آیه نور در چشم انداز عالمان اسلامی (1) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آیه نور در چشم انداز عالمان اسلامی (1) - نسخه متنی

حسین لطیفی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید



آيه نور در چشم‏انداز عالمان اسلامى (قسمت اول )


يكى از آيه‏هاى قرآن كريم كه بيشترين نگاهها را متوجّه خود ساخته و تحليلها و برداشتهاى مختلفى را پيش روى قرآن‏پژوهان و انديشمندان مسلمان قرار داده است، آيه نور است كه نام سوره نور نيز از آن گرفته شده است. آغاز آن چنين است:

« اللّهُ نُورُ السَّمـوَاتِ وَالاَْرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكوةٍ فيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فى زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَاَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّىٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لاَ شَرْقِيَّةٍ وَ لاَ غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضىآءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُورٌ عَلى نُورٍ يَهْدِى اللّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشَآءُ وَ يَضْرِبُ اللّهُ الاَْمْثَالَ لِلنَّاسِ وَ اللّهُ بِكُلِّ شَىْ‏ءٍ عَليمٌ »(1)

خداوند نور آسمانها و زمين است. داستان نورش همچون چراغدانى است كه در آن چراغى هست، و آن چراغ در آبگينه‏اى است و آن آبگينه‏گويى ستاره‏اى درخشان است كه از درخت پر بركت زيتون ـ كه نه شرقى است و نه غربى ـ افروخته مى‏شود. و روغنش، با آنكه آتش به آن نرسيده است، روشنى دهد. نور است بالاى نور، خدا به نورش هر كه را خواهد هدايت مى‏كند. و خداوند براى مردم اين مَثَلها را مى‏زند و خداوند به هر چيزى داناست.

نقطه محورى در اين آيه «نور» است كه در قالب تمثيل و اشارات لطيفى به حقيقت، نمايى از سرچشمه هستى روى مى‏نهد و گستره معارفى كه از اين آيه نقش نمايى مى‏كند، حقيقت بزرگ و ژرفى را مى‏نماياند. لذا اساسى‏ترين پرسش در اين آيه آن است كه منظور از نور چيست؟ و آيه در مقام بيان و توصيف كدام حقيقت هستى است؟ از اين رو، ديدگاهها و ژرف‏نگريهاى مختلفى را برانگيخته است.

در اينكه خداوند نور آسمانها و زمين است هيچ اختلافى بين متفكّران مسلمان نيست، بلكه اختلاف در چگونگى نسبت نور به ذات بارى تعالى و مصداق آن است. آيا از باب مجاز و تشبيه است يا از باب حقيقت و واقعى؟

آنچه از مجموع تأويلات و مناقشات بسيارى از دانشيان مسلمان پيرامون آيه نور و نسبت نور به خداوند به دست مى‏آيد، اين است كه دانشيان مسلمان اسم نور و نسبت آن به خداوند را از دو منظر نگريسته‏اند:

1ـ مراد از نور همين نورى است كه مترادف و متبادر در ذهن است كه كيفيت جسمانى است؛ يعنى نور حسى؛ نورى كه حادث مى‏شود و زايل مى‏گردد، مانند: نور خورشيد، نور ماه، نور چراغ و نور جواهرات.

اطلاق نور به اين معنى بر ذات بارى تعالى محال است. بيشتر مفسّران كه مشربى كلامى دارند و معتقد به توقيفى بودن اسماء اللّه‏ هستند و از اين منظر به تفسير آيه نشسته‏اند، نور را نور محسوس انگاشته و بدين سبب ـ چنان كه بازگو خواهد شد ـ اطلاق نور به خداوند را جايز نمى‏دانند و آن را از باب مجاز و تشبيه و مانندنمايى تفسير كرده‏اند.

2ـ مراد از نور ـ نورى كه حقيقتا اسم نور به آن اطلاق مى‏شود ـ نور حقيقى و بسيطى است كه دو معنى در آن شرط است: اولاً به خودى خود روشن و خويشتاب است. ثانيا روشنى‏بخش است و غير خود را آشكار مى‏كند؛ يعنى «الظاهر بذاته و المظهر لغيره» است. از اين رو، اطلاق نور به خداوند به نحو حقيقى است و حقيقتا به ذات مقدس الهى نور گفته مى‏شود و به ساير انوار، مجازا نور اطلاق مى‏گردد.

