پژوهشى در روش تفسير علمى قرآن <p/> - پژوهشی در روش تفسیر علمی قرآن (1) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پژوهشی در روش تفسیر علمی قرآن (1) - نسخه متنی

محمد علی رضایی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

پژوهشى در روش تفسير علمى قرآن

دكتر محمد على رضايى

يكى از مباحث گسترده و عميق در عصر حاضر، مبحث قرآن و علوم جديد است كه ذهن بسيارى از مفسران شيعه و سنى و حتى برخى دانشمندان غير مسلمان را به خود مشغول كرده است .

از طرفى مباحث مربوط به ماهيت علم تجربى و رابطه آن با قرآن و قلمرو و حوزه‏هاى علم و قرآن و تعارضات پندارى و ابتدايى در اين مورد، و از طرف ديگر علاقه مردم و دانشمندان به اين مبحث و ديدگاه‏هاى متفاوت مفسران و از طرف سوم مثال‏هاى متنوع و زياد كه حدود هزار آيه قرآن را در بر مى‏گيرد، سبب شده كه مبحثى گسترده به نام تفسير علمى در روش‏شناسى تفسير علمى پيدا شود . البته در اين باره موضوع‏ها و مقدمه‏هاى ديگرى هم وجود دارد كه نياز به كاوش دارد، مانند: آيا همه علوم بشرى در قرآن وجود دارد يا نه و آيا هدف مثال‏هاى علمى قرآن چيست؟

ما در اين مقاله به ذكر مطالبى فشرده در اين موضوع بسنده مى‏كنيم .

پيشنه تاريخى تفسير علمى و علل رشد آن

خورشيد اسلام، در سرزمين عربستان طلوع كرد و اعراب آن سرزمين را كه تعداد افراد با سواد آن‏ها، از تعداد انگشتان تجاوز نمى‏كرد، به دانش دعوت كرد و قرآن را، به عنوان معجزه معرفى كرد .

قرآن با دعوت به تفكر و تعمق در آيات الهى، خلقت آسمان‏ها، زمين و . . . مردم را از خواب جهل و غفلت‏بيدار كرد . مسلمانان كه با فتوحات عظيم در قرن اول هجرى، به سرزمين‏هاى تازه‏اى دست‏يافته بودند، هر روز با افكار نو و اديان ديگرى آشنا مى‏شدند . با فروكش كردن نسبى جنگ‏ها، تبادل فرهنگى بين اسلام، اديان و تمدن‏هاى ايران، روم و يونان آغاز شد و ترجمه آثار ديگر ملل، در دوره هارون الرشيد و مامون شدت گرفت . (1)

مسلمانان علومى مانند: طب، رياضيات، نجوم، علوم طبيعى و فلسفه را از يونان گرفتند و مطالب زيادى به آن‏ها اضافه كردند و در طى چند قرن، خود را به اوج قله دانش رساندند . چنان كه مسلمانان در قرن سوم و چهارم هجرى، بهترين كتاب‏ها را در باره طب (مانند قانون بوعلى سينا)، در باره فلسفه (مانند شفاى بوعلى سينا)، رياضيات و نجوم نگاشتند . حتى غرب كه اصل اين علوم را از يونان گرفته و به مسلمانان وام داده بود، مجبور شد، دوباره آن‏ها را از مسلمانان بگيرد . از اين رو، در قرن دوازده ميلادى به بعد، نهضت ترجمه در اروپا شكل گرفت و نظريه‏هاى بوعلى سينا و ابن رشد، تا سال‏ها در دانشگاه‏هاى اروپا، تفكر حاكم بود .

ترجمه و تاليف آثار غير مسلمانان، در باره علوم مختلف، موجب شد تا تعارض‏هايى بين ظاهر بعضى آيات قرآن و علوم جديد به نظر آيد . دانشمندان مسلمان، در همان قرن‏هاى اوليه اسلام، در تلاش براى رفع اين معضل، دو طريق زير را انتخاب كردند:

الف: رد مطالب باطل اين علوم كه براى آگاهى مردم و ارشاد آنان صورت مى‏گرفت; زيرا بسيارى از مبانى فلسفى و علمى يونان، قابل اشكال بود و از طرفى، با دين اسلام هم به معارضه برخواسته بود . بر اين اساس، كتاب‏هايى مانند: تهافت الفلاسفه نوشته ابو حامد غزالى و مفاتيح الغيب نوشته فخر رازى نوشته شد .

