شكست سياست ضّد علوى - زندگی سیاسی امام هشتمین (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

زندگی سیاسی امام هشتمین (ع) - نسخه متنی

سید خلیل خلیلیان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شكست سياست ضّد علوى

سئوال:

اكنون پس از آن كه موضع عباسيان را در برابر
علويان شناختيم و ديديم كه رفتارشان با توده مردم نيز هرگز بهتر از
آن نبود كه با علويان مىكردند، به ويژه آن كه در آغاز حكومت،
گروهى را بر جانشان مسلط كرده بودند كه براى رحم معنايى نشناخته،
مهربانى نيز راهى به دلهايشان نبرده بود، و پيوسته جز براى دنيا و
بهرهمندى از لذايذ آن نمىكوشيدند و از سوى خلفا نيز بى چون و چرا
حمايت مىشدند چه خلفا خود نيز همين خصلتها و شيوهها را داشتند
و هرگز انحرافشان كمتر از آنان نبود و از تعاليم آسمانى و اخلاق
انسانى دورى گزيده بودند

پس از همه اينها، پرسشى كه براى ما پيش مىآيد
اين است:

پى آمدها و آثار اين سياست عباسيان چه بود؟ آيا
توانستيد مردم را از سياست خود راضى گردانند، آيا توانستيد بر گرده
مردم آن همه هتك حرمتها و پشت پا زدن به فضايل اخلاقى را هموار
بنمايند؟

پس از آن همه كارها كه بر سر ملّت و خاندان
پيغمبرشان آوردند، آيا توانستيد توجّه
مردم را به خود جلب كنند؟

پاسخ:

حقيقت اين است كه اين كارها سرانجام شومى براى
عباسيان به ارمغان آورد. مردم ار رفتار زشت آنان و رفتار
حكمرانانشان به راستى متنفّر شده بودند. كار خليفه به جايى كشيده
بود كه خود را از مردم پنهان مىداشت تا به شهوترانى و كامجويى
بپردازد. رشيد خدا را شكر مىكرد از اين كه برمكىها با تصدى امور،
بار حكومت را از شانهاش برداشته بودند (150) و اوديگر مىتوانست
به چيزهايى مشغول شود كه به پيشانى انسان آزاده را از شرم عرق آلود
مىساخت.پدرش مهدى نيز از قبل همينطور بود وفرزندش امين و ديگران
نيز همين گونه، كه نيازى به ذكر تك تك نامهايشان نيست. شواهد
تاريخى بسيارى وجود دارد و هر برگى از تاريخ كه به شرح حال خلفا
پرداخته چيزهايى را نيز بازگو كرده كه مايه افسردگى خاطر انسان
است.

يكى از چيزهايى كه انسان را به درون واقعى
عباسيان آگاهى دادو آنان خود بسيار در پنهان نگاه داشتنش
مىكوشيدند، رفتارشان با عموزاده گان خود،خاندان ابوطالب، بود. از
مشاهده آن، مردم ديگر ترديد نكردند كه عباسيان در راه دين از هيچ
فداكارى فروگذار نكرده و همه چيز خود، حتى جانشان را نيز در راه
ملّت ، از كف باخته بودند. آنان آرزوى زنده اين امّت رنجديده و
شكست خورده بشمار مىرفتند، در سيمايشان همه فضايل و كمالهاى
انسانى موج مىزد. كسى نبود كه نداند عباسيان حكومت خود را بيش از
هر كس ديگر، به آنان مديونند.

با اين وصف، مردم مىديدند كه بنى عباس ـ حتى
مأمون ـ بر دشمنى با اهل بيت پا فشرده، بر خود لازم مىديدند كه
آنان را از خود طرد كنند. در اين امر همه اتفاق نظر داشتند و
اختلاف ميان خلفا فقط در شيوههايى بود كه هر يك از آنان در برابر
اين مسأله برگزيده بود. خلفاى پيش از مأمون به طور كلى شيوه زور
وقساوت داشتند ولى مأمون هرگز اين طور نبود، بلكه روش تازه و منحصر
به فردى را براى نابودى علويان و رهايى از نفوذشان در پيش گرفته
بود.

اينگونه اتخّاذ موضع فاجعهاى عظيم براى ملّت
تلقى شد، و بنابراين طبيعى بود كه عكس العمل شديدى را در نهاد
ووجدان مردم برانگيزد و آنان را از ايشان سخت مأيوس گرداند.

همين موضوع باعث تفاهم بيشتر مردم با اهل بيت و
احترام نهادن بيشتر به آنان ـ ولو به انگيزه انسانى فقط ـ گرديد.
از اين رو مىبينيم در بسيارى از مواردى كه براى وزرا، كارگزاران و
حتى علما توليد اشكال و دشوارى مىشد، موقعى بود كه آنان يكى از
علويان را پناه داده و يا از زندان رهائيش داده و يا راه گريز
از زندان را به او نمايانده بودند. چنين فضيلتى را براى امام احمد
بن حنبل ذكر كردهاند. (151) اما موضع ابوحنيفه، شافعى و علماى
ديگر مشهورتر از آن است كه نيازى به ذكر داشته باشد.
مهمتر از همه آن كه :

شايد از همه مهمتر اين باشد كه مردم در برابر
رفتار عباسيان با همه عمومأ، و با علويان، خصوصأ، و روش غير
اخلاقيشان در زندگى خصوصيشان، شاهد زهد علويان، به ويژه ائمه عليهم
السلام، تقوا و پاكدامنيشان در برابر كارهاى زشت و ناپسند، بودند.
اين بود كه بى اختيار به سوى آنان كشيده مىشدند، مىديدند كه آنان
داراى همه شايستگىها و بهرهمند از همه فضايل و مزايايى هستند كه
جانشينى محمد (ص) و رهبرى امّت ايجاب مىكند. يعنى يك رهبرى وارسته
و سالم همانگونه كه پيغمبر خود از آن برخوردار بود.

بديهى است كه اينگونه فضايل و شايستگىهايى كه
ائمه داشتند و آن رفتار نمونهاى كه توجه عموم را به خود جلب كرده
بود، عباسيان را به سختگيرى و دشمنى با آنان وامىداشت، حسودان را
به سعايت و خلفا را هم به عقوبت و آزارشان برمىانگيخت.

از اين رو مىبينيم خلفا از هيچ گونه كوششى در
دستگيرى، آزار و زندانى كردن آنها دريغ نمىكردند و اگر هم دستشان
مىرسيد از راههايى كه سوء ظن مردم را تحريك نكند، به نابوديشان
اقدام مىكردند.

/ 101