بر اين اساس آن دسته از دانشيان مسلمان كه با ديدى فلسفى و عرفانى به شرح و تبيين آيه پرداخته‏اند، اطلاق نور را به خداوند به نحو حقيقت و واقعى دانسته‏اند.

در اين رويكرد، اطلاق نور به ذات بارى تعالى به معناى خود نور است؛ يعنى حقيقتا به ذات بارى تعالى نور گفته مى‏شود؛ حقيقتى بسيط كه داراى مراتبى است كه در مرتبه اَكمل و اَتم آن، وجود و نور خداوند است كه مطلق و ازلى و ابدى و قيوم و واجب بالذات است و ساير موجودات مراتب ديگر آن را دارند كه وجود و وجوبشان بالغير است.

از همين رو، دو رويكرد بر اين آيه مى‏توان داشت:

1ـ رويكرد مجاز و مانندنمايى كه ديدگاه بيشتر مفسّران است.

2ـ رويكرد حقيقت نمايى كه اغلب فيلسوفان مسلمان از اين منظر به حقيقت و رمزگشايى آيه شريفه نايل آمده‏اند.

با توجّه به چنين رويكردى در اين مقاله به تبيين آيه نور و نسبت آن به خداوند و مفاهيم و مثالهاى آن از زاويه ديد مفسّران و فلاسفه اسلامى ـ كه هر يك بر اساس شيوه تفسيرى و مبانى معرفتى خويش به تأويل و تفسير آن پرداخته‏اند ـ مى‏پردازيم و در پايان به مقايسه اجمالى اين دو تصوير از آيه نور روى مى‏نهيم.

البته ما در اين مقاله درصدد تفسير آيه نيستيم بلكه مراد ما در اينجا فهم نسبت نور به خداوند و مثالهاى آن است. لذا به تبيين ابعاد و وجوه مختلف فهم خود از اين آيه در چشم‏انداز فيلسوفان مسلمان خواهيم پرداخت.

سه نكته آغازين

پيش از آغاز بحث «تأويلات فلاسفه از آيه نور» ذكر سه نكته را پسنديده مى‏دانيم:

1ـ لغت‏شناسى آيه نور

نور: عبارت است از روشنى و روشنايى در مقابل تيرگى و تاريكى، و در اصطلاح به دو معنى آمده است:

1ـ نور عبارت از چيزى است كه به واسطه آن، اجسام ديگر آشكار و مبصر مى‏شود و به واسطه آن ابصار حاصل مى‏گردد.

2ـ نور عبارت است از آنچه به ذات خويش روشن و آشكار و روشنى‏بخش غير است.

از نظر فلاسفه اسلامى نور بدين معنى حقيقت بسيطى است كه به اقسامى منقسم مى‏شود؛ مانند نور واجب بذاته، انوار عقليه، انوار جسميه و انوار نفسيه.

مشكوة: به گنجه و تاقچه‏اى ديوارى گفته مى‏شود كه چيزهايى چون چراغ را در آن قرار داده، شيشه‏اى جلو آن مى‏گذاشتند تا نور دهد و از باد و خاموش شدن مصون بماند.

مصباح: به چراغ و چيزى پُر نور گفته مى‏شود.

زجاجه: زجاج به معناى آبگينه، بلور و شيشه است. منظور از زجاجه در اينجا، حبابى شيشه‏اى است كه به قنديل معروف است.

كوكب دُرّى: ستاره پر نورى است كه در آسمان، چند عدد انگشت‏شمار از آن ديده مى‏شود.

شجره مباركه: درخت زيتون را بدان سبب مبارك مى‏نامند كه منافع آن فراوان است؛ زيرا از روغن آن براى روشن كردن چراغ استفاده مى‏شود و چوب آن براى سوخت و خاكستر آن براى شستن ابريشم مورد استفاده قرار مى‏گيرد.

زيت: روغنى است كه از زيتون مى‏گيرند.

نور على نور: نورى كه در كمال تلمّع و درخشش باشد؛ يعنى نور عظيم.