ب: انطباق آيات قرآن با علوم تجربى يونان، تا به مردم ثابت كنند كه قرآن بر حق و مطالب علمى آن صحيح است . از اين رو، آياتى از قرآن، مانند آسمان‏هاى هفت‏گانه (سبع سموات) را بر سياره‏هاى هفت‏گانه كه در نجوم يونانى، اثبات شده بود، حمل كردند ازاين جا بود كه روش تفسير علمى پيدا شد و رشد كرد . اما اين شيوه تفسير كه همواره با جذابيت‏خاصى براى جوانان و افراد تحصيل كرده همراه بود در طول تاريخ به صورت يكنواخت رشد نكرد بلكه گاهى تحت تاثير عواملى اوج گرفت و بعضى اوقات رونق خود را از دست داد .

اين شيوه تفسير به طور عمده سه دوره داشته است:

دوره نخست از حدود قرن دوم هجرى تا حدود قرن پنجم بود كه با ترجمه آثار يونانى به عربى آغاز شد و برخى مسلمانان سعى كردند آيات قرآن را با هيئت‏بطلميوسى تطبيق كنند (مانند بوعلى سينا). (2)

دوره دوم از حدود قرن ششم شروع شد، هنگامى كه بعضى دانشمندان به اين نظريه متمايل شدند كه همه علوم در قرآن وجود دارد و مى‏توان علوم مختلف را از قرآن كريم استخراج كرد . در اين مورد غزالى سر آمد بود . اين دو نوع از تفسير علمى (تطبيق قرآن با علوم و استخراج علوم از قرآن) قرن‏ها، ادامه داشت و هر زمان دانشمندان مسلمان، به موافقت‏يا مخالفت‏با آن مى‏پرداختند .

دوره سوم از تفسير علمى كه موجب اوج‏گيرى و رشد فوق العاده آن شد، از زمانى آغاز شد كه از قرن 18 ميلادى به بعد علوم تجربى در مغرب زمين رشد كرد و كتاب‏هاى مختلف در باره علوم فيزيك، شيمى، پزشكى و كيهان‏شناسى به عربى ترجمه شد . اين دوره جديد به ويژه در يك قرن اخير، كه در جهان اسلام، اثرات خود را در مصر و هندوستان بر جاى گذاشت، موجب شد تا دانشمندان مسلمان در صدد انطباق قرآن با علوم تجربى برآيند .

اين مساله آن موقع اهميت‏بيشترى يافت كه تعارض علم و دين در اروپا اوج گرفت و كتاب مقدس، به سبب تعارض هايش با علوم جديد هر روز عقب‏نشينى تازه‏اى مى‏كرد و ميدان براى پيدايش افكار الحادى و ضد دينى باز مى‏شد .

هجوم اين افكار به كشورهاى اسلامى و تفوق صنعتى غرب، موجب جذب جوانان مسلمان به فرهنگ غربى مى‏شد .

در اين ميان عده‏اى از دانشمندان مسلمان براى دفاع از قرآن و با توجه به سازگارى علم و دين از نظر اسلام، به ميدان آمدند تا نشان دهند كه آيات قرآن، نه تنها با علوم جديد در تعارض نيست‏بلكه بر عكس، يافته‏هاى علمى، اعجاز علمى قرآن را اثبات مى‏كند .

از اين رو، به استخدام علوم در فهم قرآن اقدام كردند و تفسيرهاى علمى نوشته شد، هر چند در اين ميان برخى افراط كرده يا يكسره جذب فرهنگ غربى شدند و دست‏به تاويل و تفسير به راى در آيات قرآن زدند و از آن جا كه مبانى تفسيرى اين روش بررسى كامل نشده بوده، دچار انحراف شدند و يا عده‏اى از مغرضان آن‏ها، براى اثبات افكار انحرافى خود دست‏به تفسير علمى و تاويل‏هاى نابه جا زدند و همين مطلب موجب شد تا احساسات برخى مسلمانان برافروخته شود و در مقابل تفسير علمى موضع‏گيرى كنند و آن را يكسره به باد حمله بگيرند و آن را نوعى تفسير به راى يا تاويل غلط آيات قرآن بدانند . در اين ميان بسيارى از عالمان و دانشمندان و مفسران، در ايران و مصر راه انصاف پيمودند و بين انواع تفسير علمى و اهداف گويندگان آن، فرق گذاشتند و به اصطلاح قايل به تفصيل شدند .

ديدگاه‏ها در باره تفسير علمى قرآن

مفسران و دانشمندان مسلمان در مورد تفسير علمى قرآن سه ديدگاه متمايز دارند كه به صورت مختصر به آن‏ها اشاره مى‏كنيم:

اول: ديدگاه موافق تفسير علمى

جمعى از مفسران قرآن، فيلسوفان، متفكران و بسيارى از متخصصان علوم تجربى طرفدار تفسير علمى بوده و از علوم تجربى در تفسير آيات قرآن استفاده كرده‏اند .

