورا بعد كلّ نور، يا نورا فوق كلّ نور، يا نورا ليس كمثله نور »(16). اى نور نور، اى روشنايىبخش نور، اى آفريدگار نور، اى تدبيركننده نور، اى تقديركننده نور، اى نور هر نور، اى نور پيش از هر نور، اى نور پس از هر نور، اى نور برتر از هر نور، اى نورى كه مانندش نورى نيست. ب ـ از قرآن مجيد، در برخى از روايات به عنوان نور ياد شده است: پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله در حديثى مىفرمايد: « ان هذا القرآن حبلُ اللّه و النور المبين »(17). به راستى كه اين قرآن، ريسمان خدا و نور روشنگر است. از امام حسن عليهالسلام روايت شده است كه فرمود: « انّ هذا القرآن فيه مصابيح النور »(18). همانا در اين قرآن، چراغهاى روشنايى است. ج ـ از شخص پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله در روايات بسيارى به عنوان نور ياد شده است؛ به ويژه در تفسير آيه نور، منظور از « مثل نوره » را به رسول خدا صلىاللهعليهوآله تفسير كردهاند(19). د ـ مؤمن نيز در بسيارى از روايات به عنوان نور آمده است: سليمان جعفرى گويد: خدمت امام هادى عليهالسلام بودم فرمود: اى سليمان از فراست مؤمن بترس. خداوند مؤمن را از نور خود آفريد و آنان را در رحمت خود رنگآميزى كرد و پيمان ولايت ما را از آنان گرفت. مؤمنان با هم برادر ابوينى هستند، پدر آنها نور و مادرشان هم رحمت مىباشد و مؤمن از همان نور كه آفريده شد به اوضاع و احوال نگاه مىكند(20). ه ـ اسم نور به معناى اميرالمؤمنين على عليهالسلام نيز آمده است: رسول خدا صلىاللهعليهوآله به على عليهالسلام فرمود: « يا علىّ أنا و أنت من نور اللّه و شيعتنا من نورنا »(21). از ابن عباس روايت شده كه گفت: « سمعت رسول اللّه صلىاللهعليهوآله يقول لعلىّ: خلقت أنا و أنت من نور اللّه »(22). و ـ امامان و پيشوايان معصوم نيز به نام نور خوانده شدهاند، چنان كه در زيارتنامه مىخوانيم: « و أنتم نور الأخيار و هداة الأبرار »(23)؛ شما نور خوبان و هدايتكننده نيكوكاران هستيد. ز ـ از علم و دانش نيز به عنوان نور ياد شده است؛ چنان كه در حديث مشهور است: « العلم نور يقذفه اللّه فى قلب من يشاء »(24). علم نورى است كه خدا در قلب هر كس بخواهد مىافكند. ح ـ از شيعه و پيروان ائمه اطهار عليهمالسلام نيز به عنوان نور ياد شده است. از امام صادق عليهالسلام روايت شده است كه فرمود: «خداوند براى ما پيروان و شيعيانى قرار داد و آنها را از نور خود خلق كرد و در رحمت خود فرو برد. روزى كه خود را به آنان معرفى كرد، پيمان ما را هم از آنها گرفت. او از نيكوكارانِ آنها قبول مىكند و از بدكاران آنها مىگذرد. هر كس بدون ايمان در پيشگاه خداوند حاضر گردد، حسنات او قبول نمىگردد و گناهانش بخشوده نمىشود(25).