2ـ مفهوم نور در قرآن

واژه نور در قرآن براى معانى مختلفى به كار رفته است كه هر يك از آنها وجوه خاصى از نور حقيقى را بيان مى‏كند. تنوع كاربرد واژه نور در قرآن كريم آن را در كانون مباحثات لغت‏شناسان و قرآن‏پژوهان قرار داده است و به ويژه نويسندگان كتابهاى وجوه قرآن به مناسبت بحث از واژه نور، به شرح مرادات قرآنى پرداخته‏اند. در اين باره 10 تا 14 معنى ياد شده است كه عبارت‏اند از(2):

1. نور به معناى خداوند بارى تعالى آمده است:

« اللّهُ نُورُ السَّمـوَاتِ وَالاَْرْضِ »

اسم نور براى ذات احديت پروردگار يك بار در قرآن آمده و آن همين آيه نور است.

2. نور به معنى دين اسلام است:

« يُريدُونَ اَنْ يُطْفِـءُوا نُورَ اللّهِ بِاَفْوَاهِهِمْ وَيَاْبَى اللّهُ اِلآَّ اَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ »(3).

كافران مى‏خواهند كه نور خدا (دين اسلام) را به نفس تيره و گفتار جاهلانه خود خاموش كنند و خدا نگذارد تا آنكه نور خدا را در منتهاى ظهور و حد اعلاى كمال برساند؛ هر چند كافران ناراضى و مخالف او باشند.

3. نور به معناى پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله :

« قَدْ جَآءَكُمْ مِنَ اللّهِ نُورٌ وَ كِتَابٌ مُبينٌ »(4).

همانا از جانب خدا براى هدايت شما نورى (رسولى) عظيم و كتابى به حقانيت آشكار آمد.

4. از ايمان به عنوان نور ياد شده است:

« اللّهُ وَلِىُّ الَّذينَ امَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّـلُمَاتِ اِلَى النُّورِ »(5).

خدا يار اهل ايمان است، و آنان را از تاريكيهاى جهان بيرون آورد و به عالم نور (ايمان) برد.

5. هدايت الهى به عنوان نور آمده است:

« اللّهُ نُورُ السَّمـوَاتِ وَالاَْرْضِ»؛ يعنى اللّه‏ هادى السموات و الارض ».

6. از معرفت نيز به عنوان نور ياد شده است:

« مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكوةٍ فيهَا مِصْبَاحٌ »؛ يعنى مثل معرفته فى قلب المؤمن.

7. نور به معناى بيان حلال و حرام و امر و نهى در قرآن:

« فَالَّذينَ امَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُواالنُّورَ الَّذىآ اُنْزِلَ مَعَهُ اُولـآئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ »(6)؛ يعنى القرآن و ما فيه من بيان الحلال و الحرام و الامر و النهى.

پس آنان كه به او گرويدند و از او حرمت و عزت نگاه داشتند و يارى او كردند و نورى را كه به او نازل شد پيروى نمودند، آن گروه به حقيقت رستگاران عالم هستند.

8. نور به معناى بيان حلال و حرام و امر و نهى در تورات:

« اِنَّـآ اَنْزَلْنَا التَّوْريةَ فيهَا هُدىً وَنُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذينَ اَسْلَمُوا لِلَّذينَ هَادُوا »(7)؛ يعنى ما فى التورية من بيان الحلال و الحرام و الامر و النهى.

ما تورات را كه در آن هدايت و روشنايى است فرستاديم تا پيغمبرانى كه تسليم امر خدا هستند بدان كتاب بر يهودان حكم كنند.

9. نور به معناى روشنايى روز:

« الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى خَلَقَ السَّمـوَاتِ وَالاَْرْضَ وَجَعَلَ الظُّـلُمَاتِ وَالنُّورَ »(8)؛ يعنى ضوء النهار.

ستايش خداى راست كه آسمان و زمين را آفريد و روشنى و تاريكى را مقرر داشت.

10 . نور به معناى روشنايى ماه:

« وَ جَعَلَ الْقَمَرَ فيهِنَّ نُورًا وَ جَعَلَ الشَّمْسَ سِرَاجًا »(9)؛ يعنى ضوء القمر.

و در آن آسمانها، ماه شب را فروغى تابان و خورشيد روز را چراغى فروزان ساخت.

11. نور به معناى روشن شدن زمين در آن جهان به نور خداوند تبارك و تعالى:

« وَ اَشْرَقَتِ الاَْرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا »(10)؛ يعنى بضوء ربّها.