اينك به برخى از مهم‏ترين شخصيت هايى كه به نوعى به برخى اقسام تفسير علمى اقدام كرده‏اند، اشاره مى‏كنيم:

نمونه هايى از تطبيق قرآن با برخى مطالب علمى در آثار دانشمندانى همچون: ابن سينا (3) ، ابو حامد غزالى (4) ، امام فخر رازى (5) ، بدر الدين محمد بن عبدالله زركشى (6) ، جلال الدين سيوطى، علامه مجلسى (7) و ملاصدار (8) مشاهده مى‏شود . اما طرفداران رسمى و سرسخت تفسير علمى قرآن در يك قرن اخير عبارت اند از:

1- سيد عبدالرحمن كواكبى (م: 1320 ق) در كتاب طبايع الاستبداد و مصارع الاستعباد در موارد متعددى به انطباق قرآن با علوم تجربى پرداخته و براى جدا شدن ماه از زمين (بر طبق نظريات كيهان‏شناسى) به آيه 41 سوره رعد و آيه 1 سوره قمر استدلال كرده است . (9)

2- سر سيد احمد خان هندى (1898- 1817 م) و سيد اميرعلى (1347- 1265 ق) از دانشمندان هندى كه براى تفسير علمى دانشكده‏اى در «عليگره‏» تاسيس كردند و نماز و روزه و زكات و حج را بر پايه فايده‏هاى جسمانى و اجتماعى تفسير كردند و حتى قواى طبيعى مانند آب و باد و ابر را ملك (فرشته) مى‏دانستند و امكان وقوع معجزه و تاثير دعا را انكار مى‏كردند . سيد جمال الدين اسد آبادى در هند با تفسير آنان مخالفت كرد .

3- طنطاوى (م: 1862 م) صاحب تفسير الجواهر فى تفسير القرآن كه تفسير او را مى‏توان اوج استفاده از علوم در تفسير قرآن ناميد .

وى در موارد متعددى از علوم مختلف در تفسير قرآن استفاده كرده است . از جمله علم احضار ارواح را از آيات مربوط به گاو بنى استخراج كرده است . در هر مبحث تفسيرى بسيارى از علوم جديد را در لابه‏لاى تفسير آورده است . (11)

4- عبدالرزاق نوفل از نويسندگان مصرى كه چند كتاب در باره تفسير علمى نوشته است كه عبارت‏اند از: القرآن و العلم الحديث، الله و العلم الحديث، الاسلام و العلم الحديث، بين الدين و العلم . . .

5- سيد هبة الدين شهرستانى (1301- 1369 ق) در كتاب اسلام و الهيئة كه حركت زمين را از آيه «والذى جعل لكم الارض مهدا» (12) استفاده كرده است (13) و معتقد است «بيان تصديق و تاييد علوم و اكتشافات جديد از طريق دين و لسان علما موجب تقويت ايمان مردم است . (14)

برخى از نويسندگان متاخر ايران كه در مورد تفسير علمى قلم زده‏اند عبارت اند از: آية الله طالقانى در تفسير پرتوى از قرآن، محمد تقى شريعتى در تفسير نوين، حجة‏السلام اهتمام در فلسفه احكام، دكتر پاك نژاد در اولين دانشگاه و آخرين پيامبر صلى الله عليه و آله، مهندس بازرگان در كتاب‏هاى راه طى شده، باد و باران در قرآن، مطهرات در اسلام و . . .

كسانى را كه به تفسير علمى قرآن پرداخته‏اند مى‏توان به چند دسته تقسيم كرد كه هر گروه هدف خاصى را دنبال مى‏كرده‏اند .

1- كسانى كه تلاش كردند علوم مختلف را از قرآن استخراج كنند، از جمله اين افراد: غزالى، المرسى، زركشى، سيوطى، طنطاوى بودند .

دليل عمده بيشتر اين افراد آن بوده كه همه علوم در قرآن وجود دارد . پس مى‏توان با دقت در آيات و با روش‏هاى خاص و با كمك علوم، آن‏ها را از آيات استخراج كرد .

2- افرادى كه نظريه‏هاى ظنى علوم را بر آيات قرآن تطبيق كرده‏اند كه از جمله اين افراد مى‏توان از، سيد عبدالرحمن كواكبى، و عبد الرزاق نوفل نام برد .

