راز تشيّع اهل خراسان - زندگی سیاسی امام هشتمین (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

زندگی سیاسی امام هشتمین (ع) - نسخه متنی

سید خلیل خلیلیان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

راز تشيّع اهل خراسان

سيد اميرعلى درباره ارتباط پارسيان با مسأله
بنىفاطمه، چنين مىنويسد: « ... امام على از روزهاى نخستين اسلام
ايرانيانى را كه اسلام مىآوردند، پيوسته مورد ستايش و محبّت خود
قرار مىداد. سلمان فارسى كه از بزرگان اصحاب رسول خدا بود، دوست
وهمدم على بشمار مىرفت. يكى از عادات امام اين بود كه سهم نقدى
خود را از غنايم، به راه آزاد كردن اسيران ويژه مىساخت. در موارد
بسيارى عمر را قانع كرده بود كه بار وظايف رعاياى ايرانى را سبك
گرداند. همينگونه نيز ايرانيان به اولاد على مهر مىورزيدند كه
امرى بسيار واضح است ...» (45)

وان ولوتن معتقد است كه يكى از علل تمايل اهل
خراسان و ديگر ايرانيان نسبت به علويان اين بود كه هيچگاه با آنان
خوشرفتارى نمىشد و نه هرگز روى عدالت را مىديدند، مگر در ايام
حكومت على عليهالسلام. (46)

از ديدگاه على غفورى، (47) راز اين نكته به گونه
ديگرى شكافته شده است : ايرانيان پيش از ظهور اسلام داراى منطقى
بودند كه مىپنداشتند مردم براى خدمتگزارى طبقه حاكم آفريده
شدهاند و لذا بايد اوامر را بدون هيچ چون و چرايى به كار ببندند.
اما اسلام كه آمد وتعاليم آسان و هماهنگ با فطرتى عرضه داشت،
ايرانيان با كمال خوشنودى آن را پذيرفتند و در راه ايجاد يك حكومت
راستين اسلامى كوشش آغاز كردند.

سپس ديدند كسانى كه زمام امور را به دست گرفتهاند
كه به استثناى على (ع) همه منحرف از راه اسلام و تعاليم آن بودند.
عادات جاهلى خود و تبعيضهاى قبيلهاى و نژادى را در لباس اسلام
زنده كرده، شكل قانونى نيز به آن دادند.

در اين چيزها ايرانيان اهداف اسلامى را گم شده و
جاى تعاليمش را در اين نوع حكومتها خالى يافتند. از اين رو ديگر
طبيعى بود كه آنان به آستان على و پيشوايانى كه از اولاد او بودند،
روى بياورند.

به هر صورت، آن چه در اينجا براى ما اهميّت دارد
اشاره به تشيّع ايرانيان است و اين كه چگونه مأمون آن را در راه
مصالح و اهداف خويش به كار گرفت. مىخواهيم بدانيم چگونه وعدههاى
مأمون به اهل خراسان، اظهار دوست و نزديكي با ايشان و تظاهرش به
حبّ على(ع) برايش ثمر بخش آمد. اهالى خراسان دلشان مىخواست كه از
چنگال حكمرانان ستمگر رهايى يابند. بنابراين، خراسانيان در وجود
مأمون نجات خود را از دست حكمرانان ستمگر مىجستند، حكمرانانى كه
به انواع ظلم و شكنجه را در حقّشان روا مىداشتند، و جز به مصالح
شخصى و ارضاى شهوات خويش نمىانديشيدند.

اهالى خراسان تا حدى به وعدههاى مأمون دل بسته
بودند و از همين رو بر گرد او جمع آمده، سپاهش مىشدند، برايش
فرماندهى مىكردند و صميمىترين وزرايش را تشكيل مىدادند كه اينان
برايش سرزمينها را تسخير مىكردند، مردم را به اطاعتش در مىآوردند
و سلطه و نفوذش را در بسيارى از شهرها و ايالات گسترش مىدادند.
البته چيزهايى كه مأمون آرزوى دستيابى به آنها را مىداشت، همينها
بود.

/ 101