مأمون كيست؟
نام وى عبدالله فرزند هارون الرشيد است. پدرش: پنجمين خليفه عباسى بود، و خودش پس از امين هفتمين خليفه اينسلسله بشمار مىرود.مادرش كنيزى خراسانى است به نام « مراجل كه در روزهاى پس از تولّد
مأمون، از دنيا رفت. پس مأمون به صورت نوزادى يتيم و بىمادر پرورش
يافت. مورّخان نوشتهاند كه مادر وى زشتترين و كثيفترين كنيز در
آشپزخانه رشيد بود، و اين خود تأييد داستانى كه علّت حامله شدن وى
را بازگو مىكند. (10) مأمون را پدرش به جعفر بن يحيى برمكى سپرد تا در دامان خود او را
بپروراند. ولادتش به سال 170 هجرى يعنى در همان شبى كه پدرش به
خلافت رسيد، رخ داد.درگذشتش به سال 218 هجرى بود. فضل بن سهل مربّى او بود كه به
ذوالرياستين شهرت داشت و بعد هم وزير خود مأمون گرديد.فرمانده كل قوايش طاهر بن حسين ذواليمينين بود.
خصوصيات مأمون
زندگيش سراسر كوششو فعاليّت و خالى از تنعّم بود، درست برعكس برادرش امين كه در آغوش
زبيده، پرورش يافته بود. هر كس زبيده را بشناسد درمىيابد كه امين
غرق خوشگذرانى و تفريح بوده باشد. مأمون مانند برادرش اصالتى
چندان براى خود احساس نمىكرد و نه تنها مطمئن به آينده خويش نبود
بلكه برعكس، اين نكته را مسلم مىپنداشت كه عباسيان به خلافت و
حكومت او تن درنخواهند داد. از اين رو خود را فاقد هرگونه پايگاهى
كه بدان تكيه كند، مىديد و به همين دليل آستين همّت بالا زد و
براى آيندهاش به برنامهريزى پرداخت. مأمون خطوط آينده خود را از
لحظهاى تعيين كرد كه به موقعيت خود پىبرد و دانست كه برادرش امين
از مزاياى خوبى برخوردار است كه دست وى از آنها كوتاه است.او از اشتباههاى امين نيز پند آموخت. مثلأ فضل با مشاهده امين كه
خود را به لهو و لعب سرگرم ساخته بود، به مأمون مىگفت كه تو
پارسايي ودينداري و رفاتر نيكو از خود بروز بده و مأمون نيز
همينگونه مىكرد. هر بار كه امين حركت سستى را آغاز مىكرد، مأمون
آن حركت را با جديّت در پيش مىگرفت. (11) از اينجا ما به راز نامهاى كه مأمون براى عباسيان نوشته بود،
پىمىبريم و مىفهميم كه به چه دليل او خود را به صورت يك پندگوى
پرهيزگار جلوه داده و نامه خود را در هالهاى از تقوى و پارسايى
فرو برده بود! از اين نامه بىميلى نسبت به دنيا، مقيّد بودن به
احكام آموزشهاى دينى مىبارد! مأمون با نگاشتن اين نامه مىخواست
عباسيان را توجه دهد به اينكه او از قماشى برتر از قماش امين است.