البته گاهى برخى از اين افراد نظريه‏هاى علمى را بر قرآن تحميل كرده‏اند .

همان طور كه عبدالرزاق نوفل در باره آيه «هو الذى خلقكم من نفس واحدة و جعل منها زوجها» مى‏گويد: مقصود از نفس واحد، همان پروتون و زوج همان الكترون است و اين دو عنصرى است كه اتم از آن‏ها تشكيل شده است .

وى اين مطلب را دليل اعجاز علمى قرآن شمرده است . (15)

3- گروهى در پى اثبات اعجاز علمى قرآن بوده‏اند . براى مثال در مورد زوجيت عام و زوجيت

گياهان ادعاى اعجاز علمى كرده‏اند . (16) مانند مصطفى صادق رافعى (م: 1938 م) در كتاب اعجاز القرآن و البلاغة النبوية .

4- گروهى در پى نشان دادن اهميت علم در نظر اسلام بوده‏اند مانند: طنطاوى و سيد هبة الدين شهرستانى .

5- گروهى در پى اثبات افكار انحرافى خود بودند و تلاش كردند كه با استفاده از علوم تجربى، معجزه‏هاى پيامبران را كه در قرآن بيان شده توجيه و انكار كنند . از جمله اين افراد مى‏توان از سر سيد احمد خان هندى و سيد اميرعلى و رشيد رضا (1865- 1935 م) در المنار نام برد .

رشيد رضا در ذيل آيه 243 سوره بقره مساله مرگ افراد را به شكست آن‏ها و از دست دادن استقلال و زنده شدن آنان را به استقلال و قوت مجدد تفسير كرده است (17) و ذيل آيه 260 سوره بقره زنده شدن چهار مرغ را در داستان حضرت ابراهيم عليهما السلام به تربيت و انس آنان تفسير كرده است . (18)

به سبب وجود همين افراد بود كه افرادى همچون علامه طباطبايى‏رحمهم الله به تطبيق قرآن بر علوم تجربى خرده گرفتند و آن را رد كردند (19)

دوم: ديدگاه مخالف تفسير علمى

1- ابواسحاق شاطبى (790 ق) فقيه مالكى مذهب اندلسى در كتاب الموافقات تفسير علمى را انكار و دليل‏هاى معتقدان آن را رد مى‏كند و معتقد است در زمان نزول قرآن، اعراب علومى داشتند مانند: نجوم، علم اوقات نزول باران، علم طب، بلاغت، فصاحت، علم كهانت، رمل، جفر و . . . . اسلام و قرآن، اين علوم را به دو دسته تقسيم كرد . علومى كه صحيح بود تصديق كرد و بر آن‏ها مطالبى افزود و علومى كه باطل بود (مانند كهانت، رمل و) . . . را باطل شمرد و منافع و مضار هر دسته را اعلام كرد . سپس براى هر دسته، مثال‏هايى از قرآن مى‏آورد . (20)

سپس نوشته است «بسيارى از مردم از حد تجاوز كردند، ادعا كردند كه در قرآن، همه علوم گذشتگان و آيندگان وجود دارد، مانند: علوم طبيعى، هندسه، رياضى منطق و علم حروف، ولى اين صحيح نيست . سپس براى ادعاى خود دليل مى‏آورد كه از سلف صالح، كسى اين ادعا را نكرده است و قرآن هم، براى بيان احكام تكاليف و احكام آخرت و مسايل جنبى آن آمده است (21) . پس از آن دليل‏هاى معتقدان به تفسير علمى را كه به آيات قرآن «تبيانا لكل شى‏ء» (22) «ما فرطنا فى الكتاب من شى‏ء» (23) استناد كرده‏اند، رد كرده و نوشته است: اين آيات مربوط به تعبد و تكليف است و مراد از كتاب، در آيه دوم لوح محفوظ است و در مورد حروف فواتح سور هم مى‏گويد: كه عدد جمل (حروف ابجد و تطبيق آن با آيات) اثبات نشده و اين از معارف اهل كتاب است و فواتح را از متشابهات مى‏داند . (24)

2- شيخ محمود شلتوت (1893- 1964 م) از علماى الازهر مصر و دكتر ذهبى را نيز مى‏توان جزو مخالفان تفسير علمى قرآن شمرد . (25)

سوم: ديدگاه تفصيل در تفسير علمى

برخى از مفسران و دانشمندان اسلامى يك قسم از تفسير علمى را با شرايطى پذيرفته و قسمى ديگر را رد كرده‏اند .