و زمين به نور پروردگار روشن گردد.

12. نور به معناى روشنايى كه حق تعالى مؤمنان را در روز قيامت، هنگام عبور بر صراط كرامت كند:

« يَومَ تَرَى الْمُؤمِنينَ وَ الْمُؤمِناتِ يَسْعى بَيْنَ اَيْديهِمْ وَ بِاَيْمَانِهِمْ »(11)؛ يعنى يسعى ضوءُهم الذى يعطيهم اللّه‏ على الصراط بين ايديهم و بأيمانهم.

اى رسول ما ياد آر روزى را كه مردان و زنان مؤمن، شعشعه نورشان پيش‏رو و سمت راست آنها بشتابد.

13. نور به معناى عدل آمده است؛ چنان كه در سوره زمر مى‏خوانيم:

« وَ اَشْرَقَتِ الاَْرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا »(12)؛ يعنى بعدل ربّها.

14. از قرآن مجيد نيز به عنوان نور ياد شده است؛ چنان كه در سوره اعراف مى‏فرمايد:

« وَاتَّبَعُواالنُّورَ الَّذىآ اُنْزِلَ مَعَهُ اُولـآئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ »(13)؛ يعنى و اتبعوا القرآن.

و نورى را كه بر او نازل شد پيروى نمودند. آن گروه به حقيقت رستگاران عالم هستند.

3ـ مفهوم نور در روايات

در روايات اسلامى از چند چيز به عنوان نور ياد شده است كه هر يك پرتوى از نور حقيقى را بيان مى‏كند. در لسان روايات، نور به معانى مختلفى همانند: خداوند تبارك و تعالى، پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله ، امام على عليه‏السلام ، ائمه اطهار عليهم‏السلام ، قرآن كريم، هدايت، ايمان و مؤمن، شيعه، علم و دانش آمده است. در اينجا چند روايت را به مناسبت آيه نور بازگو مى‏كنيم:

الف ـ در پاره‏اى از روايات به ويژه روايات شيعه، اسم نور به خداوند متعال به عنوان صفت ذات نسبت داده شده است:

1. امام صادق عليه‏السلام فرمود: « ان اللّه‏ تبارك و تعالى... نور ليس فيه ظلمة و صدق ليس فيه كذب و عدل ليس فيه جور و حق ليس فيه باطل »(14).

خداوند تبارك و تعالى نورى است بى‏ظلمت، و صدقى است بى‏دروغ و عدالتى است بى‏ستم و حقى است كه باطل در آن راه ندارد.

2. همچنين از آن حضرت روايت شده است كه فرمود: « واللّه‏ نور لا ظلام فيه و حىٌّ لا موت له و عالم لا جهل فيه... ربّنا نورى الذات و حىّ الذات و عالم الذات »(15).

خداوند نورى است كه هيچ تاريكى در آن نيست، زنده‏اى است كه مرگى براى او نيست و دانايى است كه هيچ نادانى در آن نيست. پروردگار ما ذاتش نور است، ذاتش حيات است و ذاتش دانايى است.

3. در برخى از دعاهاى مأثور، اسم نور به ذات بارى تعالى اطلاق شده است؛ از جمله در دعاى جوشن كبير كه منسوب به پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله است آمده است: « يا نور النور، يا منوّر النور، يا خالق النور، يا مدبّر النور، يا مقدّر النور، يا نور كلّ نور، يا نورا قبل كلّ نور، يا نورا بعد كلّ نور، يا نورا فوق كلّ نور، يا نورا ليس كمثله نور »(16).

اى نور نور، اى روشنايى‏بخش نور، اى آفريدگار نور، اى تدبيركننده نور، اى تقديركننده نور، اى نور هر نور، اى نور پيش از هر نور، اى نور پس از هر نور، اى نور برتر از هر نور، اى نورى كه مانندش نورى نيست.

ب ـ از قرآن مجيد، در برخى از روايات به عنوان نور ياد شده است:

پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله در حديثى مى‏فرمايد: « ان هذا القرآن حبلُ اللّه‏ و النور المبين »(17).

به راستى كه اين قرآن، ريسمان خدا و نور روشنگر است.

از امام حسن عليه‏السلام روايت شده است كه فرمود: « انّ هذا القرآن فيه مصابيح النور »(18).

