امّا مهدى :
اين خليفه وزير خود ، يعقوب بن داود را در يك زندانزيرزمينى به بند كشيد و بر فرازش بارگاهى ساخت و او چندان بماند تا
چشمانش كور و موهاى بدنش مانند بدن جانوران بلند شد، چنانكه در پيش
گفتيم اتّهام يعقوب اين بود كه طالبيين را مساعدت مى كرد.مهدى كسى بود كه از حربه كفر براى نابودى تمام دشمنان خود ، به
ويژه علويان و شيعيانشان ، استفاده مى كرد.دكتر احمد شلبى مي نويسد: « در بسيارى از موارد كسانى را كه از هر
تخلّفى تبرئه مى شدند، به اتّهام بيدينى از دم تيغ مى گذاراند
»(86)ابن مفضل كتابى براى مهدى تأ ليف كرد كه به شرح فرقه هاى مذهبى
پرداخته بود و البته فرقه هايى را هم از پيش خود ساخته بود كه
دلخواه مهدى براى تعقيب و نابوديشان مى بود. مثلاً با آنكه افرادى
نظير ز راه ، عمار ساباطى ، ابن ابى يعفور، هيچكدام مؤسّس فرقه اى
نبودند با اين وصف نويسنده مزبور فرقه هايى به نام ايشان اختراع
كرده بود ، مانند فرقه «زرّاريه» ، «عمّاريه» ، «يعفوريه » ،
«جواليفيّه »، و پيروان سليمان اقطع . فقط هشام بن حكم باقى مانده
بود كه به نامش فرقه «هشاميه» را جعل نكرده بود .(87)
امّا هادى:
«طالبيانرا بينهايت تهديد مى كرد ، هر جا بودند به سراغشان مى رفت ،
مستمّرى و حقوقشان را قطع كرده و به همه جا دستور دستگيريشان را
صادر كرده بود. (88) چنانچه موّرخان نوشته اند، ماجراى مشهور فخّ
تنها بخاطر آزار علويان و رفتار خشونت آميز با ايشان صورت گرفت.
تعداد سرهايى كه از بدنها جدا شد به صد و چند مى رسيد. زنان و
كودكان به اسارت گرفته شدند و اسرا و حتّى كودكانشان را هم كشتند