از جمله كسانى كه اين راه را توصيه كرده‏اند محمد مصطفى مراغى (1881- 1945 م) شيخ جامع الازهر و از علماى بزرگ مصر و سودان است .

وى از كسانى است كه دو مطلب مختلف، نسبت‏به تفسير علمى دارد . در مقدمه‏اش بر كتاب الاسلام و الطب الحديث نوشته عبدالعزيز اسماعيل نوشته است: «من نمى‏خواهم بگويم كه قرآن كريم، همه علوم را به صورت كلى و تفصيلى در بر دارد، بلكه مى‏گويم كه قرآن اصول عام هر چيزى را كه معرفتش، براى انسان مهم است و عمل به آن، انسان را به درجه كمال جسمى و روحى مى‏رساند، در بر دارد و درهاى علم را براى دانشمندان علوم مختلف باز كرده تا بتوانند جزئيات آن علوم را طبق پيشرفت زمان، براى مردمشان بيان كنند .»

هم چنين نوشته است: كسانى كه براى [تطبيق با] نظريه‏هاى علمى - كه ثبات ندارد - قرآن را تاويل مى‏كنند خطر بزرگى براى قرآن است . . . زيرا نظريه‏هاى علمى كه ثابت نشده است، صحيح نيست قرآن را به آن‏ها، برگردانيم . در پايان نوشته است: واجب است كه آيه قرآن را به طرف علوم نكشانيم، تا تفسيرش كنيم و علوم را هم به طرف آيه نكشانيم تا قرآن را تفسير كنيم، بلكه اگر ظاهر يك آيه با يك حقيقت علمى ثابت موافق باشد، آن آيه را با آن حقيقت علمى تفسير كنيم (26) .

، علامه طباطبايى (28) ، آية الله مكارم شيرازى (29) آية الله سبحانى (30) ، و آية الله معرفت (31) نيز از جمله معتقدان به تفصيل در مورد تفسير علمى قرآن مى‏باشند .

دليل‏هاى موافقان و مخالفان تفسير علمى

در باره تفسير علمى آراى مختلف و متضادى وجود دارد و هر كدام از مفسران و صاحب نظران اين بحث دليل‏هاى متعددى ارائه كرده‏اند . گاهى از مطلق تفسير علمى دفاع كرده‏اند و گاهى مطلقا آن را رد كرده‏اند و گاهى از ديدگاه تفصيل خاص دفاع كرده‏اند . در مبحث ديدگاه‏ها به برخى از اين دليل‏ها اشاره شد و اينك در اين جا دلايل هر ديدگاه را جداگانه بيان مى‏كنيم و به نقد و بررسى آن ها مى‏پردازيم .

دليل‏هاى موافقان تفسير علمى

موافقان تفسير علمى براى اثبات ضرورت تفسير علمى قرآن به دليل‏هاى زير استدلال كرده‏اند:

1- استخدام علوم در تفسير قرآن موجب تبيين اشارات علمى قرآن مى‏شود و ما را در تفسير، تبيين و فهم بهتر آيات يارى مى‏كند . براى نمونه قرآن از زيان و منافع شراب سخن مى‏گويد: «قل فيهما اثم كبير و منافع للناس (32) » و يافته‏هاى علوم پزشكى اين آيه را توضيح مى‏دهد و مقصود خدا را از منافع و مضار تبيين مى‏كند و تفسير روشنى از آيه در اختيار ما مى‏گذارد . البته گاهى تفسير برخى آيات قرآن بدون كمك گرفتن از علوم جديد بسيار مشكل مى‏شود . براى مثال فهم و تفسير آيه‏هاى 12- 14 سوره مؤمنون و آيه 5 سوره حج نياز مبرم به استفاده از علوم پزشكى دارد، همان طور كه براى فهم لغات آيه از لغت قرآن استفاده مى‏كنيم، براى فهم مراحل خلقت انسان نيز از علم جنين‏شناسى استفاده مى‏كنيم .

البته بايد در اين مورد توجه كرد كه نظريه‏هاى ثابت نشده علمى را بر قرآن تحميل نكنيم و اقدام به استخراج علوم از قرآن نيز نكنيم بلكه علوم تجربى منبع و ابزارى در خدمت تفسير قرآن در آيد .

2- تفسير علمى قرآن در برخى موارد مى‏تواند اعجاز علمى قرآن را اثبات كند . يعنى قرآن كريم چهارده قرن قبل مطلبى علمى را بيان كرده كه براى انسان آن عصر كشف نشده بوده و مردم از آوردن مثل آن عاجز بوده‏اند و اكنون پس از قرن‏ها به طور قطعى به وسيله علوم تجربى كشف آمده است .