همانا در اين قرآن، چراغهاى روشنايى است.

ج ـ از شخص پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله در روايات بسيارى به عنوان نور ياد شده است؛ به ويژه در تفسير آيه نور، منظور از « مثل نوره » را به رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله تفسير كرده‏اند(19).

د ـ مؤمن نيز در بسيارى از روايات به عنوان نور آمده است:

سليمان جعفرى گويد: خدمت امام هادى عليه‏السلام بودم فرمود: اى سليمان از فراست مؤمن بترس. خداوند مؤمن را از نور خود آفريد و آنان را در رحمت خود رنگ‏آميزى كرد و پيمان ولايت ما را از آنان گرفت. مؤمنان با هم برادر ابوينى هستند، پدر آنها نور و مادرشان هم رحمت مى‏باشد و مؤمن از همان نور كه آفريده شد به اوضاع و احوال نگاه مى‏كند(20).

ه ـ اسم نور به معناى اميرالمؤمنين على عليه‏السلام نيز آمده است:

رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله به على عليه‏السلام فرمود: « يا علىّ أنا و أنت من نور اللّه‏ و شيعتنا من نورنا »(21).
از ابن عباس روايت شده كه گفت: « سمعت رسول اللّه‏ صلى‏الله‏عليه‏و‏آله يقول لعلىّ: خلقت أنا و أنت من نور اللّه‏ »(22).

و ـ امامان و پيشوايان معصوم نيز به نام نور خوانده شده‏اند، چنان كه در زيارتنامه مى‏خوانيم: « و أنتم نور الأخيار و هداة الأبرار »(23)؛ شما نور خوبان و هدايت‏كننده نيكوكاران هستيد.

ز ـ از علم و دانش نيز به عنوان نور ياد شده است؛ چنان كه در حديث مشهور است: « العلم نور يقذفه اللّه‏ فى قلب من يشاء »(24).

علم نورى است كه خدا در قلب هر كس بخواهد مى‏افكند.

ح ـ از شيعه و پيروان ائمه اطهار عليهم‏السلام نيز به عنوان نور ياد شده است.

از امام صادق عليه‏السلام روايت شده است كه فرمود: «خداوند براى ما پيروان و شيعيانى قرار داد و آنها را از نور خود خلق كرد و در رحمت خود فرو برد. روزى كه خود را به آنان معرفى كرد، پيمان ما را هم از آنها گرفت. او از نيكوكارانِ آنها قبول مى‏كند و از بدكاران آنها مى‏گذرد. هر كس بدون ايمان در پيشگاه خداوند حاضر گردد، حسنات او قبول نمى‏گردد و گناهانش بخشوده نمى‏شود(25).

تأويل آيه نور از منظر روايات

با توجّه به برخى از روايات و ادعيه مأثور ـ كه پيش از اين گذشت ـ اسم نور در آيه نور بر ذات بارى تعالى اطلاق شده است و كاربرد واژه نور در همه موارد مزبور به نحو مجاز ـ چنان كه اكثر مفسّران پنداشته‏اند ـ بر خلاف واقع است، بلكه وصف نور بر ذات احديت بر نحو حقيقت است.

البته تفسير نور به مفاهيمى چون: هدايت، منير و ذوالنور، هيچ منافاتى با حقيقت آيه ندارد، بلكه تفسير يكى از مصاديق نور حقيقى است؛ زيرا همه انوار هستى از نور او سرچشمه مى‏گيرند. عباس بن هلال گفته است از امام على بن موسى الرضا عليه‏السلام درباره اين فرموده خداى عز و جل: « اللّهُ نُورُ السَّمـوَاتِ وَالاَْرْضِ »پرسيدم، حضرت فرمود: « هادى لأهل السموات و هادى لأهل الارض »(26).

خداوند نور آسمانها و زمين است؛ يعنى هدايتگر اهل آسمانها و هدايتگر اهل زمين است.

مرحوم شيخ صدوق پس از نقل اين روايت، سعى فراوان در اثبات اين نكته دارد كه منظور از نور خداوند، همان منير و هادى بودن است.

