رشيد نيز در اضطراب است
رشيد خود نيزصراحتأ وحشت خويش را كه از سوى امين عليه مأمون احساس كرده بود،
باز گفته بود. هنگامى كه زبيده او را سرزنش كرد كه چرا زرّادخانه
را در اختيار مأمون قرار داده، گفت: « من از فرزندت بر جان عبدالله
بيم دارم، ولى از سوى عبدالله بر فرزندت در صورت بيعت بيمى ندارم
... .» (32) علاوه بر اين، رشيد سخنان ديگرى نيز در همين مقوله گفته بود كه در
پيش نقل كرديم و در اينجا ديگر تكرار نمىكنيم .»به هر حال، حقيقتى
كه قابل انكار نيست اين كه رشيد در ولايتعهدى از جهات مختلفى در بن
بست قرار گرفته بود. او به خوبى احساس مىكرد كه آن چه بر او تحميل
شده به زودى دست خوش اضمحلال مىگردد و اين احساس به گونهاى او را
مىآزرد.
تكيهگاه
مأمون چه بود؟
پدرش مقام دوّم را برايش پس از امين تضمين كرده بود. ولى اين البته براى خود مأمون
هيچگونه اطمينانى نسبت به آيندهاش در مسأله حكومت ايجاد نمىكرد،
چه او نمىتوانست از سوى برادر و فرزندان عباسى پدرش مطمئن باشد،
كه روزى پيمان شكنى نكنند. بنابراين، آيا مأمون مىتوانست در صورت
به خطر افتادن موقعيّتش، بر ديگران تكيه كند؟ آنان چه كسانى مىتوانند
بود؟ اينان در حال حاضر چه رابطهاى با او دارند؟ مأمون چگونه مىتواند
به حكومت و قدرت دست يابد؟ و در صورت دستيابى، چگونه بايد پايههاى
آن را تحكيم كند؟!اينها سئوالهايى بود كه پيوسته بر مأمون عرضه مىشد، و او مىبايست
در نهايت دقّت، هشيارى و توجّه پاسخ آنها را بجويد. آنگاه حركت
خود را هماهنگ با اين پاسخ شروع كند.اكنون موضع گروههاى مختلف را در برابر مأمون از نظر مىگذرانيم تا
ببينيم او در ميان كدام يك از آنها ممكن بود تكيهگاهى براى
خويشتن پيدا كند، تا به هنگام خطرها و مبارزهطلبىهايى كه
انتظارشان مىرفت ـ هم عليه خودش و هم عليه حكومتش ـ به مقابله
برخيزد.