از اين مطلب استفاده مى‏شود كه قرآن، معجزه‏اى الهى است كه نمى‏تواند كلام بشرى باشد .

در مورد اعجاز علمى قرآن به آياتى در مورد زوجيت عام موجودات (و زوجيت گياهان (33) ، نيروى جاذبه (34) ، حركت‏خورشيد (35) ، فلسفه حرمت‏شراب‏خوارى (36) ، مراحل خلقت انسان (37) ، لقاح ابرها و گياهان (38) و . . . استدلال شده است .

3- تفسير علمى قرآن باعث افزايش ايمان مردم مسلمان و گرايش غير مسلمانان به قرآن و اسلام مى‏شود . يعنى هنگامى كه ابت‏شد قرآن اشارات علمى دارد كه قرن‏ها قبل از كشفيات علوم تجربى آن‏ها را بيان كرده است، ايمان مسلمانان و به ويژه جوانان نسبت‏به صدق قرآن بيشتر مى‏شود . همان طور كه مخالفان قرآن در برابر آن سر تسليم فرود مى‏آورند و به عظمت آن اعتراف مى‏كنند .

از اين روست كه مى‏بينيم برخى دانشمندان غربى همچون «موريس بوكاى‏» در كتاب مقايسه‏اى ميان تورات، انجيل، قرآن و علم، به بررسى مطالب علمى قرآن، تورات و انجيل پرداخته و در موارد متعددى اعتراف كرده است كه تورات و انجيل با يافته‏هاى علوم تجربى مخالف است اما قرآن مطالب مخالف علم ندارد، بلكه در اين مورد مطالب اعجازآميزى بيان كرده است . (39)

4- بعضى چنين استدلال كرده‏اند كه روش عقلى (كه همان روش قدما بود) باطل شده است، زيرا با پيشرفت علوم تجربى و فلسفه در غرب، روش عقلى (ارسطويى) باطل شد و از طرفى روايات هم، براى تفسير قرآن مورد اعتماد نيست; چون در بسيارى موارد اسرائيليات و جعليات داخل آن‏ها شده است . پس تنها راه باقى مانده براى تفسير قرآن، همان تفسير علمى است . يعنى قرآن را در پرتو نظريه‏ها و تجربه‏هاى علمى بشر تفسير كنيم . (40)

5- هنگامى كه ظواهر بعضى آيات قرآن، با مطالب علمى معارض شود، ناچاريم قرآن را تفسير علمى كنيم تا تعارض آن‏ها رفع شود . براى مثال در هزار سال قبل كه هيئت‏بطلميوسى حاكم بود و وجود افلاك نه‏گانه را امرى مسلم مى‏دانستند، آسمان‏هاى هفت‏گانه قرآن، با افلاك نه‏گانه مطابقت نداشت . پس ناچار شدند عرش و كرسى را به عنوان فلك هشتم و نهم معرفى كنند تا تعارض ظاهر آيات با علم نجوم آن زمان برطرف شود .

6- بعضى از نويسندگان معاصر مصر آورده‏اند: اعجاز قرآن براى اعراب به وسيله الفاظ و تركيب جالب و غير قابل تقليد آن، اثبات مى‏شود . از اين رو، قرآن تحدى كرده و گفته است هر كس مى‏تواند سوره‏اى مانند آن بياورد، ولى با گذشت چهارده قرن كسى نتوانسته است‏سوره‏اى مانند قرآن بياورد . اما براى ملت‏هاى غير عرب كه نمى‏توانند اعجاز ادبى قرآن را درك كنند لازم است كه تفسير علمى از قرآن صورت گيرد; زيرا اعجاز علمى قرآن، آنان را قانع و به طرف اسلام جذب مى‏كند . (41)

7- پاره‏اى از دانشمندان استدلال مى‏كنند كه در قرآن همه علوم بلكه همه چيز وجود دارد و به آياتى مانند «نزلنا عليك الكتاب تبيانا لكل شى‏ء (42) » استدلال مى‏كنند . از اين رو مى‏كوشند تا ثابت كنند كه در قرآن علم طب، هيئت، هندسه و . . . وجود دارد .

بررسى دليل‏هاى موافقان تفسير علمى

دليل چهارم كامل نيست; زيرا اين كه مى‏گويند: «روش عقلى به وسيله فلسفه غرب باطل شده است .» مطلبى است قابل بحث و بسيارى آن را قبول ندارند و يا حداقل در بخشى از معارف بشرى قابل قبول نيست; چون برخى مسايل علمى مانند شيمى و فيزيك از راه آزمايش و تجربه پيشرفت مى‏كند، ولى در همان موارد هم، استقرا ناقص است و براى تعميم قوانين علمى، به استدلال عقلى احتياج داريم . (43) از طرف ديگر، در بعضى معارف بشرى استدلال عقلى، كاربرد اصلى دارد مانند علم منطق و رياضى و تجربه اگر وجود داشته باشد، نقش ثانوى خواهد داشت .