به نظر مى‏رسد تفاسير ائمه اطهار عليهم‏السلام از باب نشان دادن مصداقى از مصاديق آيات است نه آنكه مدلول لفظ را منحصر در آن مصداق خاص نموده باشند. بنابراين، نيازى به تصرف در كلمه نور و تفسير آن به معانى‏اى چون: منوّر، ناظم، منير و هادى نمى‏باشد. از اين رو جمع بين اين معانى و حقيقت آيه اين است كه هر يك از اين معانى اشاره به يكى از ابعاد آن نور حقيقى دارد.

امّا در بخش دوم آيه « مَثَلَ نُورِهِ » و مثالهاى آن در روايات اسلامى ـ عامه و خاصه ـ به معانى چون: مؤمن و ايمان، ابراهيم عليه‏السلام ، پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله و عبدالمطلب آمده است، ولى در روايات شيعى، دو چيز بيش از همه مورد توجّه قرار گرفته است:

1ـ با توجّه به پاره‏اى از روايات شيعى(27)، اين آيه تمثيلى است بر اثبات حقانيت پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله و اهل بيت عليهم‏السلام كه به واسطه قرب به ذات احديت، خود به مرحله درخشانى رسيده‏اند كه ظهور آسمانها و زمين به واسطه آنها متحقق مى‏گردد؛ چه اينكه مرتبه نورانى حقيقت محمّديه و علويه جلوه كامل نور ذات الهى مى‏باشند.

از امام باقر عليه‏السلام درباره اين گفته خداى عزو جل: « اللّهُ نُورُ السَّمـوَاتِ وَالاَْرْضِ مِثْلَ نُورِهِ كَمِشْكوة فيها مِصْباح » سؤال شد، حضرت فرمود: نور علم در سينه پيامبر همان چراغ است. چنان كه چراغ نور خود را به شيشه پس مى‏دهد، محمّد نيز علم خود را در سينه على كه مانند زجاجه صاف و صيقلى است نهاد. پس محمّد مصباح و على زجاجه است؛ زيرا محمّد معلّم على بود و اين نور چون نه از مكتب يهود و نه از نصرانى اخذ شده، نه شرقى و نه غربى است. نزديك است عالم آل محمّد تكلم به علم كند قبل از آنكه از آن بپرسند. نور على نور؛ يعنى امام مؤيد به علم و حكمت پس از امام ديگر تا قيامت خواهد بود كه اوصياء و خلفاى خدايند و نبايد زمين در هيچ عصر از وجودشان خالى باشد(28).

2. در شمارى از روايات منظور از «مثل نوره» قلب مؤمن بيان شده و تمام مثال آن نيز بر مؤمن تطبيق داده شده است.

على بن ابراهيم قمى در تفسير خويش ذيل آيه نور به نقل از امام صادق عليه‏السلام آورده است كه آن حضرت از پدرش امام باقر عليه‏السلام نقل كرده است: « اللّهُ نُورُ السَّمـوَاتِ وَالاَْرْضِ ». خداوند ابتدا از نور خودش گفته است.

« مثل نوره »: مثال هدايت خداوند در قلب مؤمن است.

« كمشكوة فيها مصباح »: مصباح عبارت از درون مؤمن است و قنديل قلب وى، و مصباح همان نورى است كه خداوند در قلب او قرار داده است.

« يوقد من شجرة مباركة »: شجره همان مؤمن است.

« زيتونة لا شرقية و لا غربية »: درختى است كه غروب ندارد، چرا كه وقتى خورشيد طلوع مى‏كند، بر آن طلوع مى‏كند و وقتى غروب مى‏كند نيز بر آن غروب مى‏كند.

« يكاد زيتها يضيى‏ء »: نورى كه در قلب مؤمن است نزديك است كه بدرخشد، هر چند وى سخن نگويد.

« نور على نور »: فريضه‏اى بر فريضه و سنّتى بر سنت.

« يهدى اللّه‏ لنوره من يشاء »: خداوند هر كس را بخواهد به فرايض و سنن خويش هدايت مى‏كند.

« و يضرب اللّه‏ الأمثال للناس »: اين مثلى است كه خداوند براى مؤمن زده است.

سپس فرمود: بنابراين مؤمن در پنج نور در حركت است: محل ورود او نور است. محل خروج او نور است. عمل او نور است. سخن او نور است. حركت او در روز قيامت به سوى بهشت نور است(29).

ادامه دارد ...

/ 1