اما اين كه گفتند روايات قابل خدشه است، اين هم به طور مطلق قابل قبول نيست، زيرا روايات ما چند گروه است .

الف: خبر واحد ضعيف;

ب: خبر واحد صحيح;

ج: خبر واحد همراه با قرينه كه آن را به خبر يقينى تبديل مى‏كند;

د: خبر متواتر كه اطمينان بخش است .

ما در تفسير قرآن، بيشتر از دو گروه اخير استفاده مى‏كنيم و اشكال ضعف يا جعل، به گروه اول وارد است كه در تفسير قرآن نقشى ندارند .

در مورد دليل پنجم مى‏گوييم: در بحث تعارض قرآن و علم روشن شده است كه بين قرآن و علم قطعى، تعارضى وجود ندارد (44) و اگر تعارضى بين علم ظنى با قرآن درگيرد، ما نمى‏توانيم براى علوم ظنى، دست از دليل قطعى (قرآن) بر داريم .

دليل ششم در بعضى موارد صادق است ولى يك قضيه كلى نيست; زيرا بسيارى از غير عرب‏ها نيز دانش ادبيات عرب را دارا هستند و مى‏توانند اعجاز ادبى قرآن را متوجه شوند و يا حداقل، هر غير عربى مى‏تواند با فراگيرى ادبيات عرب، از اعجاز قرآن مطلع شود .

دليل هفتم صحيح نيست; زيرا آيه «تبيانا لكل شى‏ء» (45) قرينه لبى دارد . يعنى بيان كننده هر چيزى است كه در راستاى هدف قرآن باشد و هدف اصلى قرآن، هدايت‏بشر است و هر چيزى كه مربوط به هدايت‏بشر است، در قرآن وجود دارد (46) . اگر اشارات علمى داشته باشد در راستاى همان هدف خواهد بود . يعنى براى توجه دادن انسان به خدا، آيات او را در طبيعت‏يادآورى مى‏شود .

علاوه بر آن، ظهور اين آيه و آيات مشابه خلاف بداهت است; چون مى‏بينم كه در ظاهر آيه‏هاى قرآن (كه مورد بحث تفسير علمى است) همه فرمول‏ها و جزئيات علوم تجربى وجود ندارد . شاهد اين مطلب آن كه برخى از مفسران آشكارا اين ظهور را انكار كرده‏اند . (47)

دليل اول و دوم تفسير علمى قوى است و ضرورت تفسير علمى قرآن را اثبات مى‏كند . ولى بدان معنى نيست كه ما را از روش‏هاى ديگر تفسير قرآن بى‏نياز مى‏سازد، بلكه اين دو دليل دلالت مى‏كند كه در تفسير قرآن همان طور كه از قرينه‏هاى عقلى و نقلى استفاده مى‏شود بايد از قرينه‏هاى قطعى علمى نيز استفاده شود تا تفسير آيات روشن‏تر شود .

دليل سوم تفسير علمى در حقيقت نتيجه دليل اول و دوم است و شايد نتوان آن را به عنوان دليل مستقل پذيرفت .


1) جرجى زيدان، تاريخ التمدن الاسلامى، ج 2، ص 153 .

2) البته در برخى احاديث اهل بيت عليهما السلام نيز نكته‏هاى علمى در تفسير آيات قرآن آمده است . مثلا در مورد تعداد 360 مشرق و مغرب در سوره معارج آيه 40 (شيخ صدوق، معانى الاخبار، ص 221) و نام سياره‏ها در تفسير تكوير آيه 15- 16 (مجمع البيان، ج 1، ص 677) و . . . كه يكى از موارد تفسيرى اهل بيت عليهما السلام به شمار مى‏آيد، ولى تفسير علمى مصطلح نيست; چون از يافته‏هاى علمى در تفسير قرآن استفاده نشده است‏بلكه اهل بيت عليهما السلام اسرار علمى آيه را با كمك علم امامت‏بيان كرده‏اند كه اين جزئى از تفسير روايى مى‏شود .

3) ر . ك: رسائل ابن سينا، چاپ هند، 1908 م ص 124- 125; ذهبى، التفسير والمفسرون، ج 2، ص 426 .

4) احياء علوم دين، باب رابع از ابواب آداب تلاوت قرآن، ج 1، ص 289 .

5) جواهر القرآن، فصل پنجم، ص 25 .

6) البرهان فى علوم القرآن، ج 2، ص 181 .

7) بحارالانوار، ج 57، ص 5 .

8) محمدبن ابراهيم صدرالدين شيرازى، تفسير القرآن الكريم، ج 2، ص 289، 293 .

9) طبايع الاستبداد و مصارع الاستعباد، ص 43- 46 .

10) سوره بقره (48) آيه 67- 72 .

11) الجواهر فى تفسير القرآن، ج 1، ص 84- 89 .

12) سوره زخرف (49) آيه 10 .

13) شهرستانى، اسلام و هيئت، ترجمه خرمشاهى، ص 110 .

14) همان .

15) القرآن و العلم الحديث، ص 156 .

16) ر . ك: الميزان، ج 1، ص 7 .

17) المنار، ج 2، ص 458 .

18) همان، ج 1، ص 55 .

19) ر . ك: الميزان فى تفسير القرآن، ج 1، ص 7 .

20) التفسير و المفسرون، ج 2، ص 458، به نقل از الموافقات، ج 2 ص 76- 69 (با تلخيص).

21) همان، ص 488 .

22) سوره نحل (50) آيه 89 .

23) سوره انعام (51) آيه 38 .

24) التفسير و المفسرون، ص 489 .

25) مجله الرسالة، شماره‏هاى 407 و 408، 1941 م، به نقل از احمد عمر ابو حجر التفسير العلمى فى الميزان، دارالقيبه، ص 299- 302 .

26) الاسلام و الطب و الحديث، با مقدمه شيخ مراغى، ص 5، به نقل از التفسير والمفسرون، ج‏2، ص 519 .

27) تفسير فى ظلال القرآن، ج 1، ص 260 .

28) الميزان، ج 18، ص 382 .

29) مجله پيام قرآن، پيش شماره، ص 48، (انتشارات دار القرآن كريم قم).

30) آية الله سبحانى، تفسير صحيح آيات مشكله قرآن، تنظيم سيد هادى خسرو شاهى، ص‏315 .

31) التمهيد، ج 6، ص 31، به بعد .

32) سوره بقره (52) آيه 219 .

33) سوره يس (53) آيه 36 .

34) سوره رعد (54) آيه 2; سوره لقمان (55) آيه 10 .

35) سوره يس (56) آيه 38 .

36) سوره بقره (57) آيه 219 .

37) سوره حج (58) آيه 5; سوره مؤمنون (59) آيه 12- 14 .

38) سوره حجر (60) آيه 22 .

39. The bible the quran and science maurice bucaille.

اين كتاب چند بار به فارسى و عربى ترجمه شده است: عهدين، قرآن و علم، ترجمه حسن حبيبى انتشارات سلمان، 1357 ش; مقايسه‏اى ميان تورات، انجيل، قرآن و علم، ترجمه ذبيح الله دبير، انتشارات فرهنگ اسلامى، 1365 ش . اين كتاب به عربى نيز دو ترجمه دارد: التورات و الانجيل و القرآن و العلم الحديث، دراسته الكتب المقدسته فى ضوء المعارف الحديثه .

40) اين استدلال را علامه طباطبايى در الميزان، ج 1، ص 7 از قول طرفداران تفسير علمى آورده‏اند .

41) عبدالرزاق نوفل، القرآن و العلم الحديث، دار الكتاب العربى، 1973 م ص 26 .

42) سوره نحل (61) آيه 89 .

43) ر . ك: محمد على رضايى، در آمدى بر تفسير علمى قرآن، ص 185- 200; الاسس المنطقيه للاستقراء، ص 135 و 383- 400; مظفر، المنطق ص 264 .

44) ر . ك: در آمدى بر تفسير علمى قرآن، ص 391- 412 .

45) سوره نحل (62) آيه 89 .

46) در حوزه امور مربوط به هدايت‏بشر نيز بيشتر كليات بيان شده است و جزئيات را پيامبر و اهل بيت عليهما السلام بيان كرده‏اند .

47) ر . ك: المنار، ج 7، ص 395; طنطاوى، الجواهر، ج 8، ص 130; الميزان، ج 14، ص 325; تفسير نمونه، ج 11، ص 381 در باره اين آيه و آيه‏هاى مشابه سوره انعام، آيه 59 و 38 و روايات مربوط به آن در در آمدى بر تفسير علمى قرآن، ص 161 تا ص 178 بحث مبسوطى شده است .

/ 1